طُوبى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسابِ وَ قَنِعَ بِالْكَفافِ وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ.(14)
خوشا به حاحل كسى كه به ياد معاد باشد و براى روز حساب ، كار كند و به اندازه روزى خود قناعت نمايد و از خدا خشنود باشد.
هشدار به بندگان خدا!
عـِبـادَ اللّهِ اِحـْذَرُوا يـَوْمـاً تـُفـْحـَصُ فـيـهِ الاَْعـْمـالُ وَ يـَكـْثـُرُ فـيـهِ الزِّلْزالُ وَ تـَشـيـبُ فـيـهـِ الاَْطْفالُ.(15)
بندگان خدا! از روزى بترسيد كه عمل ها وارسى مى شود و اضطراب در آن زياد و كودكان پير مى شوند!
آمادگى براى آخرت
مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ.(16)
هر كس دورى سفر (قيامت ) را ياد كند آماده راه گردد.
گرايش به آخرت
طُوبى لِلزّاهِدينَ فِى الدُّنْيَا الرّاغِبينَ فِى الاَّْخِرَةِ.(17)
خوشا به حال آنان كه نسبت به دنيا زهد مى ورزند و به آخرت گرايش دارند.
مسافران قيامت
قـَدْ دُلِلْتـُمْ عَلَى الزّادِ وَ اُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ حُثِثْتُمْ عَلَى الْمَسيرِ، فَاِنَّما اَنْتُمْ كَرَكْبٍ وُقُوفٍ لا يَدْرُونَ مَتى تُؤْمَرُونَ بِالسَّيْرِ.(18)
شـمـا انسان ها، بر فراهم كردن توشه سفر رهنمون شده ايد و فرمان كوچ يافته ايد و حركت را بـرانـگـيـخـتـه شـده ايـد، داسـتان شما داستان كاروان بار افكنده اى را ماند كه نمى داند چه زمانى فرمان حركت مى يابد.
ضايع كردن توشه آخرت
مِنَ الفَسادِ اِضاعَةُ الزّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعادِ.(19)
از جمله تباهكارى از دست دادن توشه و تباه ساختن آخرت است .
در انديشه آينده
وَاذْكُرْ قَبْرَك فَاِنَّ عَلَيْهِ مَمَرَّكَ.(20)
گور خويش را به ياد آور، چرا كه بايد از آن بگذرى .
نشانه ورشكستگى
اَلْمَغْبُونُ مَنْ شُغِلَ بِالدُّنْيا وَ فاتَهُ حَظُّهُ مِنَ الاَّْخِرَةِ(21)
زيانكار كسى است كه به دنيا مشغول گردد و بهره آخرت از او فوت شود.
5 ـ نهج السعاده ، ج 3، ص 150.
6 ـ نهج البلاغه ، خ 157، ص 462.
7 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 623.
8 ـ نهج البلاغه ، ن 40، ص 955.
9 ـ نهج البلاغه ، خ 42، ص 128.
10 ـ همان ، ح 212، ص 1184.
11 ـ همان ، خ 191، ص 648.
12 ـ همان ، ح 6، ص 1091.
13 ـ همان ، خ 23، ص 84.
14 ـ نهج البلاغه ، ح 41، ص 1108.
15 ـ همان ، خ 156، ص 180.
16 ـ همان ، ح 272، ص 1222.
17 ـ همان ، ح 101، ص 1133.
18 ـ نهج البلاغه ، خ 157، ص 462.
19 ـ همان ، ن 31، ص 931.
20 ـ همان ، خ 152، ص 474.
21 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 110.
منبع:هزار حديث از اميرالمؤ منين (ع ) در هزار موضوع-پژوهشکده تحقيقات اسلامي
وَ لا يَغْلِبَنَّكُمْ فيهَا الاَْمَلُ، وَ لاَ يَطُولَنَّ عَلَيْكُمْ فيهَا الاَْمَدُ.(29)
مباداآرزوها بر شما در دنيا چيره شود، در صورتى كه دوران عمر و مهلت شما طولانى نيست .
