[ نظر معماری ] خانه ی هنرمندان , موزه ,فرهنگسرا,؟؟؟؟

dokhtare darya

عضو جدید
سلام به شما دوستان خوبم :)

کدوم یکی از شماها میدونه در گذشته به جای خانه ی هنرمندان و موزه و فرهنگسرا که در

دوران ما مکانی برای تجمع هنرمندان و هنردوستان شده چه مکان هایی بوده؟؟؟؟;)

معماران و هنرمندان عزیز این مرز و بوم که شاهکارای بزرگی خلق کردن کجا واسه بحث و

گفتگو دور هم جمع میشدن؟؟؟؟:w36::w31:

یا مگه اصلا دور هم جمع میشدن؟؟؟؟:redface::razz::cowboy::cap::child::smoke::cool::)

باتشکر

dokhtare darya :w27:
 

reza902

عضو جدید
مرسی ... چه سوالی جالبی پرسیدی من تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم ولی تا اونجایی که می دونم شیخ بهایی در محل عبادت خودش که حالا میشه گفت اتاق خصوصیش بوده تفکرات خودشو جمع بندی میکرده ... بقیه رو نمی دونم ... اما من خودم تو دانشگاه که درس می خوندم یه اتلیه داشتیم که بهش می گفتیم آکواریوم چون شیشه ای بود همونجا با دوستان مشورت می کردیم ... معماران معروفی ایرونی هم احتمالا یه آکواریوم واسه خودشون پیدا می کردن ....
 

dokhtare darya

عضو جدید
مرسی ... چه سوالی جالبی پرسیدی من تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودم ولی تا اونجایی که می دونم شیخ بهایی در محل عبادت خودش که حالا میشه گفت اتاق خصوصیش بوده تفکرات خودشو جمع بندی میکرده ... بقیه رو نمی دونم ... اما من خودم تو دانشگاه که درس می خوندم یه اتلیه داشتیم که بهش می گفتیم آکواریوم چون شیشه ای بود همونجا با دوستان مشورت می کردیم ... معماران معروفی ایرونی هم احتمالا یه آکواریوم واسه خودشون پیدا می کردن ....


بچه ها فکر نمیکنین اگه این بزرگواران و اساتید کهن فرهنگ و هنر در جایی برای تبادل نظرات و افکار خودشون جمع نمیشدن اونوقت این ایران که جای جای اون توسط اونا آباد شده به این شکل نبود؟؟؟؟........:w28::w28::w28:

منظورم اینه که هنر و معماری پیشرفتی نداشته و تفکرات و هنر والای خودشون رو با خودشون به گور میبردن.:w47::w47::w47:

نظر شما دوست عزیز که این مطلب رو میخونی چیه؟؟؟.......... :w26:






با تشکر

dokhtare darya :gol::gol:
 

reza902

عضو جدید
این یه حقیقته که معماری دوران باستان و بعد اون مخصوصا معماری دوران صفویه و سلجوقی ها هوش رباست و بیشتر به یه معجره شبیه تا خلق یه بنا .... به نظرم هنر معماری اونا به روش سینه به سینه و تجربی به معماران بعدی می رسیده ... ایکاش به قول استاد میر میران ما بتونیم به گذشته معماری خودمون برسیم که آرزوی معماران معاصر ایان زمینه ....
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
تا اونجایی که من میدونم مساجد خودشون یک پایگاه فرهنگی قوی بودن
مخصوصا مسجد-مدرسه ها!
شاید میرفتن اونجا
 

dokhtare darya

عضو جدید
سلام
خیلی خوب که ما پیشینه خودمونو فراموش نکنیم
اولین راه تلاش خودمونه برای اثبات این موضوع

دوستان همونطور که استاد فرمودن جهت دستیابی به جواب این سوالها اول باید خود صورت مسئله اثبات بشه ولی چطور؟؟؟

اساتید محترم معماری لطفا جواب بدید...........

آینده ی ما در پس گذشته ی ماست. اما چرا غافلیم؟؟؟:gol:
 

Art_saya_design

عضو جدید
دوستان همونطور که استاد فرمودن جهت دستیابی به جواب این سوالها اول باید خود صورت مسئله اثبات بشه ولی چطور؟؟؟

اساتید محترم معماری لطفا جواب بدید...........

آینده ی ما در پس گذشته ی ماست. اما چرا غافلیم؟؟؟:gol:

خوب من شروع میکنم راههای رو میگم اگر دوستان ادامه دادند من هم ادامه میدم
1- برویم در مورد تاریخ وفرهنگ خودمون تحقیق کنیم ؟
اگر کسی تا بحال این کارو انجام داده مطالبشو بذاره در موردش گفتگو کنیم
در ضمن به دوستان اطلاع بدید شرکت کنند مطالب بسیار مهمی برای دوستاران معماری مطالب بسیار مهمی گفته خواهد شد پس لطفا اطلاع رسانی کنید به همه دوستان...
آخرین پروژه ای که در وزرات کشور تازه به پایان رسیده طراحی شهر آفتاب در 700 هکتار بود کاری بسیار خاص که حتما در موردش گفتگو خواهیم کرد
(شروع از دوره هخامنشی تجزیه و تحلیل فرهنگ و هنر و معماری خواهد بود)
 
آخرین ویرایش:

dokhtare darya

عضو جدید
هخامنشیان

هخامنشیان

به طور کلی بسیاری از هنر شناسان هنرایران هخامنشی را یک هنر مختلط و آمیخته می دانند که فاقد اصالت درونی می باشد. این هنر مشتق از هنر اقوام مختلف خاور نزدیک و مصر و یونان می باشد. به عنوان مثال حکاکی های پیکره های نگهبانان در کاخ تخت جمشید از هنر نقوش برجسته آشوری گرفته شده ،سکوی بزرگی که تخت جمشید بر روی آن ساخته شده یاد آور سکوهای عظیمی است که قصر های پادشاهان بین النهرین ( قصر سارگون دوم) بر روی آن ساخته شده. تالارهای ستون دار از نمونه های معماری مصری و مادها تاثیر گرفته اند و ستون های شیاردار از هنر یونان زمین الهام می گیرد. مسلما“ همه ی این تاثیرات در ساختمان تخت جمشید و هنر هخامنشیان دناشی از بوجود آمدن امپراطوری عظیمی است که بناگاه خود را وارث فرهنگ غنی بین النهرین و فرمانروای دنیای آن روز یافت.

شکل غالب در فرهنگ و هنر ایرانی دنباله ی همان اهداف فرهنگی و هنری بین النهرین یعنی در خدمت پادشاه و ستایش او می باشد. در حقیقت با امپراطوری هخامنشیان هنر خاور نزدیک در میان اهداف خود که همانا ستایش پادشاه و به عنوان قدرت مطلق روی زمین است به نقطه ی اوج و تکامل خود رسید و ایرانیان به موفقیت امیزترین شکل ممکن در تخت جمشید به بیان این مقصود نایل آمدند . ولی با وجود تمام التقاطات و الهاماتی که در هنر و معماری تخت جمشید به چشم می خورد در تجزیه و تحلیل هنر و معماری هخامنشیان هویت و شخصیت خاص این ملت به اعیان بارز است .
 

dokhtare darya

عضو جدید
هخامنشیان

هخامنشیان














 
آخرین ویرایش:

dokhtare darya

عضو جدید
به طور کلی هخامنشیان در طول دوران حکومت خود شش پایتخت داشته اند که عبارتند از : انشان ، هگمتانه ، بابل ، شوش ، پاسارگاد و تخت جمشید.
دو پایتخت پاسارگاد و تخت جمشید جدیدالتأسیس بودند و توسط هخامنشیان بنا شدند. پاسارگاد توسط کورش کبیر و تخت جمشید توسط داریوش هخامنشی احداث شد.

بنای پاسارگاد توسط کورش
مکانی که کورش بزرگ در پاسارگاد آغاز به ساختن آن کرد ، در مقایسه با قلعه های کوهستانی مادی ، تفاوت داشت ، اما از بعد فقدان نظام و جوهره شهری با آنها مشترک بود.

پاسارگاد مجموعه ای است از کاخها ، عمارات دولتی ، آثار مذهبی ، یک صفه دژ مانند و گور کوروش ، که جدا از یکدیگر در دشت مرغاب واقع‌اند و قسمتهایی از آن نیز به کمک مجاری آبیاری به چمنزار و باغ بدل شده است.

بنای تخت جمشید توسط داریوش
داریوش اول نیز به ایجاد ساختمانهایی در پاسارگاد ادامه داد لیکن اقامتگاه شاهی خود را به 80 کیلومتری جنوب پاسارگاد ، یعنی جلگه حاصلخیزتر و زیبای مرودشت ، منتقل کرد که قبلاً شهر انشان در آنجا رونق یافته بود. گرچه این اقامتگاه شاهی که تخت جمشید یا پرسپولیس نام گرفته دارای طرحی بسیار متمرکزتر است ، اما چندان بی شباهت به طرح پاسارگاد نیست.

ساختار و نقشه تخت جمشید
صفه تخت جمشید را کاخها ، تالارهای بارعام ، خزانه و پلکان با شکوه روبازی اشغال می‌کرد و حفاظت آن را استحکاماتی از خشت خام بر ستیغ کوه مجاور ، به نام کوه رحمت ، تأمین می نمود.

نگاهی به پایتخت ها هخامنشی
شوش نیز که ظاهراً نخستین اقامتگاه داریوش بوده است دارای وضعیت مشابهی است. بنابراین شوش ، تخت جمشید و پاسارگاد ، سه پایتخت شاهنشاهی که نسبتاً به خوبی بررسی شده اند، و همچنین اکباتان چهارمین پایتخت آنان که کمتر شناخته شده است ، باید شهرهای مسکونی فرمانروایان بوده باشند، تا اقامتگاههایی که جنبه شهریت داشته‌اند و نباید آنها را با شهرهای امروزی یا قرون اخیر مقایسه کرد.
 

dokhtare darya

عضو جدید
جایگاه زن در هخامنشیان

وآنچه در اوستا آمده است همه نشانه ای از همسنگی زن و مرد است، در فروردین یشت چنین آورده شده : اینک فروهر همه مردان و زنان پاک را می ستائیم آنان که روان هایشان در خور ستایش و فروهر هایشان شایسته است اینک فروهر همه مردان و زنان پاکدین را می ستائیم.
در زمان شاهنشاهی هخامنشیان ، براساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت می نمودند، پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهائی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی خقوق زنان با مردان سر و کار داریم.
باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری و با بدنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف میشدند ، اما از حداقل خقوق برای گذران زندگی برخوردار می گشتند و علاوه بر آن اضافه خقوقی بصورت مواد مصرفی ضروری زندگی دریافت می نمودند، همچنین در گل نوشته های تخت جمشید شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی ، زنان بعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیردست زنان قرار می گرفتند.
اما زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند ، آنان می توانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت می کردند و درآمدهای بسیار زیاد داشتند ، اما باید خاطرنشان کرد که حسابرسی و دیوان سالاری هخامنشی حتی برای ملکه هم استثنا قائل نمی شد و محاسبه درآمد و مخارج از وی مطالبه می کرد.
در یکی از گل نوشته ها ( لوح های گلی ) رئیس تشریفات دربار داریوش بزرگ دستور تحویل 100 گوسفند را به ملکه صادر می کند تا درجشن بزرگ تخت جمشید که 2000 مهمان دعوت شده بودند ، بکار روند.

دریکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید زنی بلندپایه در صندلی تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسرنهاده که چادری روی آن انداخته شده است و به تقلید از مجلس شاه ، ندیمه ای در برابر او ایستاده و عود سوزی در آن دیده می شود. این مهر یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در مدیریت جامعه داشته است و دستورات خود را به این مهر منقوش می کرده است.
بنابراین با کمک گل نوشته های تخت جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکه های هخامنشی بدست می آوریم که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی ، که آنها را عروسکهایی محبوس در حرم سراها می دانستند، نه تنها همدوش مردان در آئین های مذهبی شرکت می کردند ، بلکه در صحنه زندگی و در اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ می کردند . بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان می دهد، که زن در دوران فرمانروائی هخامنشیان بویژه در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بودند که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت .
در آبان یشت (اوستای متاخر) آناهیتا (نیالوده و پاک) زنی است زورمند و درخشان ، سوار بر گردونه،لگام بر دست، روان در جستجوی نام آوری. با چهار اسب سفید و بزرگ و یکرنگ و یک نزاد...اسب های گردونه آناهیتا را اهورمزدا از باد و باران و تگرگ و ژاله ساخته است.آناهیتا مطیع کیش اهورایی است و سزاوار است که در جهان مادی ستایش و نیایش شود،که جان افزاست و فزاینده گله و رمه و ثروت و گیتی و کشور.او نطفه همه مردها را پاک می کند و مشیمه زنها را برای زایش بهتر پاک می کند، برای زایش آسان.به زنان باردار شیر میبخشد.برای او بر روی تخت بستری زیبا و خوشبو با بالش های گسترده مهیاست. اهورامزدا آناهیتا را از نیروی خویش آفریده است تا خانه و روستا و کشور را بپروراند.بارزوان سپید آناهیتا به ستبری شانه اسب هاست.او باشکوه و آراسته و نیرومند است. دختر جوان بسیار برومند و خوش اندامی است.کمربند به میان بسته ،راست بالا ، آزاده نژاد و شریف است،که جبه ای گران بها و پرچین زرین در بر دارد.گوشواره ای دارد چهارگوش و زرین و طوقی زیبا بر گردنش و اندامش بالایی دلچسب دارد.
آناهیتا به فرمان اهورامزدا به زمین می آید تا دختران دم بخت و زنان جوان به هنگام آوردن بار از او یاری جویند... در نزذ اهورمزدا ارجمند باشند تا تا فرشته ای از جنس خودشان را مامور آرامش آنها کند.
اوج نگاه زرتشت به زن در رفتار با دخترش پروچیستا به هنگام ازدواج او با جاماسب پیداست.زرتشت از دخترش میخواهد ،پس از یک اندیشه گماری نیکو و ژرف و مراجعه به خرد خویش تصمیم بگیرد...
آنگاه زرتشت در کتابش به دوشیزگان در حال شوی گرفتن می گوید :هر کدام به خرد خود برای رستگاری تصمیم بگیرند...
 

dokhtare darya

عضو جدید
نگاهی به دین و آیین هخامنشیان

مغ ها و پیوند آن با مذهب هخامنشیان در روایات گفته شده:
به‌ نظر (داندامایف) در ایران‌ زمان‌ هخامنشیان‌ سه‌ مذهب‌ وجود داشته‌ است‌: مذهب‌ توده‌ی‌ مردم‌ ایران‌، مذهب‌ پادشاهان‌ هخامنشی‌ و مذهب‌ مغها. این‌ سه‌ مذهب‌ با یکدیگر تطابق‌ نداشت‌، ولی‌ اختلاف‌ و جدایی‌ بین‌ آنها متدرجاً از بین‌ رفت‌ و گاهی‌ هم‌ این‌ اختلاف‌، نظر به‌ سیاست‌ مذهبی‌ هخامنشیان‌ به‌ نحو سریع‌ منتفی‌ می‌گردید. گرچه‌ اهورمزدا خدای‌ زردشت‌ در نزد آنان‌ از سایر خدایان‌ محترم‌تر و مقدس‌تر بود. فقط‌ در کتیبه‌ی‌ بیستون‌ اهورمزدا 69 بار یاد شده‌ است‌.
مذهب‌ مردم‌ ایران‌ را از گفته‌های‌ هرودوت‌ و « استرابن‌ » و تا اندازه‌ای‌ از کورش‌ نامه‌ی‌ « گزنفن‌ » و بعضی‌ از آثار « سیسرون‌ » و « پلوتارک‌ » و سایر مؤلفان‌ باستانی‌ می‌توان‌ استنباط‌ نمود. ایرانیان‌ در زمان‌ هخامنشیان‌ از پیروان‌ خدایان‌ هند و آریایی‌ یعنی‌ تابع‌ نیروی‌ طبیعت‌ بودند. آنان‌ روشنایی‌ و خورشید و ماه‌ و زمین‌ و باد و سایر پدیده‌های‌ طبیعت‌ را احترام‌ می‌گذاشتند. ایرانیان‌ زردشتی‌ نبودند، بلکه‌ تابع‌ خدایان‌ طبیعی‌ بودند که‌ مورد انکار حضرت‌ زرتشت‌ است‌. (2) مذهب‌ زرتشت‌ نظر به‌ جنبه‌ی‌ تجردی‌ که‌ داشت‌ در تمام‌ دوران‌ سلطنت‌ هخامنشیان‌ قرین‌ موفقیت‌ نگردید و تا زمان‌ آغاز سلسله‌ی‌ ساسانیان‌ مراسم‌ و عادات‌ زرتشتی‌ در نظر ایرانیان‌ بیگانه‌ بود.

«هرودوت‌» و «استرابن‌» و «ژوستین‌» و «آپولی‌» و «آمیان‌ مارتسلینی‌» (آمین‌ مارسلن‌) و سایر مؤلفان‌ باستانی‌ مؤلفان‌ باستانی‌ بالاتفاق‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ مغها از شاگردان‌ و پیروان‌ زردشت‌ بوده‌اند و آنها ‌ درسده ی ششم‌ پیش ازمیلاد می‌زیسته‌اند. در روایات‌ و اخبار ایران‌ نیز که‌ در ادبیات‌ ایرانی‌ می‌باشد منعکس‌ است‌، مغها به‌ عنوان‌ زردشتی‌ معرفی‌ شده‌اند.
بسیاری‌ از محققان‌ معاصر نیز در زرتشتی‌ بودن‌ مغها تردیدی‌ ندارند. نظرات‌ « ای‌. هرتل‌ » و « گ‌.هیوزنیگ‌ » و « ف‌.کیونیگ‌ » (کونیگ) و « ک‌.لمان‌ هائوپت‌ » و « ا.هرتسفلد » مبنی‌ بر اینکه‌ مغها دشمن‌ دین زردشت‌ بوده اند، و اینکه‌ هخامنشیان‌ دوران‌ نخستین‌ زرتشتی‌ بودند.( این پژوهشگران هم راه ختایی می روند و آن هم این است که عقیده به این دارند که):« زرتشت‌ را همدوره ی داریوش‌ و معلم‌ روحانی‌ وی‌ به‌ شمار می آورند‌، که بر ضد مغها به‌ عنوان‌ دشمن‌ آیینی‌ که‌ تأسیس‌ نموده‌ بود قیام‌ نمود».چنانکه در جستار پیشین نشان دادم که زرتشت پیش از هخامنشیان و به زمان بسیار دورتری تعلق داشته است. محققان‌ مذکور این‌طور تصور می‌کنند که‌ مغهای‌ مغلوب‌ به‌ وسیله‌ی‌ هخامنشیان‌ مجبور شدند مذهب‌ زرتشت‌ را بپذیرند، ولی‌ سپس آن‌ را تحریف‌ کردند و در اوستای‌ صغیر مذهب‌ دیوها را که‌ زرتشت‌ آن‌ را منع‌ و نهی‌ کرده‌ بود، وارد نمودند. این‌ محققان‌ زرتشتی‌ بودن‌ مغها را منکر شده‌ و استناد می‌کنند که‌ در اوستا روحانیون‌ به‌ نام‌ «آتراوان‌» (آثروان‌)ها نامیده‌ شده‌اند، نه‌ مغها.




آیین تدفین :
رسم و آیین های بسیاری از این مغان به شرعیات کیش زرتشتی راه یافت که یکی از آن ها قربانی کردن و دیگری گذاشتن مردگان بر روی جایگاه های بلند تا به وسیله ی جانوران وحشی و پرندگان از بین بروند و این رسم از کوچ آریاییان و زمان های بسار دور بر جای مانده بود بدان صورت که چون آریاییان در حال کوچ کردن بودن و جایگاه های آن ها بسیار سرد یخبندان بود برای همین نمی توانستند برای مردگان خود آرمگاهی داشته باشند هم اکنون هم در سرزمین های سرد و یخبندان که زمین را نمی توان کند قبیله هایی وجود دارند که مرده های خود را در روی درختی و یا جای بلندی می گذارند در صورتی که ما می بینیم که هخامنشیان و اشکانیان و همچنین ساسانیان جنازه ی شاهان را در گورهای سخره ای یا سنگی محکم قرار می داده اند و جسد را مومیایی می ساخته اند. در سال‌ 1939 « ا.اشمیدت‌ » در فاصله‌ی‌ یک‌ کیلومتر در شمال‌ غرب‌ تراس‌ پارسه (تخت‌جمشید) گورستانی‌ را کشف‌ کرد که‌ به‌ احتمال‌ قوی‌ مربوط‌ به‌ سده‌ چهارم ‌پیش‌ از میلاد است‌. در این‌ گورستان‌ 31 جسد پیدا شده‌ که‌ در 24 قبر تابوتهای‌ گلین‌ قرار داشته‌ است‌. استخوانهای‌ هفت‌ نفر (سه‌ بچه‌: یک‌ زن‌ و بقیه‌ مرد) در گودالهای‌ معمولی‌ بدون‌ تابوت‌ کشف‌ شده‌ است‌. در روی‌ برخی‌ از گورها مقداری‌ سنگ‌ ریخته‌ شده‌. مرده ها‌ را النگو و ظروف‌ و بازیچه ی بچه ها‌ و سایر لوازم‌ و ادوات‌ به‌ خاک‌ می‌سپردند. این‌ گونه‌ تدفینهای‌ مشابه‌ در شوش‌ و بابل‌ متعلق‌ به‌ زمان‌ سلوکیها و پارتها دیده‌ شده‌. در پارسه‌ (تخت‌ جمشید) ظروفی‌ پیدا شده‌ که‌ در آن‌ استخوانهای‌ مرده‌ که‌ از گوشت‌ جدا شده‌ دفن‌ گردیده‌، ولی‌ هرتسفلد تاریخ‌ این‌ گونه‌ تدفین‌ را به‌ زمان‌ پس از هخامنشیان‌ مربوط‌ دانسته‌. به‌ عقیده‌ی‌ وی‌ ظروف‌ حاوی‌ استخوانهای‌ مرده‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ هخامنشیان‌ فقط‌ در ایالت‌ سکوندود در اطراف‌ دریاچه‌ی‌ ارومیه‌ (رضائیه‌) به‌ عبارت‌ اخری‌ در سرزمین‌ ماد کهن کشف‌ شده‌ و به‌ «گائوماتا» (گئوماتا) و پیروان‌ او تعلق‌ دارد. Iran in the ancient East, pp. 505 ff.217-218 گورهای‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ هخامنشیان‌ در شوش‌ نیز در حالی‌ که‌ بزرگسالان‌ در گودالهای‌ عادی‌ و بچه‌ها در ظروف‌ دفن‌ شده‌اند پیدا شده‌ است‌.
در گاتها دستورهای‌ معینی‌ درباره‌ی‌ مراسم‌ تدفین‌ وجود ندارد. «هرتل‌» معتقد است‌ که‌ مغها به‌ قصد تحریف‌ روح‌ مذهب‌ زردشت‌ در اوستای‌ صغیر موضوع‌ منع‌ تدفین‌ اجساد را طرح‌ نمودند، وی‌ دلایل‌ ذیل‌ را اقامه‌ می‌نماید: چنانچه‌ زردشت‌ دستور داده‌ بود که‌ اموات‌ را دفن‌ نکنند «آیا یکی‌ از پیروان‌ مشهور و مؤمن‌ وی‌ داریوش‌ اجازه‌ می‌داد که‌ وی‌ را دفن‌ کنند؟»
 

dokhtare darya

عضو جدید
موسیقی هخامنشیان

مشاهده می‌کنید که پرهیز از استفاده از ساز و آلات در موسیقی مذهبی از ادوار گذشته تاریخی وجود داشته و اثرات آن تا به امروز هم به چشم می‌خورد .

