از دوستان پدر بود .... یا بهتر بگویم از استادان پدر! وقتی پارسال بهار خبر فوت ایشان را شنیدم واقعا متاسف شدم.... چه زندگی پرباری و چه مرگ راحتی.... شاید کسی متوجه نباشد اما هردوی اینها سعادتی بود برای آزاد مردی که با هجرت دردناکش بار دیگر پس از مرگ برادر چشمان پدرم را نمناک کرد!
شاید بر من به عنوان یک کرمانشاهی و دوستدار شعر واجب بوده و هست که باب آشنایی دوستان با این بزرگ مرد شعر ایران را فراهم کنم!
معرفی نامه ی زیر را از ماهنامه ی تخصصی گوهران برداشتم ... ماهنامه ای کهشماره ی خرداد ماه خودش را به استاد بهزاد اختصاص داده بود! به قلم دکتر مرتضی کاخی.
" یدالله بهزاد کرمانشاهی در نیمه ی بهمن سال 1304 در کرمانشاه متولد شد.و در 5فروردین سال 1386در کرمانشاه دیده از جهان فروبست!
تولد و مرگش در کرمانشاه برای بیان شدت وابستگی اش به این شهر کافی نبود....بهزاد تنها دو سه سالی از عمر خویش را در تهران به تحصیل در دانشگاه تهران که آن زمان تنها دانشگاه ایران بود مشغول شد و به گفته ی خود عمر را تباه کرد!
هرگز تاهل اختیار نکرد... می گفت زمانی این کار را خواهم کرد که شعر را طلاق گویم ....نه شعر را طلاق گفت نه کرمانشاه را ترک کرد.... و به گفته ی خود مدت 27 سال تن و جان در راه دبیری فرسوده کرد و سرانجام در سال 59 به درخواست خود بازنشسته شد! "
در ادامه ی مقاله می خوانیم:
" بهزاد از اولیا الله بود...کانت می گوید : خلایق طبق دانسته ها و اطلاعاتشان سخن می گوینداما طبق غرایز و امیال درونی شان عمل می کنندبسیار کم پیش می آید که انسانی همان کند و همان باشد که می اندیشد...
من این بزرگوار را از زبان ستایش آمیز مهدی اخوان ثالث غیابا می شناختم (1) و شعرهایش را از همین طریق خوانده بودم....
نام یدالله بهزاد کرمانشاهی جاودان بماناد و یادش بیدار و برقرار.... "
پیوست :
پیوست :
(1)اخوان ثالث درباره بهزاد گفته است: «بهزاد از شعرا و سخنوران بلیغ و بلند طبع و نغز اندیش عصر ماست.«