دنيا، سراى آرزوها
اَلا وَ اِنَّكُمْ فى اَيّامِ اَمَلٍ مِنْ وَرائِهِ اَجَلٌ.(30)
بـدانيد كه شما در روزهايى به سر مى بريد كه فرصت جمع آورى توشه است و از پس آن ، مرگ است .
خصلت ابلهان
اَلاَْمانِىُّ شيمَةُ الحُمْقى .(31)
آرزوها [ى بسيار داشتن ] خصلت كم خردان است .
دو هشدار مهمّ!
اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ اَخْوَفَ ما اَخافُ عَلَيْكُمُ اثْنانِ: اِتِّباعُ الْهَوى وَ طُولُ الاَْمَلِ.(32)
اى مردم ، بيشتر از همه ، از دو چيز بر شما مى ترسم ، پيروى از هوس ، و آرزوى دراز.
بزرگترين مصيبت
اَعْظَمُ الْبَلاءِ انْقِطاعُ الرَّجاءِ.(33)
قطع اميد بزرگترين مصيبت است .
22 ـ نهج البلاغه ، ح 33، ص 1103.
23 ـ شرح غررالحكم ، ج 5، ص 229.
24 ـ نهج البلاغه ، خ 85، ص 208.
25 ـ همان ، خ 86، ص 208.
26 ـ نهج البلاغه ، ح 35، ص 1103.
27 ـ همان ، ح 18، ص 1095.
28 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 51.
29 ـ نهج البلاغه ، خ 52، ص 139 و 1340.
30 ـ همان ، خ 28، ص 98.
31 ـ شرح غررالحكم ، ج 1، ص 119.
32 ـ نهج البلاغه ، خ 42، ص 127.
33 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 373.
منبع: هزار حديث از اميرالمؤ منين (ع ) در هزار موضوع-پژوهشکده تحقيقات اسلامي
خـداونـد هـرگـز جـبـاران دنـيا را در هم نشكسته مگر پس از آنكه به آنان نعمت فراوان بخشيد. و هـرگـز اسـتـخـوان شـكـسـتـه زنـدگـى مـلتـى را تـرمـيـم نـكـرده مـگـر پـس از آزمـايـش و تحمل مشكلات فراوان ...
اما خداوند بندگانش را به انواع شدايد مى آزمايد و با انواع مشكلات دعوت به عبادت مى كند و به اقسام گرفتاريها مبتلا مى نمايد تا تكبر را از قلبهايشان خارج سازد و خضوع و آرامش را در آنها جايگزين نمايد.
آزمايش الهى
اِنّ عَظيمَ الاَْجْرِ مُقارِنٌ عَظيمَ الْبَلاءِ.(43) پاداش بزرگ با بلاى بزرگ همراه است .
مردان ، در بوته آزمايش
فى تَصاريفِ الاَْحْوالِ تُعْرَفُ جَواهِرُ الرِّجالِ.(44)
در گردش روزگار و احوال ، حقيقت مردم شناخته مى شود.
7-احادیث امیر مومنان علیه السلام در مورد آینده نگری
7-احادیث امیر مومنان علیه السلام در مورد آینده نگری
7-احادیث امیر مومنان علیه السلام در مورد آینده نگری
نقش آينده نگرى در پيروزى
اَلظَّفَرُ بِالْحَزْمِ.(50) پيروزى با دورانديشى و آينده نگرى به دست مى آيد.
بر چكاد انديشه اَعْقَلُ النّاسِ اَنْظَرُهُمْ فِى الْعَواقِبِ.(51) عاقل ترين مردم كسى است كه بيشتر در عاقبت كارهايش بينديشد.
ثمره آينده نگرى مَنْ راقَبَ الْعَواقِبَ سَلُمَ مِنَ النَّوائِب .(52) آن كه در عاقبت كارها دقيق شود از گرفتارى ها مصون مى ماند.