مسئولیت اجرای سرودهای مذهبی با موبدان خوش آواز بوده و به قول "استرابو" دانشمند یونانی این نغمه‌ها منحصر به مفاخر پهلوانی و مناجات با یزدان بوده است .
هرودوت همچنین می‌نویسد :

" ایرانیان برای قربانی در راه خداوند و مقدسات خود ، کشتارگاه و آتشکده ندارند و بر قبور مردگان شراب نمی‌پاشند ، در عوض یکی از پیشوایان مذهبی حاضر می‌شود و یکی از سرودهای مذهبی را می‌خواند . "

2 - موسیقی رزمی :


در دوران هخامنشی موسیقی به نوع دیگری هم موجود بوده است . یکی از انواع دیگر ، موسیقی رزمی یا جنگی بوده است .

گزنوفون دیگر مورخ یونانی در کتاب " سیروپدیا " می‌نویسد :

" کورش کبیر به عادت دیرینه ، در موقع حمله به ارتش آشور سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند آنرا خواندند و بعد از پایان سرود ، آزادمردان با قدم‌های مساوی و منظم به راه افتادند . کورش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند . "

" کورش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند ، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است . "

این سرودها برای بر‌انگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان اجرا می‌شد و گزنوفون اضافه می‌کند که :

" کورش از کشته شدن سربازان طبری و طالشی مغموم شد و برای مرگ سربازان مازندرانی و طالشی سرودی خواند و این همان سرودی است که در ادوار بعد در مراسم موسوم به ' مرگ سیاوش ' خوانده می‌شد . "

این مراسم هنوز هم در بین بسیاری از طوایف ایرانی وجود دارد و بنام " سوگ سیاوشان " یا " سووشون " معروف است و بقایای این آئین قدیمی حتی در مراسم آئینی ایران بعد از اسلام نیز دیده می‌شود .

از دوران هخامنشی سازهایی باقیمانده است از آن جمله می‌توان به کرنا ، نی ، شیپور ، کوس ( نوعی ساز ضربی ) ، درای و سنج اشاره کرد .

در سال 1336 هجری شمسی در کاوش‌های تخت جمشید در حول و حوش آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی ، یک شیپور فلزی به طول 120 سانتی متر بدست آمد که شبیه کرنای است . قطر دهنه آن 50 سانتیمتر و جزو سازهای جنگی محسوب می‌شود .

3 - موسیقی مجلسی :

اما نوع دیگری از موسیقی بنام مجلسی نیز در آن روزگار مرسوم بوده است . موسیقی مجلسی یا همان بزمی از دیر‌باز در تمدن ایران وجود داشته است . آوازهای فراغت ، سرودهای شادی و سرور ، در جلسات بزم بکار می‌رفت و سازهای ویژه و شیوه اجرای خاص خود را داشت .

گزنوفون و هرودوت هر دو از این نوع موسیقی نام برده‌اند و دیگر مورخ یونانی " آتنه " در این باره نوشته است که :

" در جشن مهرگان که در حضور شاهنشاه هخامنشی برگزار می‌شد ، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه‌هایی در مجلس شرکت می‌کردند و خوانندگان و نوازندگان در آن جشن‌ها سهم اساسی داشتند . "

هرودوت از وجود تعداد زیادی موسیقیدان در عصر هخامنشی یاد می‌کند و می‌نویسد که آنها در دربار نیز زندگی می‌کردند و در روزهای جشن همچون مهرگان ، سده ، نوروز و . . . به دربار خوانده می‌شدند و شادی و سرور برپا می‌کردند .

گزنوفون نیز می نویسد :
" کورش برای کیاخسار تعدادی از موسیقیدان‌ها را برگزید . . . اسکندر مقدونی از خزانه کورش 320 فقره اسب و آلات موسیقی را بدست آورد . "

و جالب اینجاست که در سفرنامه فیثاغورث نیز به مراسم تاجگذاری داریوش اشاره شده است :

" حدود 360 دختر خنیاگر ( نوازنده یا خواننده ) به آوازخوانی و نوازندگی می‌پرداختند .
 

dokhtare darya

عضو جدید
چهار پادشاه اول



نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است. کوروش نخستین شاه ایران و بنیان‌گذار دورهٔ شاهنشاهی ایرانیان می‌‌باشد. ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی ممالک ایشان را تسخیر کرده بود، ‌او را سرور و قانونگذار می‌‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ‌ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌‌دانستند . درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چند گانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده . کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینه‌هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها تحقیقاتی صورت گرفته، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیات قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه‌ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می‌‌باشد.
دومین پادشاه:


کَمبوجیه پسر بزرگ کوروش بزرگ هخامنشی بود که به نام‌های کمبوجیه دوم، کمبوزیه و کامبیز نیز معروف است. طبق گفته هرودوت مادر وی کساندانه بوده است، اما کتزیاس نقل کرده که مادر وی امتیس نام داشته است. کمبوجیه پس از کوروش، پدرش، به سلطنت رسید. وی برادری به نام بردیا داشت.کمبوجیه قصد لشگرکشی به مصر را داشت،اما از بیم اینکه برادرش در غیاب او پادشاهی او را بدست آورد، بردیا را مخفیانه به قتل رساند.او به مصر لشگر کشید و این کشور را فتح کرد.به همین دلیل به وی در تاریخ لقب فاتح مصر را داده اند.در زمانیکه کمبوجیه در مصر حضور داشت خبر به سلطنت رسیدن برادرش بردیا را به وی دادند در حالیکه او بردیا را پیش از این کشته بود. اما شخصی که در ایران تاج پادشاهی را به سر گذاشته بود گئومات از تبار مادیان بود و خود را بردیا معرفی کرده بود. کمبوجیه در بازگشت از مصر به ایران فوت کرد. ولی برخی دلیل مرگ وی را بیماری و برخی دیگر توطئه اطرافیان می‌‌دانند اما مسلم است که وی در مسیر بازگشت از مصر مرده است ولی دلیل آن تا کنون مکتوم باقی مانده است.
سومین پادشاه داریوش بزرگ:
داریوش پسر ویشتاسپ، ملقب به داریوش بزرگ یا داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی با کمک دیگر نجبای پارسی با کشتن گئومات مغ که به عنوان بردیا فرزند کوروش بزرگ بر تخت نشسته بود سلطنت را به خاندان هخامنشی بازگرداند. پس از آن شورشهای داخلی را سرکوب کرد. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود. از دیگر کارهای او حفر ترعه‌ای بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن طریق به دریای مدیترانه پیوند می‌داد. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. شهرت او در غرب به خاطر وقوع نبرد ناموفق ایرانیان با یونانیان در مکانی به نام ماراتن، در زمان اوست.
چهارمین پادشاه خشایارشا:
خشایار شا صفاتی عالی داشته بطوریکه یونانیان بزرگ منشی او را ستوده اند. مشهور است که اسکندر وقتی که تخت جمشید را به آتش کشید، مجسمه خشایارشا به روی زمین افتاد و اسکندر گفت: آیا باید بخاطر روح عالی و صفات نیکویت تو را از روی زمین بردارم یا ینکه بگذارم که روی زمین بمانی تا بخاطر تاخت و تازت به یو ززززنان مجازات شوی؟ خشایارشاه در تخت جمشید که بدستور پدرش داریوش ساخته شده بود قصرهای دیگری بنا کرد که بر عظمت و شکوه این اثر باستانی افزود. همین طور کتیبه‌هایی در کوه الوند و نیز در ارمنستان از خود به جای گذاشت. این پادشاه پس از بیست سال سلطنت (485 تا 465 پیش از میلاد)توسط یک خواجه به نام میترادات (مهرداد) به قتل رسید.
 

dokhtare darya

عضو جدید
هخامنشیان

به قدرت رسیدن پارسی‌ها و سلسله هخامنشی (۳۳۰ . ۵۵۰ قبل از میلاد) یکی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس کردند که دنیای قدیم را به استثنای دو سوم یونان تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند.
پارسی‌ها مردمانی آریایی نژاد بودند که مشخص نیست از چه زمانی به فلات ایران آمده بودند. آنان از قوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که درکتیبه‌های آشوری از سده نهم پیش از میلاد مسیح نام آنان آمده ‌است. پارس‌ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. با ضعف دولت ایلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان‌ و نواحی مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت.
برای نخستین بار درسالنامه‌های آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور پارسوآ در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شده ‌است. بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسواش همان پارسی‌ها بوده‌اند. تصور می‌شود اقوام پارسی پیش از این که از میان سلسله جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در این ناحیه توقف کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنه‌های کوه‌های بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیه‌ای که جزو کشور ایلام بود، مستقر گردیدند. از کتیبه‌های آشوری چنین استنباط می‌شود که در زمان شلم نصر (۷۱۳ . ۷۲۱ ق. م) تا زمان سلطنت آسارهادون (۶۶۳ ق. م)، پادشاهان یا امراء پارسوا، تابع آشور بوده‌اند. پس از آن درزمان فرورتیش (۶۳۲ . ۶۵۵ ق. م) پادشاه ماد به پارس استیلا یافت و این دولت را تابع دولت ماد نمود.

هرودوت می‌گوید: پارسی‌ها به شش طایفه شهری و ده نشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شده‌اند. شش طایفه اول عبارتند از: پاسارگادیان، رفیان ماسپیان، پانتالیان ، ژوسیان و گرمانیان. چهار طایفه دومی عبارتند از: داییها، مردها، دروپیک‌ها و ساگارتی ها. از طوایف مذکور سه طایفه اول بر طوایف دیگر، برتری داشته‌اند و دیگران تابع آنها بوده‌اند.پارس‌ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. برای نخستین بار درسالنامه‌های آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور (پارسوآ) در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شده‌است. بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسوا همان پارسی‌ها بوده‌اند .
طبق نوشته‌های هرودوت، هخامنشیان از طایفه پاسارگادیان بوده‌اند که در پارس اقامت داشته‌اند و سر سلسله آنها هخامنش بوده‌است. پس از انقراض دولت ایلامیان به دست آشور بنی پال، چون مملکت ایلام ناتوان شده بود پارسی‌ها از اختلافات آشوری‌ها و مادی‌ها استفاده کرده و انزان یا انشان را تصرف کردند.این واقعه تاریخی در زمان چیش پش دوم روی داده‌است. با توجه به بیانیه‌های کوروش بزرگ در بابل، می‌بینیم او نسب خود را به چیش پش دوم، می‌رساند و او را شاه انزان می نامند .
پس از مرگ چیش پش، کشورش میان دو پسرش آریارومنه پادشاه کشور پارس و کوروش که بعداً عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، تقسیم گردید. چون در آن زمان کشور ماد در اوج ترقی بود و هووخشتره در آن حکومت می‌کرد، دو کشور کوچک جدید، ناچار زیر اطاعت فاتح نینوا بودند.
با روي كار آمدن كوروش بزرگ، براي نخستین بار بشر موفق مي‌شود كه از مرحله‌ي شهر – تمدنی و قوم – تمدني پا به مرحله‌ي كشور– تمدني و ملت – تمدني بگذارد، آن‌هم با ميل و همراهي تيره‌هاي گوناگون، نه آن‌گونه كه پيش از هخامنشيان رسم بود با رابطه‌ي غالب – مغلوبي و چپاول سرزمين‌ها به‌نفع پيروزمندان.اين‌گونه است كه دويست سال نخست از تاريخ بشر يعني از سده‌ي پنجم تا سده‌ي سوم پيش از ميلاد مترادف با تاريخ ايران است چرا كه شاهنشاهي هخامنشي ايران، تمام مراكز تمدني آن زمان را به استثناي چين شامل مي‌شد .

