صور اسرافیل

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزنامه صور اسرافیل از جراید معروف و مهم صدر مشروطیت بود. این روزنامه را در حدود سال 1325 هجری قمری (1285 هجری شمسی) جهانگیرخان شیرازی و قاسم‌خان تبریزی با همکاری میرزا علی اکبر خان قزوینی (دهخدا) منتشر می‌کردند. بعد از پيروزي مشروطه طلبان و تشكيل مجلس اول، ميرزاقاسم خان تبريزي معروف به صوراسرافيل، به فكر تأسيس يك روزنامه افتاد، و همراه دو جوان آزادي خواه، جهانگيرخان شيرازي و علي اكبر قزويني (كه بعدها شد دهخدا) كار را شروع كرد. گرچه روزنامه هواداران زيادي پيدا كرد و به تيراژ 24 هزار هم رسيد، اما چون دائم گرفتار توقيف مي شد، تا زمان به توپ بستن مجلس، تازه به شماره 32 رسيده بود. كارهاي راه اندازي روزنامه به عهده ميرزا جهانگيرخان بود، دهخدا سرمقاله‌ها را مي نوشت، و ميرزا قاسم خان هم به كارها نظارت مي كرد. جهانگيرخان به معناي واقعي در راه مشروطه از جان گذشته بود. يك وقتي به اين فكر افتاده بود كه شبانه به خانه اميربهادر ـ كه مردم مي گفتند دشمن درجه يك آزادي است ـ برود و خودش را بكشد تا ملت اميربهادر را قاتل او بدانند و محمدعلي شاه مجبور شود اميربهادر را از كار بردارد. بعد از سوء قصد به جان محمدعلي شاه، ديگر همه مي دانستند چه سرنوشتي در انتظار مشروطه است و خودشان را براي اتفاقات بعدي آماده كرده بودند. محمدعلي شاه، قبل از هر چيز، از مجلس خواست هشت نفر از سران مشروطه را تسليم كنند. يكي از اين هشت نفر، ميرزا جهانگيرخان بود. كميسيون اصلاح مجلس موافقت نكرد، اما ميرزا جهانگيرخان و ملك المتكلمين صلاح مي دانستند كه تسليم شوند تا جنگ درنگيرد. تا اين كه وزرا با دستخطي از طرف شاه به مجلس مي آيند كه از تقاضاي تسليم هشت نفر منصرف شديم. آخرين روزهاي قبل از به توپ بستن مجلس، ميرزا جهانگيرخان و هفت نفر ديگر، شب و روز در مجلس بوده‌اند تا در امان باشند. آن‌ها مقصران درجه اول به شمار مي رفتند و محمدعلي شاه حكم تيرشان را صادر كرده بود.
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روز حمله به مجلس، ميرزاجهانگيرخان و چند نفر ديگر به باغ امين الدوله پناه مي برند. بعدها يكي از مستخدمين امين الدوله تعريف كرد من نزديك تلفن بودم و به گوش خود شنيدم كه امين الدوله به محمدعلي شاه تلفن كرد كه ملك المتكلمين و چند نفر ديگر از مشروطه خواهان را در محل مناسبي نگاه داشته ام و منتظر امر مبارك هستم. همه شان همان روز دستگير مي شوند و اعدام مي شوند. بعد يك شب ميرزاجهانگيرخان به خواب دوستش دهخدا آمد و گفت: چرا نگفتي كه او جوان افتاده و دهخدا همان شبانه شعر معروفش را ساخت: ياد آر ز شمع مرده، ياد آر... جذابترین قسمت آن روزنامه ستون فکاهی بود که به‌عنوان «چرند پرند» به قلم علی اکبر خان و با امضای «دخو» نوشته می‌‌شد. دهخدا مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود منتشر می‌‌کردو سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه نگاری ایران و نثر معاصر پدید آورد.


ویکیپدیا
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




 
بالا