تو نيكى مى كن و در دجله انداز اَحْسِنُوا فى عَقَبِ غَيْرِكُمْ تُحْفَظُوا فى عَقَبِكُمْ.(53) در حـق بـازمـانـدگـان ديـگـران نـيـكـى كـنـيـد تـا شـمـا را در نسل هاى آينده تان پاس دارند.
لذت ها و عواقب آن ها اُذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ.(54) زودگـذر بـودن لذّتـهـا [ى نـامـشـروع ] و مـانـدگار بودن بازتاب آن را همواره به ياد داشته باشيد.
نكن كارى كه باز آرد پشيمانى لا تُغْلِقْ باباً يُعْجِزُكَ افْتِتاحُهُ.(55) هرگز درى را كه از باز كردنش وامى مانى ، به روى خودت مبند.
لزوم پيشگيرى اِيّاكَ وَ ما يُعْتَذَرُ مِنْهُ.(56) از انجام كارى كه عذرخواهى و شرمسارى تو را در پى دارد، بپرهيز.
رعايت اصل هوشيارى اَلْحـَذَرَ مـِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فى ذلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ.(57) [مالكا!] از دشمن خود پس از آشتى بپرهيز كه بسا دشمن به نزديكى گرايد تا غفلتى يابد ـ و كمين خود بگشايد ـ پس دور انديش شو! و به راه خوش گمانى مرو.
ارزش دورانديشى اَلْحَزْمُ بِضاعَةٌ.(58) دورانديشى سرمايه است .
نشانه دورانديشى اَلْحازِمُ مَنْ لا يَشْغَلُهُ النِّعْمَةُ عَنِ الْعَمَلِ لِلْعاقِبَةِ.(59) دورانـديـش كـسـى اسـت كـه نـعـمـت او را از پـرداخـتـن بـه عمل براى آخرت بازندارد.
فرجام دورانديشى مَنْ نَظَرَ فِى الْعَواقِبِ سَلِمَ.(60) هر كس در عاقبت كار بينديشد سالم مى ماند.
منشاء تدبير اَلْحَزْمُ بِإِجالَةِ الرَّاءْىِ وَالرَّاءْىُ بِتَحْصينِ الاَْسْرارِ.(61) دورانديشى در به كار انداختن انديشه است و انديشه به نگهدارى اسرار.
به عاقبت خويش بينديش اِسْعَ فى كَدْحِكَ وَ لا تَكُنْ خازِناً لِغَيْرِكَ.(62) سـعـى در انـجـام عـمـل بـراى خـود داشـتـه بـاش و خـزانـه اى بـراى مال دنياى ديگران مباش (جمع كنى و براى ديگران بگذارى ).
50 ـ نهج البلاغه ، ح 45، ص 1110.
51 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 484. 52 ـ همان ، ج 5، ص 346. 53 ـ نهج البلاغه ، ح 256، ص 1215. 54 ـ نهج البلاغه ، ح 433. 55 ـ شرح غررالحكم ، ج 6، ص 267. 56 ـ نهج البلاغه ، ن 33، ص 942. 57 ـ همان ، ن 53، ص 1027. 58 ـ شرح غررالحكم ، ج 1، ص 12. 59 ـ همان ، ج 2، ص 70. 60 ـ همان ، ج 5، ص 188. 61 ـ نهج البلاغه ، ح 45، ص 1110. 62 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 209
9-احادیث امیر مومنان علیه السلام در مورد احسان ونیکی
منش نيكان
اَلاْ يثارُ شيمَةُ الاَْبْرارِ.(64)
از خودگذشتگى ، روش نيكان است .
پاسخ نيكى
اِذا اُسْدِيَتْ اِلَيْكَ يَدٌ فَكافِئْها بِما يُرْبى عَلَيْها.(65)
هر گاه دست احسانى به سوى تو دراز شد آن را با احسانى افزون تر، پاداش ده ...
تشويق به احسان
اَحْسِنْ كَما تُحِبُّ اَنْ يُحْسَنَ اِلَيْكَ.(66)
[به ديگران ] نيكى كن ، چنان كه دوست مى دارى به تو نيكى شود.