مهم‌ترین سنگ‌نوشته هخامنشی از نظر تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگ‌نوشته بیستون بر دیواره کوه بیستون است. سنگ‌نوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش اول را در نخستین سال‌های حکمرانی اش که مشکل‌ترین سال‌ها حکومت وی نیز بود،به طور دقیق روایت می‌کند. این سنگ‌نوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست.
به واقع با وجود فراوانی منابع میانرودانی، مصری، یونانی و لاتین نمی‌توان با تکیه بر آنها نسب‌شناسی کاملی از خاندان هخامنشی از هخامنش تا داریوش را به دست آورد. برای این منظور متن سنگ‌نوشته بیستون فرصت مناسبی را در اختیار مورخ قرار می‌دهد که در آن شاه شاهان نوشته بلند خود را با تایید مجدد رابطه اش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز می‌کند و به تدریج اخلاف خود را نام می‌برد: ویشتاسپ، آرشام، آریارمنه، چیش پش و هخامنش. این تبارشناسی به دلایل مختلف مدت‌های طولانی مورد ایراد قرار گرفته بود. زیرا در این فهرست نام دو نفر از شاهان هخامنشی که پیش از داریوش حکومت می‌کردند یعنی کوروش کبیر و کمبوجیه اول به چشم نمی‌خورد.همین مسأله موجب شده‌است که مفسران سنگ‌نوشته نسبت به محتوای سنگ‌نوشته داریوش با شک و تردید نگاه کنند و او را غاصب پادشاهی هخامنشیان بدانند که با نوشتن این سنگ‌نوشته سعی داشته‌است برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود از نگاه آیندگان، شجرنامه خود را دست کاری کند .

کمبوجیه، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد. در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهت به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند.
کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت (۵۲۱ پ. م.). کمبوجیه در بازگشت از مصر فوت کرد. ولی برخی دلیل مرگ وی را بیماری و برخی دیگر توطئه اطرافیان می‌دانند اما مسلم است که وی در مسیر بازگشت از مصر مرده‌است ولی دلیل آن تا کنون مکتوم باقی مانده‌است. پس از مرگ کمبوجیه کسی وارث پادشاهی هخامنشیان نبود .
کوروش بزرگ، در بستر مرگ، بردیا را به فرماندهی استان‌های خاوری شاهنشاهی ایران گماشت. کمبوجیه دوم، پیش از رفتن به مصر، از آنجا که از احتمال شورش برادرش می‌ترسید دستور کشتن بردیا را داد. مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال ۵۲۲ پ. م. شخصی به نام گوماته مغ خود را به دروغ بردیا نامید و اعلام شاه بودن کرد. چون مردم بردیا دوست داشتند و به سلطنت او راضی بودند و از طرفی هیچ کس از راز قتل بردیا مطلع نبود، دل ازسلطنت کمبوجیه برداشتند و سلطنت بردیا(گئوماتا) را با جان و دل پذیره شدند و این همان اخباری بود که در سوریه به گوش کمبوجیه رسید و سبب خود کشی او شد .
در متون تاریخی از وی به عنوان بردیای دروغین یاد شده‌است. در کتیبه بیستون نزدیک کرمانشاه گوماته مغ زیر پای داریوش بزرگ نشان داده شده‌است . داریوش شاه که از سوی کوروش بزرگ به فرمانداری مصر برگزیده شده بود پس از دریافتن ماجرا به ایران می‌آید و بردیای دروغین را از پای درآورده به تخت می‌نشیند .
کارهای گوماته مغ سبب سوء ظن درباریان هخامنشی شد که در رأس آنان داریوش پسر ویشتاسب هخامنشی بود. هفت تن از بزرگان ایران که داریوش بزرگ نیز در شمار آنان بود توسط یکی از زنان حرمسرای گئوماتا که دختر یکی از هفت سردار بزرگ ایران بود و موفق به دیدن گوشهای بریده او شده بود پرده از کارش برکشیدند و روزی به قصر شاهی رفتند و نقاب از چهره اش برگرفتند و با این خیانت بزرگ او و برادرش و محارم او که به دربار راه یافته بودند نابود کردند و هم در آنروز عده زیادی از مغان را به قتل رساندند و به سلطنت هفت ماهه او خاتمه بخشید.
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
من از معماری دوران ساسانی بیشتر خوشم میاد یک نوع هماهنگی در ساختار نماهاو بناها در اون وجود داره بناها با اهداف مشخص دارای فلسفه برا خودشون هستند این نوع معماری چون به واسطه حکومت دینی در ایران بوجود اومده تعاریفی از فضاها رو ارائه میده نورگیرها طاقها ستونها و ابعاد در اون از اصالت برخوردارن

میشه گفت همیشه معماران در محیطهای علمی تجمع داشتند زمانی اتشکده ها و مغستانها زمانی مساجد و مدارس علمیه و زمانی هم شاید در معیت پادشاهان و امرا و در قصر پادشاهان این معماران و هنرمندان به تبادل اراء و افکار میپرداختند :surprised:
 

sati nar

عضو جدید
البته من رشتم به معماری یا تاریخ نمی خوره که نظر خواسی بدم چون اطلاعاتم کمه
اما تکه ای از مطالبو خوندم و برام جالب بود
تشکر.
البته هرچی که دوس جون خودم زحمتشو بکشه و بنویسه من میخونم:gol:
مرسی ثمین جان
 

