yalda neshin
اخراجی موقت
سلام دوستان
شعر زیر رو بخونید
نظر یادتون نره ها
پند شبانه...
ای عــاشــقــان بــدانــيــد دنــيــا وفــا نـدارد
مــردن زوال جــسم است چـون و چـرا نـدارد
گـر همچو سـرو رعــنا خـوش قـامت و بلندی
يـا صــاحـب جــمـال و رخــسـار دلـپـسـنـدی
گـر عـاشـقـان رويـت از حـسـن تـو بـگـويـنـد
يـا گـر کـه مـحـو ابـرو يـا مـحـو پـيچ مــويـنـد
گـر کـه هـمه بـه رويـت دلـداده اند و مجـنون
يـا گـرنـدی جـوابی افـسـرده انـد و مـحــزون
گــر کـه بـســان آهـــو داری دوچـشـم زيـبـا
يـا آنـکـه بـر تــن خــود داری حـــريـر و ديـبـا
گـر بـا غــرور و مـنـت در کـوچـه ها خــرامی
بـا کـس سـخـن نگـويی حتی به يک کلامی
آيـا بـه خـود نـگـفتی چـون جسم من بميرد
هـر کـس مـرا ببيـند رويـش ز مـن بـگـيـرد؟
آيـا بـه خـود نگـفـتی بـا ايـن غــرور بسـیـار
در مــردنـم نـدارد بـا من کسی سـر و کار؟
آيـا نگـفـتی آنـدم کـين ديـده بسـته گـرديـد
بايـد کـه جـمـع يـاران بر گـرد گور خود ديد؟
آيـا به خود نگـفتی چـون جـسم من بمـيرد
بايـد کسی بـه دوشـش تـابـوت من بگيرد؟
کاری مـکن تـو ای دوست در وقت مردن تو
هــر کـس بـهــانـه جــويـد از بـهـر بـردن تـو
در وقـت زنـده بـودن پـر مـهـر و با وفـا بـاش
در جـمـع عـاشـقانـت آن يـار بـا صـفـا بـاش
تـا آنـکـه وقـت مـردن تـنـها نـمـانی و خــوار
تـو مـرکـز و رفـيـقـان هـمـچـون کـمان پرگار
دلــدادگـان رويـت باشـند هـمـه بـه سـويـت
نـه بـهـــر روی زيــبــا ٬ بــهـــر دل نـکــويــت
(يلدا نشين) همی گفت پندی که خود ندانی
کـاری بکـن کـه عـمـری در خـاطــره بـمانی