راه بازداشتن بد كار
اُزْجُرِ الْمُسِى ءَ بِثَوَابِ الُْمحْسِنِ.(67)
با پاداش به نيكوكار، بدكار را از بدى بازدار.
احسان فراگير
اَلُْمحْسِنُ مَنْ عَمَّ النّاسَ بِالاِْحْسانِ.(68)
نـيـكـوكـار [واقـعـى و كـامـل ] كسى است كه به همه مردم نيكى كند [و احسانش را از هيچ كس دريغ نورزد].
بهترين احسان
خَيْرُ الْبِرِّ ما وَصَلَ اِلَى الُْمحْتاجِ.(69)
بهترين احسان [مالى ] آن است كه به نيازمندِ به آن برسد.
برترين كار نيك
اَفْضَلُ الْمَعْرُوفِ اِغاثَةُ الْمَكْهُوفِ.(70)
با ارزش ترين كارهاى نيك ، فريادرسى ستم ديده است .
احسان در مقابل بدى
عاتِبْ اَخاكَ بالاِْحْسانِ اِلَيْهِ، وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالاِْنْعامِ عَلَيْهِ.(71)
برادرت را با نيكى كردن به او، سرزنش كن ، و آزارش را با انعام پاسخ بده .
منت گذاشتن
اَلْمَنُّ يُنَكِّدُ الاِْحْسانَ.(72)
منت گذارى ، [وزن ] احسان و نيكى را سبك مى كند.
استقامت بر نيكى ها
لا يُزَهِّدَنَّكَ فِى الْمَعْرُوفِ مَنْ لا يَشْكُرُهُ لَكَ، فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لا يَسْتَمْتِعُ بِشَىْءٍ مِنْهُ وَ قَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشّاكِرِ اَكْثَرَ مِمّا اَضاعَ الْكافِرُ.(73)
هـرگز ناسپاسى افراد از انجام دادن كار نيك دلسردت نكند، كه كسانى نيز هستند كه بى هيچ بهره يا منتى ، سپاست مى گويند، و چه بسا كه از سپاس سپاسگزاران بيش از آنچه ناسپاس ، تباه ساخته ، بهره مند شوى .
احسان كامل
اِكْمالُ الْمَعْرُوفِ اَحْسَنُ مِنِ ابْتِدائِهِ.(74)
به انجام رساندن نيكى بهتر از آغازيدن آن است .
نشانه نيكوكار
اَلُْمحْسِنُ من صَدَّقَ اَقْوالَهُ اَفْعالُهُ.(75)
نيكوكار كسى است كه كردار او گفتارش را تصديق كند.
پيشگامى در نيكى
اِغْتَنِمْ صَنائِعَ الاِْحْسانِ وَارْعَ ذِمَمَ الاِْخوانِ.(76)
[آنگاه كه زمينه انجام ] كارهاى نيك [پيش آمد، آن ] را غنيمت شمار؛ و عهدها و پيمان هايى را كه با برادرانت بسته اى ، مراعات كن .
ماهيت نيكى
اَلْبِرُّ عَمَلٌ مُصْلِحٌ.(77)
نيكى [در حق ديگران ] عملى است اصلاحگر.
ارزش نيكوكارى
اِفْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً فَاِنَّ صَغِيرَهُ كَبيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ.(78)
نيكوكار باشيد و نيكوكارى را كوچك مشمريد، چرا كه خُردِ آن بزرگ و اندكش بسيار است .
پديده جاودانه
اَلْخَيْرُ لا يَفْنى .(79)
كار خير هرگز فانى نمى شود.
ارزش نام نيك
وَ لِسانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللّهُ لِلْمَرْءِ فِى النّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمالِ يَرِثُهُ غَيْرُهُ.(80)
نـيـكـنـامى اى كه خدا براى كسى در ميان مردم ، مقرر مى دارد بهتر است براى او از مالى كه به عنوان ارث در ميان ديگران به يادگار مى ماند.
نيكى غير ماندگار
ما خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدُهُ النّارُ.(81)
خوشى و نيكى كه آتش (كيفر الهى ) را به دنبال داشته باشد، خوشى و نيكى نيست
64 ـ شرح غررالحكم ، ج 1، ص 159.
