جابر مهدی نیا
عضو جدید
مقدمه
بردارهاي ويژه و مقادير ويژه از خواص معادلاتي هستند كه الگوهاي زماني – مكاني را همانند سازي ميكنند. پيشينه استفاده از بردارهاي ويژه در پژوهشهاي اقليمي به دهة 1970 باز ميگردد. شاید بتوان گفت که در حقيقت تحقيقات (Kutzbach (1967, pp. 791-802 و Lorenz (1956, pp. 115-136) تحليل مؤلفههاي مبنا را دراقليمشناسي رواج بخشيد.امروزه خانواده بردارهاي ويژه مانند تحليل مؤلفههاي مبنا (PCA)، توابعمتعامدتجربي (EOF)،تحليلعاملي(FA) جاي خود را در پژوهشهاي اقليمي كاملاً باز كردهاند Peixoto and Oort,1992, pp. 1-467)و Von Storch and Zwiers,1999, pp. 1-352). به ياري بردارهاي ويژه ميتوان تغييرات زماني – مكاني متغيرهاي اقليمي را بصورت چند مُد تجربي (Empirical Mode)نمايش داد. از آنجا كه بخش بزرگي از پراش دادههاي اقليمي با چند مد تجربي محدود توصيف ميشود در واقع مدهاي تجربي راه سودمندي براي كاهش حجم دادهها هستند. هر مد تجربي از دو بخش تشكيل ميشود. يكي الگوي مكاني و ديگري الگوي زماني كه هركدام با " مقادير ويژه" و " بردارهاي ويژه " ماتريس
پراش – همپراش يا ماتريس همبستگي بيان ميشوند. اين توابع در هر دو قلمرو زمان و مكان متعامدند(Mestas-Nunez 1999, p. 2734). بنابراين يك مد تجربي مشخص كنندة آن " قلمروهاي مكاني" است كه از "الگوي زماني" يكساني برخوردارند(Horel 1981, p. 2085;Branston and Livezey 1987, p. 1098;Kawamura 1994, p. 710) يا مشخص كننده الگوي آن دورههاي زماني است كه در يك مكان معين پديدار شدهاند (Fernandez Mills 1995, p. 175).
همين خواص بردارهاي ويژهاست كه سبب كاربرد فراگير آنها در زمينه پهنهبندي اقليمي و كشف الگوهاي زماني-مكاني متغيرهاي اقليميشدهاست(Lyons et al. 1994, pp. 135-163;Kutzbach 1967, pp. 791-802;Barring 1998, pp. 371-389;Eklundh et al. 1990, pp. 473-496;Cahalan et al. 1996, pp. 751-794;Bunkers et al. 1996, pp.130-146; Comrie et al. 1998, pp. 201-215;Johnson 1981, pp. 1-435). بويژه خاصيت تعامد كه استقلال آماري مدهاي متوالي را تضمين ميكند در مرزبندي قلمرو رژيمهاي بارش اهميت دارد. همچنين چون مدهاي تجربي پايگاني (Hierarchical)هستند يعني مدهاي نخستين بخش بزرگتري از پراش دادهها را توضيح ميدهند. از اين ارزش برخوردارند كه گذشته از شناسايي الگوي زماني و مكاني درجة اهميت هر رژيم بارش را نيز نشان ميدهند. بنابر اين مُداول الگوي زماني – مكاني غالب را نشان می دهد، مد دوم الگوي زماني – مكاني نايب غالب است و به همين ترتيب مدهاي بعدي از درجة اهميت كمتري برخوردارند.