محجوبیان

عضو جدید
پاسخ

پاسخ

معماری بازتاب فرهنگ و رویدادهای اجتماعی هر جامعه است . جامعه ای که در آن دانش ها و تجارب گوناگونی سهیم هستند . با یک نگرش ساده به تاریخ معماری جهان در می یابیم از زمانی که بشر برای محفوظ ماندن از گزند حوادث به فکر سرپناهی افتاد تا خود را از خطرات و تأثیرات جوی در امان نگه دارد معماری پای گرفت با گذشت زمان و پیشرفت دانش بشری جزئی از زندگی او گردید و همواره بخشی از فکر او را به خود مسقول داشته است . پیشرفت و توسعه معماری در گذر زمان و دست یابی بر کشف ناشناخته ها درهمه زمینه ها به خوبی آشکار است که تلاش در جهت توسعه ، نیاز به تبادل ارتباطات فرهنگی است که با نگرشی به تاریخ چندین هزار ساله دنیای متمدن کنونی می توان دریافت آنچه معیار ملاک و سنجش شناخت تفکر بشر پیشین است ، همانا آثار به کای مانده از دوران تمدن کهن است که در رأس آن ، آثار معماری جای دارد . با کشف معماری از دل خاک است که می توان فرهنگ ، دانش ، تمدن و آداب و رسوم و طرز زندگی و خط و سلیقه و مروداث فیمابین ملل و اقوام را باز شناخت . دلبستگی بشر به معماری ریشه های عمیق فرهنگی متفاوتی دارد و این علاقه مندی و تعلق خاطر از نیاز به درک روابط اجتماعی بین انسانها و فرهنگ ها سرچشمه می گیرد که از طریق زبانهای گوناگون و فرهنگ های متفاوت به منظور ایجاد ارتباطات بین سایر ملل میسر می گردد و حاصل انگیزه ها و تجربیات فرهنگ ها و تمدن های مختلف دوران گذشته بشراست
در واقع نفوذ معماری در بستر زمان بسیار با اهمیت و تأثیر گذار است . آثار به جا مانده از معماری ادوار گذشته ضمن اینکه طرز فکر و پیشرفت فرهنگ و دانش است نمایان گر بسیاری از هنرهای دیگری نیز هست و با مطالعه آن ها است که می توان به پیشرفت های آن زمان و ارتباطات دیگر اقوام آشنا شد . کار ، داد و ستد وسفرهای گوناگون مردم کشورهای مختلف اطلاع پیدا کرد .
مدت های مدیدی طول کشید و تغییرات بسیاری در بناهای او پدید آمد تا فن معماری به وجود آمد و در چهارهزارسال قبل از میلاد مسیح یعنی زمانی که مردم اروپای شمالی قار نشین بودند در آن طرف رود نیل در مصر پادشاه بزرگی وجود داشت که سراسر آن از با شکوه ترین بناهای پوشیده بود . به طوری که معابد و برج های گوناگون و مجسمه های بی نظیر مصری از آن گونه اند معماران مصر باستان پیش از آنچه گه بناهای مسکونی خود علاقه نشان دهند به ساختن مقبره های بزرگ علاقه مند بودند . بدین دلیل مقبره های شایان توجه و با شکوهی از آنان باقی مانده است . تاریخ معماری مصری در زمان پیش از چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح شروع و تا قرون اول میلادی شکوه خود را حفظ کرده بود . بناهای مسکونی مصری اغلب با خشت و گل وفاقد زیبایی بودند ولی مقبره فراعنه و معابد مصری بسیار عظیم و با سنگ و مصالح مقاوم و با تکنیک خاصی ساخته شده است در گارتاک نمونه های کامل آن مشهود است ستون های به کار رفته در بعضی از بناهای مصری شباهتی به سبک دریگ دارد که بعدها آشکار شد سبک دریگ یونانی ، از مصر الهام گرفته است . ضمن مطالعه آثار به جای مانده از معماری گذشته با دانش و تجربه و پیشرفت و فرهنگ و تمدن آن زمان در مصر آشنا می شویم و به دوران تمدن غنی آن پی می بریم . این معماری در طول زمان بنیاد معماری سایر نقاط جهان گردید و تأثیر آن بر معماری ملل مختلف به وضوح مشهود است و هر چند که می توان گفت فن معماری را یونانیان به اروپا به ارمغان آوردند . روش های ساده آن در امر ساختمان و معماری که به نام سبک کلاسیک نامیده شد . در هفتصد سال پیش از میلاد ی مسیح نفوذ زیادی بر معماری اروپا گذاشت . یونانی ها بناهای خود را بر فراز ستونهایی قرار می دادند که بعدها به نام های چون دریک و بوتیک و کورنتین خوانده شده . سبک های فوق امروزه هم در فن معماری مقامی داشته و به کار می رود . یونانیان سعی می وردند تمام فنون خود را به حد تکامل برسانند و در زندگی وحکومت معماری بسیار دقیق بودند ئ از کم ترین امکانات بهره می گرفتند . رومیان تحت تأثیر معماری یونان آثار قابل توجه و باشکوه را بنا نهادند و با استفاده از تکنیک های مختلف و با ایجاد طاق نماها و سرداب ها و با استفاده از تکنیک های مختلف و با ایجاد طاق نماها و سراب ها و فضاهای پرپیچ و خم از یونانیان الهام گرفتند بعدها ارتقاء یافت و پایه و اساس بناها و ساخت بناها و ساخت بناهای به عظمت و با شکوهی گردید که پاره ای از آن هنوز بر جای مانده و این ها همه سند و فرهنگ و تمدن آن زمان است . بطور کلی معماری را می توان در هر عصر نماینده زندگی مردم آن عصر دانست به طوری که در قرن دهم و دوازدهم بعد از میلاد سبک رومی که ابتدا به صورت ساده و سریع اجرا می شد در طی قرون پانزدهم سبک های معماری با استفاده از معماری یونان و روم باستان یک باره عوض گردید و سبک کلاسیک جای آن را گرفت . این تغییر و تحول زاییده و تأثیر تعامل فرهنگی بین ملل آن زمان بوده که تا حال نیز به نوعی در حال تداوم و استمرار است . در قرن نوزدهم رومی ها سبک گوتیک را پی ریزی کردند . در این عصر بود که اصول معماری نوین نیز پایه گذاری شد . امروز فن معماری چه از نظر فرم تزئینات . خلق فضاهای مختلف پیشرفت قابل ملاحظه و چشم گیری نموده است . بشر با استفاده از دانش و تجربیات سایر ملل بهترین تجربه و اطلاعات خود را نیز در اختیار دیگران قرار داده است . در طول تاریخ بناهای با سبک های گوناگون و با تجربیات متفاوت و استفاده از شرایط محیطی به وجود آمده است که در ساخت آن ها استادان و هنرمندان چیره دستی نقاط جهان مشارکت داشته و مهارت خود را به خوبی نشان داده اند و بنای با عظمت تخت جمشید از آن زمره است که در ساخت آن هنرمندان و استاد کاران سومری و آشوری و یونانی کمک گرفته شده و مصالح و تزئینات آن را سایر سرزمین ها آورده اند. تزئینات سنگی و کارهای چوبی استفاده از تکنیک های خاص ساختمانی جهت اجرا همگی نشانه تبادلات فرهنگی بین اقوام مختلف است که تماما در چهره معماری متجلی گردیده که بعدها نفوذ این معماری در جنبه های اجتماعی . فرهنگی اقوام و کشورهای دیگر تأثیر فراوان داشته است و این مبادلات فرهنگی و هنری خود زمینه ساز رشد قومیت های مختلف شده است و چنانکه با ساخت بنایی نظیر کلنیزه در روم که با الهام از آمفی تئاترهای یونانی ساخته شده بود ، بناهای با عظمت تری نظیر کلیساهای جامعه و بناهای دولتی پی ریخته شد . در واقع این پیشرفت و نوآوری حاصل توسعه دامنه وسیع تبادل اطلاعات فرهنگ و تمدن آن دیار و زمان است . استفاده از تزئینات داخلی کلیساهای جامع و گچ بری های فراوان آن ارتباط و استفاده از هنرمندان سایر ملل به خوبی نشان می دهد . در واقع مسیر صعودی و پیشرفت اعتلای معماری میسر نمی شود مگر از طریق یک چنین مبادلات اندیشه ای و هنری هنگامی که رنسانس در معنای تولد دوباره سبک ها با فرم هایی جدید پای گرفت معماران همواره سعی کردند که اصول ریاضی را در ساخت بناهای مختلف به کارگیرند و از آن زمان موجب تغییر و نگرش به طرز زندگی ملل هم جوار و نهایتا در ساخت هنر معماری گردید و سبک های معماری کاملا دگرگون گردید . هدف دیگر تزئین بنا نبود بلکه ایجاد تحول در نحوه استفاده و بهره گیری بهینه فضا بوجود آوردن معماری پدید آمد . با نگاهی به معماری و مطالعه سبک های مختلف ، تأثیرات متقابل آن را در بناهای ساخته شده در اروپا و آسیا و آسیا میانه می توان مشاهده کرد
و نمونه های بارز آن در بناهای ترکیه دوره عثمانی مانند : بنای کلیسای سنت ایا صوفیه مشاهده کرد بعدها به مسجد ایا صوفیه تبدیل شد ، این بنا در سال های 535 و 537 در شهر استانبول ترکیه ساخته شد که سبک بیزانتین این بنا کاملا تحت تأثیر و دانش بناهای اروپایی است ، با توجه به تمدن و فرهنگ و طرز زندگی مردم در هر خطه از جهان ، معماری نگرش خاص خود را دارا است و معماری کشورهای آسیایی و جنوب شرقی و شرق آسیا و آنچه از معماری پیشرفته کشورهای ژاپن و هند و جین و سایر کشورها به کار گرفته شده ، حاصل فرهنگ و طرز فکر آداب و رسوم این جوامع با توجه به شرایط زیست محیطی و متاثر از فرهنگ های قومی خود و سایر ملل است ، که با استفاده از مصالح بومی و با سلیقه های خاص و کاملا متفاوت با معماری اروپایی ساخته شده است . در بررسی تاریخ جهان پس از دوران با عظمت مصر باستان و دوران با شکوه پادشاهی هخامنشی و وجود امپراتوری گسترده آن در اقصی نقاط جهان به عصر معماری توانمند یونان و عصر طلایی معماری روم باستان می رسیم و در پی آن به دوران اقتدار و باورهای دینی اسکولاستیک قدم می گذاریم و پس از آن به عصر و اوج اقتدار اسلام با تمام عظمت و گستردگی آن پای خواهیم گذارد در این دوران است که کلیسا های عظیم ساخته می شود در این زمان است که مردم به جنبه های اعتقادی فرهنگی خود متکی می شوند و برای باورها ی خود و ستایش پروردگار یکتا با ساختن چنین بناهایی همت می گماردند و در ادامه آن و با توجه به همین اصول اعتقادی است که به ساخت مساجد با عظمت و بناهای مذهبی با شکوهی اهتمام می ورزند که آثار آن امروزه نشانه عقیده و ایمان مردم زمانه خویش را متجلی می سازند . اعتقادی که دامنه گستردگی آن تا اسپانیا ادامه یافت و این روند همچنان ادامه دارد . معماری که بر پایه فلسفه و اعتقادات دینی بنیاد گرفته به طرز بی سابقه ای همه اقوام و ملل دنیا را با یکدیگر نزدیک می کند این معماری چنان بر فرهنگ و تمدن مؤثر است که مردم را با یکدیگر پیوند می دهد .
این تعالی در فرهنگ و تمدن نتیجه بهره گیری و استفاده از تجارب و دانش دیگر ملت ها و تبادل اندیشه ها ، ورای کارها بوده است که معماری از آن بهره وافر گرفته و در جای خود نیز معماری در تمام سطوح تأثیر خود را بر جای گذاشته این روند همچنان ادامه می یابد و معماری ، پویایی خود را حفظ می کند تا جایی که پس از انقلاب صنعتی در اروپا و پیدایش دانش و نوین ، تحولی عظیم در جهان ایجاد گردید ، که به عصر دوران پیشرفت و استفاده از تکنولوژی و صنعت منتهی می شود . فرآورده ها و مصالح صنعتی ، انقلابی عظیم و امکانات وسیعی را در اختیار معماری گذارد از طریق تجارب و مبادلات انقلابی صنعتی راه و روش کار و زندگی را در تمام کشورها تغییر داد و بر فرهنگ ها اثر گذارد . امکانات استفاده از تکنولوژی مسیر را برای ساختن بناهای جدید همواره گرداند . معماران و طراحان و سازندگان با استفاده از دانش و تجربه و محاسبات جدید اندیشه ایجاد بناهای عظیم و پیشرفته را محقق گرداند . که نهایتا به پیدایش معماری مدرن انجامید که در آن همبستگی پدیده های معاصر را با اندیشه های تاریخی در گذشته پیوند زده است .
نبش مدرن ریشه بسیارعمیقی در سنت های فرهنگی و تمدن گذشته را دارد که توالی تدریجی تجربیات گذشته را به یکدیگر مرتبط می سازد بی مورد نیست که درعصر مدرن به نقل از ویلیام موزیس در محله معماری استفاده کنیم تا به مفاهیم نفوذ معماری در فرهنگ جوامع و طرف بیشتری داشته باشیم معماری از اجتماع متمدن هستیم نمی توانیم از حیطه آن خارج شویم زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی است که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند . از این رو بود که روابط عمیق بین معماری مدرن و متمدن صنعتی آشکار گردید و ضرورت شناسایی تحول معماری را در جهان و تأثیر آن را بر سایر جوامع و ملل جهان مجزا کردخ است و به پیدایش روشهای امروزی انجامید . بالاخص در مورد چگونگی تکوین آنچه به نام معماری مدرن خوانده می شود جای تردید نگذاشت این شناسایی باید همراه با وقوف کامل و عمیق بر تحول معماری سنتی و ملی صورت گیرد . معماری صنعتی در همه کشورها با تغییرات تکنیکی ، اجتماعی و فرهنگی مربوط به انقلاب صنعتی یعنی حدود 1760 پای گرفت که وهله اول هر یک از این تغییرات در یک قسمت از زندگی اجتماعی بوجود آمده و ضرورت درک ارتباط محدوده ، تبادل بین فرهنگ زمان خویش را محسوس گرداند . در واقع معماری مدرن به عنوان وسیله ای برای نزدیک ساختن تفکر به عمل و ساخت متولد شد . با پیشرفت این طرز تفکر راهی را که گروپیوس در سال 1919 با افتتاح مدرسه وایمار از جنبش مدرن به معنی اخص آن سخن گفت که تأثیرات آن بر معماری تمام ملل جهان یکباره مشخص گردیده و معماری در سمت و سوی آن با شتابی چشم گیر حرکت کرد . پیشگامان معماری مدرن در کشورهای صنعتی طراحی و ساخت آثار پیشرفته و عظیم خارق العاده را آغاز کرند . در راستای این پیشرفت مدارس معماری در کشورهای مختلف با برنامه های جدید به تربیت مهندسان معمار و طراح پرداختند . در این مقطع معماری به صورت اصولی با روش آکادمیک و پیشرفته ، فرم و شکل گرفت . دانش آموختگان این رشته با روش جدید به کار و طرح و اجرا پرداختند و کشورهای دیگر با توسعه روز افزون ارتباطات و تکنولوژی و امکانات از تجارب و دانش این قبیل معماران استفاده کردند . در واقع جهان دارای یک نوع معماری بین المللی با اصول و آموزش پیشرفته گردید . مرزهای معماری برداشته شد و تفکر و فرهنگ جدید معماری بر همه جا سایه گسترد و راه تحصیل در مدارس معماری و دانشگاههای کشورهای پیشرفته به روی همه علاقه مندان و مشتاقان گشوده شد . معماران بزرگ برای کارهای عظیم به کشورهای پیشرفته که تشنه به وجود آوردن کارهای عظیم بودند و امکانات وسیعی را نیز در اختیار داشتند . دعوت شدند و پیش قراولان معماری مدرن نیز گروپیوس ، لوکوبوزیه و میس وندروهه بر دیگران و در رأس همه آنان فرانک لودرایت به نوع خود با طرح معماری ارگانیک بحث ها و طرح های جدیدی را مطرح ساختند . معماری ، در بستر تمدن بشر در سایه تبادل فرهنگ ها امکانات و احتیاجات به پیشرفت های قابل ملاحظه ای دست یافت . در واقع معماری بود که راه را برای تبادل فرهنگ ها باز کرد و حاصل آن در شهر سازی نیز مشهود بود ، چنان که منشور آتن بود که در آن بیانیه نقطه عطفی با ارزش و قابل توجه بود . گردهمایی معماران و هنرمندان و شهرسازی حاصل نیازی بود که در فرهنگ ها و تمدن ها ریشه داشت و این مبادلات همچنان ادامه دارد و نتیجه ثمر بخشی از آن نصیب پیشرفت علم و دانش و هنر معماری شده است اکنون با این امکانات گسترده تکنولوژی و صنعت در عصر ارتباطات و امکان گرد آوری متخصصین و معماران شده است . اکنون با این امکان گردآوری متخصصین و معماران ، امکان آن به وجود آمده که فرهنگ و دانش معماری به شاخه های تخصصی تری تقسیم شود و مفاهیم و تعاریف گوناگونی را در شاخه های معماری مطرح سازند و عده ای به دنبال این نظریه رایت معماری ارگانیک را دنبال می کند که طبیعت ایده آل انسانی است و بشر در آن احساس آرامش و راحتی خواهد کرد و در هر حال افکار رنسانس ذهن بشر را متوجه اصل جدایی از طبیعت و حاکمیت او بر طبیعت و محیط اطرافش گرداند . به هر حال طرز فکرهای متفاوت و طرح موضوعات جدید از جانب فلاسفه نظیر ژاک دریدا و دیگر پایه گذاران سبک های جدید در معماری همه نیاز به تبادل فکر و فرهنگ و ساخته موضوعات گوناگونی دارد .
و در صورتی که محور این بحث ها را انسان قرار دهیم . فرد تحت تأثیر خصوصیات فیزیولوژیکی و عوامل فرهنگی و اجتماعی مختلف قرار می گیرد ، این خصوصیات به او قدرت خاصی در فهم پدیده های فیزیکی محیطی می دهد تاریخ نشان دهنده این است که اجتماعات انسانی همیشه معتقد بوده اند که قابلیت تحول و شکل پذیری محیط فیزیکی می تواند امکان بهتر زیستن را برای او میسر نماید . همان طور تاریخ و فرهنگ منعکس کننده این موضوع است که بشر در طول زمان با دخالت طبیعت و تکیه بر فرهنگ های پیشرفته تونسته محیط بهتری را برای خود به وجود آورد و دنیای خود ساخته اش را با الهام از تبادل فرهنگ اقوام مختلف کیفیت خاصی در خور روحیه و در کش بدهد .
 

