باران را به خانه دعوت کردم
آمد، ماند، و رفت،
شاخه گلی برایم جا گذاشته بود .
آفتاب را به خانه دعوت کردم
آمد، ماند، و رفت ،
آینه کوچکی برایم جا گذاشته بود .
درخت را به خانه دعوت کردم
آمد، ماند، و رفت
شانه سبزی برایم جا گذاشته بود.
تو را به خانه دعوت کردم
تو، زیباترین دختر جهان !
و آمدی
و با من بودی
و وقت بازگشت
گل و آینه و شانه را با خود بردی ،
و برای من شعری زیبا
جا گذاشتی و من کامل شدم .