65 ـ نهج البلاغه ، ح 59، ص 1114.
66 ـ نهج البلاغه ، ن 31، ص 921.
67 ـ همان ، ح 168، ص 117.
68 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 29.
69 ـ همان ، ج 3، ص 425.
70 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 391.
71 ـ نهج البلاغه ، ح 150.
72 ـ شرح غررالحكم ، ج 1، ص 178.
73 ـ نهج البلاغه ، ح 195، ص 1179.
74 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 75.
75 ـ همان ، ج 1، ص 297.
76 ـ همان ، ج 2، ص 195.
77 ـ همان ، ج 1، ص 148.
78 ـ نهج البلاغه ، ح 414، ص 1284.
79 ـ شرح غررالحكم ، ج 1، ص 229.
80 ـ نهج البلاغه ، خ 23، ص 84.
81 ـ همان ، ح 380، ص 1270.
10-احادیث امیر مومنان علیه السلام در مورد اختلاف
بدترين تلاش
بِئْسَ السَّعْىُ التَّفْرِقَةُ بَيْنَ الاَْليفَيْنِ.(82)
بدترين تلاش ، جدايى انداختن ميان دو دوست است . ...
منشاء اختلاف
مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتانِ اِلاّ كانَتْ اِحْديهُما ضَلالَةٌ.(83)
هرگز دو دعوت اختلاف نكردند، مگر آن كه يكى از آن دو گمراهى باشد.
نكوهش تكروى
اِيّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ فَاِنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّيْطانِ.(84)
از تـفرقه و اختلاف بپرهيزيد، زيرا كسى كه از مردم كناره گرفت و تنها گشت ، از آن شيطان خواهد بود.
پرهيز از اختلاف
اَيُّهَا النّاسُ، ... عَرِّجُوا عَنْ طَريقِ الْمُنافَرَةِ وَ، ضَعُوا تيجانَ الْمُفاخَرَةِ.(85)
اى مردم ... از اختلاف و پراكندگى به درآييد و تاج تفاخر و برترى جويى را از سر بنهيد.
شكوه از تفرقه
فـَيَا عَجَباً! وَ مَالِىَ لاَ اءَعْجَبُ مِنْ خَطَاءِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلاَفِ حُجَجِها فِى دِينِها لا يَقْتَصُّونَ اءَثَرَ نَبِي ، وَ لاَ يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِي .(86)
شـگـفـتـا! چـرا تـعـجـب نـكـنـم ؟ از خـطـا و اشـتـبـاه ايـن گـروه هـاى پـراكـنـده بـا ايـن دلايـل مـخـتـلفـى كـه بـر مـذهـب خـود دارنـد؛ نـه گـام بـه جـاى گـام پـيغمبرى مى نهند و نه از عمل وصى پيغمبرى پيروى مى كنند.
82 ـ شرح غررالحكم ، ج 3، ص 256.
83 ـ همان ، ج 6، ص 77.
84 ـ نهج البلاغه ، خ 127، ص 392.
85 ـ همان ، خ 5، ص 57.
86 ـ نهج البلاغه ، خ 87، ص 219.
خداوند سبحان نسل گذشته را مورد لعن و نفرين و عذاب خويش قرار نداد مگر به سبب اينكه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردند.
117 ـ نهج البلاغه ، ح 366، ص 921.
118 ـ همان ، خ 155، ص 490.
119 ـ شرح غررالحكم ، ج 4، ص 518.
120 ـ بحارالانوار، ج 68، ص 348.
121 ـ شرح غررالحكم ، ج 2، ص 214.
122 ـ همان ، ج 4، ص 451.
123 ـ همان ، ج 5، ص 259.
124 ـ نهج البلاغه ، ح 244، ص 1197.
125 ـ همان ، خ 129، ص 386.
126 ـ نهج البلاغه ، ن 31، ص 910.
127 ـ همان ، خ 234، ص 808.