Art_saya_design

عضو جدید
اقلیم شناسی

اقلیم شناسی

سلام
من هدفم مرور فقط تاریخ نیست بلکه میخوام از کلیه مباحث مرتبط به فرهنگ . هنر . اقلیم . نیازها . استانداردها و... مطلع بشویم
لذا دوستان برای بهتر بودن مطالب از مطالب اضافی که بیشتر از خواستهای من است بپرهیزید .
شروع
اقلیم شناسی:
از دوستانی که هر گونه تحقیق مطلب در مورد اقلیم در زمان هخامنش دارند در اینجا ذکر کنند.
در ضمن این مطالب فقط برای دوستان معماری نیست همه عزیزان علاقمند میتوانند در این گفتگو شرکت کنند.
 

dokhtare darya

عضو جدید
جغرافیای اقلیمی
آب و هوا
استان فارس بدلیل وسعت زیاد، گسترش در طول و عرض‌های جغرافیایی 27 الی 32 درجه شمالی و نحوه قرارگیری و فشردگی ارتفاعات د رمناطق شمالی و کاهش ارتفاع و عدم فشردگی ناهمواریها در مناطق جنوبی، جنوب غربی و جنوب شرقی از یکسو و همجواری با بیابان‌های گرم و سوزان عربستان و ورود آب و هوای گرم خلیج فارس از سوی دیگر و قرار گرفتن د رمعرض جریانات مرطوب غربی و گرم و خشک جنوب مجموعاً شرایطی خاص را از نظر آب و هوایی بوجود آورده است.

درجه حرارت بالا ،‌ رطوبت نسبی کم ، تبخیر زیاد زمستان سرد و مرطوب ، تابستان گرم و خشک ، بارندگی کم تا متوسط ، رژیم زمستانه بارندگی ، اختلاف شدید درجه حرارت بین فصول و شبانه روز مجموعاً از خصوصیات آب و هوای منطقه می باشند .

با توجه به نقشه طبیعی استان مشخص می شوند که قسمتهای شمالی بواسطه ارتفاع بیشتر ، عرض جغرافیائی بالاتر ، فشردگی ارتفاعات و قرار گرفتن در معرض جریانات باران زای مدیترانه ای دارای آب و هوای سرد و مرطوب در زمستان و گرم و نیمه خشک در تابستان می باشد .

از سوی دیگر مناطق جنوبی بدلیل ارتفاع کم، عدم فشردگی ناهمواری‌ها، ورود جریانات گرم و خشک عربستان، همجواری با بیابان‌های داخلی کشور دارای اختلاف درجه حرارت زیاد در طول شبانه‌روز، دمای بالا، بارندگی کم، تبخیر زیاد می‌باشد و مجموعاً دارای آب و هوای گرم و خشک است. از نظر بارندگی استان دارای رژیم زمستانه است و بیشترین بخش ریزش‌های جوی در ماه‌های آذر تا اسفند صورت می‌گیرد. در مقابل بخش اعظمی از سال منطقه با کمبود بارش و رطوبت روبرو است. این پدیده بخصوص در نواحی جنوبی بیشتر مشهود است. منبع بارندگی‌های استان از جریانات مرطوب مدیترانه‌ای و اقیانوس اطلس شمالی است که قسمت‌های شمال غربی و غرب استان را تحت پوشش خود قرار می‌دهند.

ناهمواری‌های منطقه بخصوص در شمال و غرب بدلیل فشردگی و ارتفاع زیاد بصورت مانعی بر مسیر جریانات فوق ایفای نقش می‌کنند. بدین ترتیب قسمت اعظم ریزش‌های جوی در این قسمت‌ها صورت می‌گیرد.
این جریانات در مسیر حرکت بسوی داخل و شرق استان رفته رفته رطوبت خود را از دست داده، بطوریکه در قسمت‌های شرقی و جنوبی عملاً فاقد رطوبت لازم می‌باشند و بعضاً در صورت بارندگی کاهش چشمگیری از نظر مقدار نسبت به ریزش‌های شمالی استان دارند.از طرف دیگر جریانات کم فشار سودانی پس از عبور از دریای سرخ و خلیج فارس و مسب رطوبت از جنوب غربی وارد کشور و به تبع آن استان فارس شده و در شرایط خاص سینوپتیکی باعث تقویت رطوبت در منطقه شده که بعضاً منجر به ایجاد بارندگی می‌گردد.

با توجه به نقش مهم ارتفاعات در کاهش درجه حرارت پدیده یخبندان بیشتر در مناطق شمالی اتفاق می‌افتد. معمولاً شروع یخبندان‌ها در فصل پاییز بوده تا فصل بهار بطول می‌انجامد.
قسمت‌های مرکزی دارای زمان کوتاه‌تری از نظر یخبندان می‌باشد و مناطق جنوبی بدلیل همجواری با آب و هوای گرم و نبود ارتفاعات قابل توجه دارای زمان بسیار کوتاهتری از این حیث است.
بطور کلی اوج یخبندان‌ها و پیوستگی آنها در ماه‌های آذر تا اسفند است. گذشته از مسئله یخبندان توجه به باد و جهت آن بسیار حائز اهمیت می‌باشد. هر منطقه بدلیل وجود توپوگرافی خاص خود و وجود دشت‌ها و دریاچه‌ها در سطح میکرو دارای یک جریان محلی مشخص بوده که در اثر اختلاف درجه حرارت بین مناطق مذکور بوجود می‌آید.
اما از نظر کلی جهت بادهای استان عمدتاً از شمال غرب و جنوب غرب بطرف جنوب شرق صورت می‌گیرد و علت این امر بیشتر در اثر وجود جریانات ناشی از پر فشار اقیانوس اطلس همچنین پرفشار سیبری که در زمستان و تابستان در این منطقه از شمال غرب می‌وزد از یک سو و پیروی از جهت عمومی ارتفاعات در منطقه از سوی دیگر می‌باشد.

از نظر دمایی مناطق جنوبی دارای دمای متوسط سالانه بالاتری نسبت به مناطق شمالی بوده است.
شهرستان مرودشت جلگه آبرفتی تقریباً همواری است که از سمت شمال و غرب و جنوب به کوهستان محدود است، ارتفاع متوسط این شهرستان از سطح دریا 1542 متر است، ارتفاعات شمالی بیش از 2500 متر ارتفاع داشته که مرتفع‌ترین آن‌ها کوه موسی‌خان با 3338 متر در 35 کیلومتری شمالغربی سعادت شهر واقع گردیده است، همچنین در جنوب شهرستان، مهم‌ترین ارتفاع، کوه ول در شمال دریاچه طشک با 3270 متر قرار گرفته است.

وسیع‌ترین حوزه ارتفاعی بین ارتفاعات 2000-1500 متر بوده که گسترش آن به سمت جنوب و شرق بیشتر است. به همین علت شیب عمومی زمین به تبعیت از آن کاهش یافته و به موازات این جهت ( شمال به جنوب و غرب به شرق ) دشت‌های وسیعی پراکنده شده‌اند که مهم‌ترین ان‌ها دشت بیضا و آهو چر است.
بر اساس آمار 10 ساله سازمان هواشناسی کشور میانگین بارندگی سالیانه 9/312 میلیمتر بوده که 70% ان در فصل زمستان و 24% آن در فصل پاییز و 6% آن در بهار باریده و فصل تابستان فاقد بارندگی بوده و این مطلب مؤید خشکی این ایام از سال است. منطقه مرودشت از لحاظ عنصر بارندگی در مقایسه با دیگر بخش‌های استان از بارندگی متوسط برخوردار است.

طبق آمار ایستگاه سینوپتیک مرودشت، درجه حرارت متوسط سالیانه 6/17 درجه سانتیگراد بوده. همچنین درجه حرارت متوسط حداکثر 8/37 و حداقل آن 1/0 درجه سانتیگراد بوده است.
وضعیت درجه حرارت در منطقه مرودشت در مقایسه با دیگر نقاط استان ، رژیم متعادلی را نشان می دهد ، بر همین اساس تعداد روزهای یخبندان به بیشتر از 52 روز نرسیده است .
بررسی آمار ایستگاه سینوپتیک بر این واقعیت تکیه دارد که میانگین رطوبت نسبی در دی ماه برابر 9/61 درصد است که بیشترین مقدار رطوبت نسبی را به خود اختصاص داده است و کمترین میانگین رطوبت نسبی 5/25 درصد در تیر ماه است ، همچنین میانگین حد اکثر رطوبت نسبی 79 و میانگین حد اقل آن 15 درصد بوده است .
به طور کلی ترکیب عوامل و عناصر اقلیمی در نقاط مختلف شهرستان ، باعث به وجود آمدن آب و هوای نیمه خشک شده است .
شهرستان مرودشت از نظر اقلیمی ، بر اساس اقلیم نمای کوپن در گروه اقلیم معتدل مرطوب قرار می‌گیرد .
 
آخرین ویرایش:

dokhtare darya

عضو جدید
تاريخچه استان ايلام
اين سرزمين، بنا به اسناد تاريخی فراوان، بخشی از کشور عيلام باستان بوده که در حدود 3000 سال پيش از ميلاد به فرمان آشور بانی پال منقرض شد. در کتيبه های بابی، عيلام را آلامتو يا آلام خوانده‌اند. که به قولی به معنای کوهستان يا کشور طلوع خورشيد است. مدتی پس از سقوط عيلام، حوزه فرمانروايی آنان به دو منطقه تحت نفوذ پارسها و مادها در غرب تقسيم شد.
در دوره هخامنشی جزئی ازامپراطوری هخامنشی بوده است. بعد از تسخير ايران به وسيله اعراب مسلمان، احتمال دارد که اين ناحيه جزئی از ايالت کوفه باشد.از اوايل قرن چهارم تا اوايل قرن ششم خاندان حسنويه کرد بر لرستان و ايلام حکومت می کردند و از سال570 تا 1006 اتابکان لر بر لرستان و پشتکوه حکومت کرده اند.از سال 1309 شمسی در تقسيمات کشوری، ايلام جزو استان پنجم يعنی کرمانشاه گرديد.
شهر ايلام
ايلام در زمان باستان به اريوجان شهرت داشته است ولی ايلام کنونی در ناحيه ای به نام حسين آباد در سال 1308 شمسی از نو بنا نهاده شد. شهر ايلام در حصاری از کوهها و ارتفاعات جنگلی قرار دارد و دارای آب و هوای معتدل کوهستانی می‌باشد. حکومت خود مختار واليان در ايلام و پشتکوه از سه قرن پيش برقرار بوده و مرکز حکمفرمايی واليان تحت تأثير حيات اجتماعی منطقه مکان ثابتی نداشت. بنابراين قشلاق عشاير در زمستان در باغشاهی عراق و در حسينيه بين النهرين واقع بود و تابستانها برای ييلاق در هليلان و حسين آباد (ايلام کنونی) به سر می بردند.آخرين والی منطقه در سال 1309 شمسی توسط رضاشاه سرکوب شد. ازآن پس حسين آباد با نام جديد ايلام در تقسيمات کشوری جای گرفت. در حال حاضر شهر ايلام به عنوان مرکز سياسی، اداری استان ايلام از شهرهای توسعه يافته غرب کشور است و به لحاظ دارا بودن تفرجگاههای جنگلی و آثار باستانی از زيباترين شهرهای استان محسوب مي‌شود.​
 

محسن2115

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.قدیمیها مثل جدیدا نبودن.اونایی که از لحاظ علمی پر بار بودن وشاگرد داشتن وبقیه می بایست دنبال علموشن باشن البته اونا هیچ غروری نداشتند.مردم اون زمان طالب علم خوبی بودن.دنبالشون میرفتند وعمدتا توی مساجد ویا محل اجتماعی که مردم میتونستن بیان.جمع میشدن ومطالبشونو میگفتند.اما اونایی که خیلی بالا بالا بودن ومطالبشون خارج از درک مردم بود خودشون معمولن در محلهای خاص خودشون جمع مش شدن وبحث وگفتگو میکردند ودر زمانهایی که پادشاهان ما هم خودشون طالب بودن محل قصر پادشاه بود.
در خصوص اون اکواریوم هم یه نوع شیوه مدیریت که معمولن تو صنعت کره وژاپن استفاده میشه برا اینکه مدیر قسمت در وسط قسمت علاوه بر انجام امور نظارت کافی بر روند کار داشته باشه وبتونه معایب رو برطرف کنه.
 

