1.1.1368
عضو جدید
به نام ایزد منان
نامه به خری که یونجه را می فهمید
سلام سلامی به گرمی وجودتان ،سلامی به فهم عمیقتان و سلامی به شخصیت والایتان. امیدوارم در سلامتی کامل بوده و هیچگونه ملامتی نباشد. اگر جویای حال حقیر باشید اگر دست های جافی روزگار امان دهد هنوز نیمچه سلامتی در جانمان هست.
چند وقت پیش در محفلی ادبی بودم در آن محفل سخن از سهراب بود و دوستی اشعار سهراب را می خواند و رسید به آنجا که من خری دیدم که یونجه ررا می فهمید. این مصرع مرا کاملا به فکر فرو برد و از آن زمان دوست داشتم ملاقاتی با حضرتعالی داشته باشمولی میسر نشد.
بعد از شنیدن این جمله آه جانسوزی کشیدم که بی گمان دل هر شنونده ای را به درد می آورد البته اگر شنونده ای می بود.که چه تعداد از افرادی که خود را اشرف مخلوقات می خوانند ،باد در گلویشان می اندازند و ناز و افاده می کنند به این فهم رسیده اند. نگاه کوچکی به اطراف این موضوع را کاملا نمایان می کند که شاید خیلی اندک باشند کسانی که فهمی همچون فهم حضرت والا به دست آورده باشند.سهراب گفت و من شنیدم ،گفت و من آه کشیدم ،گفت و من گریستم ،گفت و من ...
به سهراب حسودی ام می شود او چون شمایی را دید که یونجه را می فهمید و من کم دیدم انسانی را که زندگی را بفهمد و دوستی را و عشق را و خود را.این زمین خاکی پر شده از انسان نماهایی که هیچ نمی فهمند و فکر می کنند که همه چیز را می فهمند. سازمان ملل تشکیل می دهند درباره حقوق بشر حرف می زنند ريا،تروریسم را محکوم می کنند و دم از آزادی بشر می زنند و آنوقت هر چه می خواهند می کنند.و نمی دانم که چرا به شعور مبارک جنابعالی توهین می کنند و هر وقت قصد دارند یکدیگر را به سخره بگیرندو به طرف مقابلشان انگ نفهمی بزنندو یا به یکدیگر فحاشی کنند نام شما به میان می آید. شمایی که می فهمید راستی چرا؟ چرا چنین می کنند؟
انسان ها انسانیت را زیر پا گذاشته اند .آمار جرم ،فساد و جنایت علیه بشریت (علیه خودشان) فقط در یک روز آدم را از زندگی سیر می کند. آیا به راستی این است واقعیت انسان؟ و آیا دکتر علی راست نمی گوید که «بهترین فرشته ها همین شیطان بود»که مرد و مردانه ایستاد و گفت من سجده نمی کنم من انسانی را که چنین فجایعی را رقم می زند سجده نمی کنم من انسانی را که علی را در محراب شهید می کند من انسانی را که به کلام حق توهین می کند من انسانی را که سنگ به صورت مبارک حضرت محمد می زند را سجده نمی کنم .
آیا به واقع انسان شایسته سجده است؟ آیا لیاقت خلیفۀ اللهی را دارد؟ و چدر زیبا فریدون می گوید «از همان زمان که فرزندان آدم ، صدر پیغام آوران باری تعالا زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشیدآدمیت مرده بود .» ناز شستی هم باید به فریدون گفت که کلامش به چنین رسایی است. نمی دانم که چه شد شروع کردم به گفتن چنین حرف هایی شاید دلیلش این باشد که کسی را شایسته ی حرف زدن و درد دل کردن ندیدم و شاید بهتر باشد که چنین بگویم که کسی را پیدا نکردم. امیدوارم که باعث رنجش خاطر شما نشده باشم . راستی اگر دوباره سهراب را دیدید به او بگویید فلانی سلام رساند و گفت نمی دانم چشم هایتان رابا چه و چگونه می شستید که «جور دیگر» می دید. من هر چه کردم و با هر چه چشم هایم را شستم تا الان نتوانسته ام جور دیگر ببینم اگر شیوه ی خاصی دارد لطفا بگویید. از همان روز که شما را شناخته ام چشم هایم را هر روز می شویم به آن امید که روزی بتوانم «جور دیگر» ببینم. من آدرس دقیقی از شما ندارمولی میدانم «پشت دریا ها شهری است » و در آن شهر خانه ای است به نام« خانه ی دوست» که باید شما آنجا باشید پس به همین آدرس پست می کنم امیدوارم به دستتان برسد. کلام آخر اینکه «در حسرت دیدار تو آواره ترینم...»
به امید دیدار