Art_saya_design

عضو جدید
سلام
دوستان یه مقدار در مورد نوع آب و هوا در حدود 4000سال قبل از میلاد مسیح که مثلا کاشان دارای دریاچه بسیار زیبا بوده و آذربایجان بسیار آب و هوای سرد و خشن تر از حال داشته پردازش کنید تا بتوانیم به مراحل بعدی که چرا معماری بیشتر براساس اقلیم و تحت ثاثر آن بوده بپردازیم چرا که مطالب بسیار جالبی در مورد انواع متریال . نوع نیازها و... بدست خواهیم آورد .
 

dokhtare darya

عضو جدید
تاریخچه باغبانی در ایران :

گفته می شود كه ایران یكی از اولین كشورهای دنیاست كه درآن كشاورزی و تمدن شروع شده و انسان اولیه برای نخستین بار در فلات ایران به كشت و زرع و پرورش دام، دست زده است. همچنین گفته می‌شود كه مهاجرت آریایی‌ها به ایران بر خلاف مشهور، مهاجرتی چوپانی و در جستجوی چراگاه‌های جدید نبوده، بلكه مهاجرتی دهقانی و در جستجوی زمین بهتر برای كشاورزی بوده است (به نظر می‌رسد منظور درخت آسوریك كه از زمان ساسانیان باقی مانده (ترجمه ماهیار نوابی، بنیاد فرهنگ ایران) و در آن از رجزخوانی یك بز در برابر نخل سخن می‌رود- نمایشگر اختلاف بین دامداران و كشاورزان اولیه است، اینكه منظومه به نفع بز كه قادر به حركت (كوچ) است پایان می‌پذیرد « به چرای كوه‌ها شوم تو كوفته‌ای ایدر، چو میخ جولاهان» حاكی از دیرینگی ریشه‌های این منظومه است در آغاز ایجاد باغ‌های باستان). حفاری‌هایی كه در اطراف كاشان انجام شده است نشان می‌‌دهد كه در شش هزار سال پیش، ایرانیان متمدن بوده و سیستم زراعی پیشرفته‌ای داشته‌اند.

در حفاری‌های نقطه‌های مختلف ایران مشخص گردیده كه در حدود 3300 سال پیش از میلاد مسیح درخت را در ری، دامغان و كاشان به طرز مشابهی نقاشی می‌كرده‌اند و بنابراین در آن زمان از لحاظ باغبانی میان نقاط مختلف ایران رابطه برقرار بوده است. دین زرتشت به كشاورزی اهمیت فراوان داده و در اوستا(وندیداد-فصل چهارم) آمده است كه سومین جایی كه زمین شادمان‌ترین است، آنجاست كه یكی از خداپرستان بیشترین غله را كشت كند و بیشترین گیاه ومیوه را بكارد. پطروشفسكی از استراسبون روایت می‌كند كه در قرن اول پیش از میلاد مسیح، ایرانیان تمامی درختان میوه‌ای را كه در یونان وجود داشته به استثنای زیتون كشت می‌كرده‌اند. گزنفون از قول سقراط نقل كرده است كه در دوره هخامنشیان باغ‌هایی در ایران وجود داشته كه آن‌ها را پاردیس یا پردیس (این كلمه در زبان‌های رایج اروپایی به صورت پارادیس (Paradice) آمده و به معنای بهشت است) می‌نامیده‌اند و در آنها درختان دارای ارتفاع مساوی و روی خط‌های منظم كشت شده را به وسیله چرخ چاه‌های بزرگی كه توسط گاو گردانده می‌شدند آبیاری می‌نمودند. از میوه‌های مهم این زمان می‌‌توان انگور، خرما و انجیر را نام برد.

با حمله اسكندر مقدونی، كشاورزی ایران رو به افول گذاشت و بسیاری از كاریزها، باغ‌ها و مزرعه‌های اطراف آن‌ها از بین رفت و این وضع تا زمان به حكومت رسیدن اردشیر بابكان ادامه یافت. ساسانیان به احیای قنات‌ها و تشویق و توسعه زراعت وباغبانی و دامپروری همت گماشتند و ایران دوباره آباد شد. همچنانكه پطروشفسكی هم متذكر شده، در كتاب پهلوی بوندهشن (Bundahishan) كه مربوط به زمان ساسانیان است و امروزه آن را بن دهش می‌نامیم، از كشت انواع میوه مانند پرتقال، خرما، انگور، سیب، به، لیمو، انار، هلو، انجیر، فندق، سنجد، بادام، توت، گلابی، پسته، زردآلو، گردو و شاه بلوط و نیز انوع سبزی و گل مانند تره تیزك، تره، گشنیز، خیار، نرگس، یاسمن، نسترن، لاله، بنفشه، همیشه بهار، سوسن، تاج خروس، گل سرخ و گل زعفران صحبت رفته است.

پس از ساسانیان، تا زمان حمله مغول، كشاورزی ایران به تناوب دچار ركود (در زمان بنی‌امیه) و رونق (درزمان بنی‌عباس و حكومت‌های محلی) گشت. ابومنصور موفق الهروی (قرن چهارم هجری) در كتاب خود الابنیه فی حقایق الادویه از تعداد زیادی از گیاهان باغبانی نام برده است. بنا به گفته ابومنصور درآن زمان از سبزی‌ها: اسفناج، باقلا، خربزه، هندوانه، بادنجان، ریحان، پیاز، سیر، نخود فرنگی، هویج، شنبلیله، تره تیزك، نخود ایرانی، كاهو، چغندر، ترخون، عدس، ترب، نعناع، كدو، خیار، كرفس، گشنیز، لوبیا چشم بلبلی، ماش، كاسنی، مارچوبه، جعفری و شوید در ایران كشت می شده است. فهرست اسامی میوه‌هایی كه ابومنصور ذكر كرده است مشابه فهرست بوندهشن می‌باشد، با این تفاوت كه او زیتون، شفتالو، زغال‌اخته، گیلاس وآلبالو، ازگیل و زالزالك را نیز جزو میوه‌های رایج ذكرمی‌كند.

در زمان دیلمیان باغبانی ایران به بیشترین پیشرفت خود رسید و برای اولین باركشت مركبات در اطراف دریای خزر آغاز گشت. جالب اینجاست كه در این دوره، برخی از انواع سبزی مثل مارچوبه و گل كلم به مقدار زیاد در ایران كشت ومصرف میشدند ولی بعد‌ها كشت آنها منسوخ شد و با وجود آنكه به تازگی دوباره برخی كشاورزان آنها را تولید می‌كنند، هنوز مصرف آن‌ها همگانی نشده و جزو گیاهان تفننی محسوب می‌شوند.

در اثر حمله مغول، همراه با ویران شدن ایران، باغبانی نیز از رونق افتاد و وضع بدین صورت بود تا آن كه غازان‌خان تیموری (اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری قمری) همت به آبادی كشور و توسعه كشاورزی گماشت. در قلمرو وی انواع درختان میوه و سبزی‌ها در تمام نقاط كشت می‌شدند و باغبانی آنقدر رونق داشت كه از اصفهان انواع میوه به هندوستان و آسیای صغیر و از كرمان خرما به سایر كشورها صادر می‌گشت. در ایران دوره اقلید و سورمق مركز تولید برگه زردآلو و خراسان ناحیه مهمی برای كشت انواع میوه به شمار می آمد. از زمان غازان‌خان (سال 700 هجری قمری) كتابی به نام «كتاب در علم فلاحت و زراعت» كه نویسنده آن ناشناس است باقیمانده كه درسال 1323 هجری قمری توسط عبدالغفار خان نجم‌‌الدوله با چاپ سنگی منتشر شده است. بنا به گفته پطروشفسكی در كتاب فوق كه دارای فصل های زیادی است، درباره نگهداری تخم‌ها، غلات و اینكه كدام درخت و گیاه از تخم می‌روید وكدام را باید به صورت نهال كاشت، ویژگی‌های انگور و دیگر درختان بارده و بی‌بار، انواع گیاهان زینتی و شرایط كود (زبل) دادن صحبت گردیده و به هر گیاهی، بخشی تخصیص یافته است. نویسنده در این كتاب به مشاهده‌ها، تجربه‌ها و امتحان خویش در قلمه زدن(Cutting) پیوند زدن انواع درختان بارده و بی‌بار و نیز بذرافشانی، نهال كاری و كاشت درختان استناد كرده و چنین بر می‌آید كه شخصاً آزمایش های فنی زیادی دركشاورزی انجام داده است. دانشمندان این سرزمین با وجود مطالعه درباره ویژگی‌های دارویی گیاهان، به كارهای به طور كامل فنی نیز می‌پرداختند و دستگاه‌هایی برای بهره‌برداری از آب تهیه نمودند كه از آن جمله می‌توان چرخ‌ چاه خودكار (چرخ آب عین) را مثال آورد كه محمد حافظ اصفهانی در قرن دهم هجری قمری جزو چهارده اختراع خود ذكر كرده، می نویسد: «هشتم- چرخاب عین است كه آب از چاه عمیق، در غایت آسانی كشیده می‌شود و دلو كه بر لب چاه رسید خود، خالی می‌گردد- بی‌حركتی و عملی از خارج» با این همه، پس از غازان‌خان تا اوایل قرن دهم هجری، یعنی شروع حكمرانی صفویان، دوباره كشاورزی ایران سیری نزولی را طی نمود كه دلیل اصلی آن عدم وجود یك حكومت مركزی و ضعف نیروهای محلی و جنگ‌های مداوم بین آن‌ها بود.

با چیره شدن صفویان بر سراسر ایران و تشكیل یك حكومت مركزی با قدرت، بار دیگر كشاورزی ایران رونق گرفت. هرچند كه با وجود تمام كوشش‌ها، حتی در زمان شاه‌عباس نیز، به رونق پیش از حمله مغول نرسید. در این زمان در تمام ایران درختان میوه به ویژه زردآلو، هلو، به، بادام، انجیر، انار و انگور كشت می‌شدند. كشت خرما در خوزستان، فارس، كرمان و سیستان مرسوم بود و خرمای ایران (به ویژه خرمای جهرم) بهترین خرمای جهان به شمار می‌آمد و مقدار زیادی از آن به هندوستان صادر می‌شد. كشت مركبات در مازندران و زیتون در مازندران و خوزستان معمول بود. در این دوره خرمای كرمان، پیاز خراسان، انار یزد و شیراز، و نیز پرتقال مازندران به خارج از كشور صادر می‌گشت. اوژن فلاندن كه در آن دوره به ایران آمده بود، در سفرنامه خود می‌نویسد: زراعت ایران مانند زراعت اروپا است. از زمان صفویان نیز كتاب‌های كشاورزی مختلفی باقی‌مانده كه مهم‌ترین آن‌ها ارشاد الزراعه، تألیف فاضل هروی در سال 921 هجری قمری است كه در سال 1322 هجری قمری توسط عبدالغفار خان نجم‌الدوله با چاپ سنگی منتشر شده است.

پس از صفویان، حكمرانان، هر كدام بر حسب قدرت و ضعف خود اثرهایی بر كشاورزی ایران داشتند كه روی هم رفته اثرهای منفی بسیار بیشتر بوده و ایران مانند بسیاری دیگر از كشورها از قافله تمدن عقب افتاد و كشاورزیش حتی از زمان صفویان نیز عقب‌تر رفت. اولین جنبش به طرف كشاورزی نوین در زمان صدارت شادروان میرزاتقی‌خان امیركبیر به وجود آمد. این مرد كاردان، همراه با سایر كارهای اساسی خود، سعی زیادی نیز در پیشبرد كشاورزی نمود وعلاوه بر وارد كردن انواع بذرهای بهنژادی شده، با خارجی‌ها هم قراردادهایی بست و كشاورزی ایران را به سوی پیشرفت جهت داد. در اوایل قرن چهاردهم هجری قمری، با تأسیس اولین مدرسه كشاورزی ایران به نام مدرسه فلاحت مظفری، وارد كردن سیب زمینی و انواع نهال‌های میوه، به ویژه سیب و گیلاس، از خارج، باغبانی ایران پیشرفت بیشتری یافت و سپس با ایجاد مدرسه‌های متوسطه وعالی و دانشكده‌های كشاورزی و نیز تأسیس موسسه‌های دولتی مختلف مثل وزارت كشاورزی، بانك كشاورزی بنگاه توسعه ماشین‌های كشاورزی، موسسه اصلاح و تهیه بذر و نهال وغیره به وضع كنونی درآمد.
 

dokhtare darya

عضو جدید
دزفول شهري كهن با پيشينه ي تاريخي چند هزارساله است و از قديمي ترين شهرهاي استان خوزستان به شمار مي رود و از نظر تاريخي ، طبيعي و فرهنگي ويژگي هاي برجسته اي دارد . طبق اظهارات كاوشگران غربي در نيم قرن اخير از جمله والترهينتس آلماني ، آوان نخستين امپراتوري گسترده كشور عيلام (اولين حكومت ايراني) در محل دزفول فعلي قرار داشته است.
تپه هاي باستاني چغاميش با قدمت 4000 سال پيش از ميلاد مسيح كه به گفته باستان شناسان ، گنجينه اطلاعات كاملي از دوران هاي متعلق به هفتمين هزاره پيش از ميلاد تا شكوفايي كامل تمدن شوش است نيز در دزفول قرار دارد. در اين تپه ها آثار يك شهر باستاني ساخته شده از خشت هاي پخته متعلق به عصر پيدايش خط د يده مي شود و مي توان گفت اين منطقه نخستين مركز خط و كتاب در ايران مي باشد.
خانم ‹‹ هلن كانتر ›› از اعضاي هيئت عمليات حفاري و باستان شناسي درباره ي كاوش هاي چُغاميش ضمن ايراد يك سخنراني در تهران از تپه ي چغاميش دزفول به نام ‹‹ شهري از سپيده دم تاريخ ›› نام مي برد .
در اين منطقه در دوره های مختلف شاهد ويژگي هاي برجسته ديگري نيز بوده ايم كه از آن جمله مي توان از دانشگاه بزرگ جندي شاپور، به عنوان اولين و بزرگترين مركز آموزش پزشكي ، فلسفه و نجوم در روزگار ساسانيان نام برد. در این دانشگاه دانشمنداني از سراسر دنيا به تحقيق و تدريس مي پرداختند. محل فعلی شهر جندی شاپوردر 10 كيلومتري مركز شهردزفول واقع است .
دزفول از ابتدا به اين نام معروف نبوده و از نام هاي قديم اين شهر مي توان به آوان ، اندامش و قصر روناش اشاره نمود . واژه دزفول نيز معرب واژه‌ي پهلوي دژپل مي باشد كه اين واژه از پلي كه در زمان شاپور اول ساساني با استفاده از اسراي رومي در دزفول ساخته شده، گرفته شده است.



پل قدیم دزفول با گذشت بيش از 1700 سال (263 میلادی) هنوز پابرجاست و به عنوان قديمي ترين پل آجري جهان كه هنوز شکوه و عظمت خود را حفظ کرده و تردد وسايل نقليه بر روي آن امکان پذیر است در جهان شناخته مي شود ودر فهرست آثار ملی ایران نیز به ثبت رسیده است.
از ديگر ويژگي هاي خاص دزفول مي توان به بافت قديم آن اشاره نمود. بافتي آجري كه در كنار رودخانه دز شكل گرفته و شامل 28 محله قديمي در هم تنيده است. معماري خاص و تزئينات آجري بي نظيري در بافت قديم دزفول ، اين شهر را به شهر آجر معروف نموده است .
 

dokhtare darya

عضو جدید
شهر سازی ایران و بهره گیری آن از طبیعت

عمده ترین ویژگی شهر سازی در ایران چه پیش و چه بعد ازاسلام ، شکل گیری و ساان دهی شر بر اساس نقشه و طرح های جامع است . این پدیده چه در مورد روستا ، شهر ها و قلعه ،شهر ها و یا قلعه های دفاعی گسترش داده شده ، یعنی روستا وقلعه های رشد یافته وبه شهر تبدیل شده و چه درمورد شهر های تازه بنیاد یافته ،در هر دو مورد قابل توجه و شناسایی است .

در کار مکان یابی شهر ها کوشش بر این بوده تا گذشته از دسترسی به آب ، بخش های مختلف شهر از چشم اندازی هر چه گسترده تر نسبت به طبیعت خود برخوردار باشد کوشش شده تا سطح شعر نسبت به زمینهای پیرامون بلند تر باشد تا هم دید بهتری داشته و هم از سیلابها در امان بماند . برای بنای شهر نخست اقدام به ایجاد صفه گسترده و سیعی شده است که یکی از کهن ترین نمونه های آن بنای شهر شوش در دوران ایلامی است که بر فراز تپه ای طبیعی و دست ساز بنا گردیده بود . معماران دوران هخامنشی نیز با بهره جستن از همان صفه بلند طرحی نو بر آْن در انداتختند .

گزینش جایگاههای به فای پیرامون در مکان یابی شهر ها پدیده ای است که از دوران ایلام به بعد در عمده موارد با آن برخورد داریم .

شهر های دوران اشکانی به روشنی بیانگر این ان است که دهها شهر اشکانی در این منطقه همه بر سطحه هایی که از بیست تا پنجاه متر نسبت به پیرامون خود بلند تر بوده اند ، بنا شده است . در طرح شهر های ایرانی چه در شکل دایره ، چهار ضلعی نزدیک به منظم ونامنظم در عمده موارد کوشش بر این بوده که شبکه اصلی به چه صورت شطرنجی و چه شعاعی مناسب ترین دید را از طبیعت به دست دهند و طبیعت پیرامون با حجم های معماری ماسک و پوشانده نشود پدیده ای که درمعماری لبجام گسیخته و بی ضابطه کنونی شهرها وارون آن را شاهدیم .

پیوند بافت شهر و کالبد معماری آن با فضاهای سبلز درون شهری ویژگی دیگر شهر سازی ایرانی است که نشان دهنده و شناخت درستمعماران دورانهای مختلف این سرزمین ازتأثیر در پردیده گیاه و آب بر زندگی انسانها است . در شهر ستزی ایرانی دست کم از عهد ماد ها پدیده باغسازی درون شهری با نان پردیس بر خورد می کنیم . طرح دل انگیز باغ – شهر پاسارگاد در اغاز دوران هخامنشی رامی توان به عنوا ن نمونه ای چشمگیر ازکهن ترین شیوه شهر سازی با تکیه بر فضاهای سبز بر شمرد . این شیوه در تمامی دورانهای تاریخ شهر سازی و معماری ارانمورد توجه قرار دارد . باغ – شهر های سمرقند و هرات در عهد تیموریان از نمونه های شکوهمند این شیوه شهرسازی هستند که درگسترده های عظیم بنیاد گرفتند و شرح زیباییها و طراوتشان در بسیاری از سفر ه نامه ها و اسناد تاریخی و مینیاتورهای الگوی شهرسازی مورد توجه شهرسازان قرار داشت .

ایجاد نهر ها و جویها ، حوضچه ها و پهنه های کم عمق و استخرهای وسیع و برکه ، در فضاهای شهری درپیوند با فضاهای سبز در بیشتر شهرهای ایران از کهن ترینزمان به عنوان عاملی اساسی وتکمیل کننده فضاهای سبز و جلوه بخشیدن با بافت و شبکه بندیهای محله های شهر وحرکت وگردش آب ، نقش تعیین کننده ای بر عهده داشته است .

موارد شهرسازان بر آن بوده اند تا باجریان آب در شبکه های شهری طراوت و سر زندگی را به باشندگان آن ارزانی بدارند و آنها به تأثیر آب روان وغلطان و شفاف که با تابش خورشید بر روی آبشارهای کوچک سینه کفتری ، گوئی پولک های طلائی بر سطح شهر می پاشیدند به عنوان جریان زندگی و زمزمه ای دل انگیز بر مردم شهر توجه داشتند و آن را به عنوان عاملی آرام بخش در مسیر گذر کنندگان شهر ایجاد کرده بودند .

در شهر سازی ایرانی باتوجه به ایجاد مکانهای باز ومیدانهای وسیع در پیرامون و مرکز شهر ومحله ها از اهمیت بسیار برخوردار بوده است .

پدیده میدان به اعتباری به عنوان مهم ترین بخش از بافت منطقی وموفق شهر و ارزش برای آن قائل هستم .

بافت شهر های چنان بود که مردم شهر در مسیر کار و ا بازگشت به خانه بادیگران درفضاهائی همگانی بر خوردو دیداری پیدا می کردند . شهر سازی ایرانی هوشمندانه این فضاهای باز را به منظور تماس مطبوع مردم شهر دراندازه ها و جایهای ایجاد کرده بودند .

تقسیم شهر به بخشهائی با عملکردهای مشخص چه پیش وچه بعد ازاسلام از ویژگیهای چشمگیر شبیه سازی ایران است که در پیوندی آگاهانه با شرایط سیاسی ، اقتصادی و فرهنگ حاکم بر جامعه به وجود آمده و دگرگونی یافته است .

شهر سازان و معماران ایرانی شهر را در خدمت آسایش و نشاط و راحت مردم شکل می بخشیدند و تناسب ها و حجم ها و کاربرد مصالح در کالبد معماری شهر درجهت ایجاد فضاهایی شادی آفرین و شکوهمند ایجاد می گشت نه برای سر کوب مردم و القاء حس نا چیز بودن وحقیر شمردن آنها ، مجموعه های مشترک معماری با بافت پیرامونشان تناسب داشتند .چنان بودند که قدرت کشش انسانهائی که به سوی آن مجموعه ها می رفتند و یا از آن باز می گشتند را داشتند . فضاهای بر بسته مجموعه به طور عمده همراه با فضاهای روباز داخل و فضاهای سرسبز پیرامون طراحی می شدند. همه بازارها در پیوند با سراها وسیع جانبی برخودار ازصحن های گسترده وبه طور عمده دارای باغچه و درخت و حوض قرار داشتند و دسترسی هاچنان بود که برای رفتن از یک سو به سوی دیگر گذر کنندگان می توانستند پی در پی از فضاهای بسته و باز بگذرند .

شهر در خدمت جامعه و مردم بود و نه مردم در اسارت شبکه و بافتی سر در گم و حجم هایی بی روح و خشن و سر گوبگر ونفس گیر . در یک جمع بندی کلی ، باشندگان ایران زمین در طول تاریخ ، در سامان دادن به زیستگاههای خود با طبیعت ومحیط پیرامون ، از ایرانزمین در طول تاریخ ، در سامان دادن به زیستگاههای خود با طبیعت ومحیط پیرامون ، از برخورد سلطه گرانه ودرهم کوبنده پرهیز داشته اند وهوشمندانه کوشیده اند تا با ایجاد هماهنی وهمخوانی ، مطلوبترین شرایط را پدید آورند. به عبارت دیگر شگفتی ها ، زیباییها ، تواناییها وشکنندگی های آن راهمه در کنار هم دیده اند وسپس با توجه به شرایط وموقعیت های جامعه ونیاز های زندگی آمیزهای موزون وپاسخگو آفریده اند .
 
بالا