ادوارد زوئیک ، کارگردان ، تهیه کننده و فیلم نامه نویس آمریکایی در 8 اکتبر 1952در شهر شیکاگو واقع در ایالت ایلی نویز به دنیا آمد. در دانشگاه هاروارد ، در رشته ادبیات تحصیل کرد. پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه هاروارد به مدرسه سینمایی لس آنجلس رفت و در آنجا سینما خواند. پس از فراغت از تحصیل ، مدتی به روزنامه نگاری پرداخت. در سال 1976 ، دست اندرکاران یک مجموعه تلوزیونی که فیلم دانشجویی او به نام تیموتی و فرشته ، را دیده بودند او را به عنوان ویراستار داستان استخدام کردند. این مجموعه تلوزیونی خانواده ( Family ) نام داشت و زوئیک توانست طی چهار سال بعد ، هم کارگردان ، هم نویسنده و در نهایت تهیه کننده این مجموعه شود. پس از این مجموعه ، در سال 1982دو مجموعه تلوزیونی دیگر به نام های عروسک های کاغذی ( Paper Dolls ) و Having It All را نیز ساخت.
زوئیک در سال 1984 به همراه همکار خود ، مارشال هرسکوویتز( Marshall Herskovitz ) ، کمپانی بدفورد فالز پروداکشنز را به راه انداخت و دو سال بعد یعنی 1986، اولین فیلم بلند سینمایی خود به نام درباره دیشب را ساخت. درباره دیشب اقتباسی بود از یکی از نمایش نامه های دیوید ممت( David Mamet ) ، نمایش نامه نویس و فیلم نامه نویس مطرح آمریکایی. درباره دیشب ، فیلم متوسطی بود درباره مواجه یک زوج جوان با واقعیت های زندگی و فراز و نشیب هایی است که در رابطه میان آن دو به وقوع می پیوندد.
زوئیک در سال 1987 دوباره به تلوزیون روی می آورد و یک مجموعه تلوزیونی به نام حدودا سی ساله ( thirtysomething ) را می سازد. یک سال بعد یعنی در 1989 بهترین فیلمش و یکی از بهترین فیلم های آمریکا در دهه هشتاد را می سازد. این فیلم افتخار نام داشت ، و ماجرای آن درباره نخستین جوخه سربازان سیاه پوست آمریکایی در دوره جنگ های داخلی آمریکا بود که یک افسر جوان سفید پوست هدایت آنها را به عهده داشت. این فیلم در واقع یک ادای احترام پرشور و دیرهنگام به سربازان سیاه پوست بود. فیلم برداری زیبای فیلم ، بازی های خوب و بدون نقص ، فیلم نامه قوی و یک تدوین خوب ، از ویژگی های ممتاز فیلم بود. افتخار در سال 1990 در اسکار نسبتا موفق بود و اسکار رشته های فیلم برداری ، صدا و بهترین بازیگر نقش مکمل را برای بازی دنزل واشنگتن(Denzel Washington ) به دست آورد.
در سال 1992، زوئیک فیلم ترک کردن عادی را ساخت. او در این فیلم سعی کرد داستانی حماسی مانند افتخار را ، این بار در ابعاد کوچکتر به تصویر بکشد ، اما در این زمینه چندان موفق نبود و فیلم از سوی تماشاگران استقبال چندانی نشد.
فیلم بعدی زوئیک با نام افسانه های پاییزی( 1994 ) یک درام خانوادگی و پیچ در پیچ بود که از روی رمان جیم هریسون( Jim Harrison ) اقتباس شده بود. افسانه های پاییزی درباره یک افسر بازنشسته و سه پسر او است ، که در مزرعه ای سرسبز و زیبا در مونتانا زندگی می کنند. با شروع جنگ جهانی اول در اروپا ، زندگی آنها تحت تاثیر جنگ قرار می گیرد و پس از مرگ کوچکترین پسر خانواده در جنگ ، دستخوش تراژدی های شخصی و پیچ در پیچ می شود. جان تال( John Toll ) ، فیلم بردار فیلم ، تصاویر زیبا و چشم اندازهای فوق العاده ای از مونتانا ارائه داد و موفق شد در اسکار 1995 ، جایزه بهترین فیلم برداری را نصیب خود کند.
زوئیک در سال 1996 فیلم شجاعت زیر آتش را ساخت. آتش زیر خاکستر ساختاری چندلایه داشت و درباره سقوط مرموز هلیکوپتر یک زن افسر گروه نجات بود.
فیلم بعدی زوئیک ، حکومت نظامی( 1998 ) بود ، که آن را با فیلم نامه ای از خودش جلوی دوربین برد. حکومت نظامی درباره یک حادثه تروریستی در نیویورک است. یک افسر سرسخت و خشن آمریکایی ( با بازی بروس ویلیس( Bruce Willis ) ) این حادثه را از چشم مسلمانان مهاجر و معترض می بیند. این افسر رفتار خشن و بسیار بدی با بازداشت شده ها دارد و در این میان افسر دیگری ( با بازی دنزل واشنگتن ) ، قصد دارد او را بر سر راه آورد و مسئله را به شیوه ای درست ، حل و فصل کند.
آخرین فیلمی که زوئیک تا امروز ساخته ، آخرین سامورایی( 2003 ) است. آخرین سامورایی درباره یک سرباز آمریکایی ( با بازی تام کروز( Tom Cruise) ) است ، که از جنگ های داخلی آمریکایی ها با سرخ پوستان جان سالم به در برده و اکنون با خاطرات وحشتناکی که از جنگ و جنایت های یک افسر آمریکایی بر علیه سرخ پوستان برایش به یادگار مانده ، زندگی می کند. از آنجا که او جنگ جوی ماهری است ، از سوی ژاپنی ها برای آموزش سربازان ژاپنی برای جنگ با سامورایی های معترض استخدام می شود. این سرباز طی یک حادثه به دست سامورایی ها می افتد. او با سرکرده معترضان سامورایی ( با بازی خوب کن واتانابه( Ken Watanabe )) آشنا می شود و این آغازی است ، برای آشنایی او با فرهنگ سامورایی و تغییر موضعش نسبت به جنگی که ناخواسته به آن کشیده شده.
آخرین سامورایی در واقع درباره دو جنگجوست که فرهنگ ها یشان آنها را از هم بیگانه ، اما ارزش هایشان آنان را به هم رزمانی وفادار بدل کرده است.
رویای دیرین زوئیک با ساخت آخرین سامورائی تحقق یافت ( فیلم نامه فیلم را نیز خود زوئیک نوشته). زوئیک سال ها مجذوب فرهنگ و فیلم های ژاپنی بوده است. آکیرو کوروساوا( Akira Kurosawa ) ، فیلم ساز بزرگ و مطرح ژاپن ، فیلم ساز محبوب اوست ، فیلم سازی که فیلم هایش همیشه برای او الهام بخش و تاثیرگذار بوده است ، و همچون او مجذوب مبارزه و عناصر شخصی و اهداف فردی نهفته در آن بوده است.
فیلم های زوئیک عموما به پیچیدگی جنگ و شرافت می پردازند. او در اغلب فیلم هایش مردانی را به تصویر کشیده که وفاداری شخصی شان بیش از اعتقاد سیاسی شان در سرنوشتشان موثر بوده است. زوئیک خود درباره آخرین سامورائی گفته :
« عمیقا تحت تاثیر داستان عظمت شکست نوشته ایوان موریس قرار گرفتم که سرگذشت سایگو تاکاموری ، یکی از مشهورترین شخصیت های ژاپنی است. مردی که در ابتدا به تشکیل یک حکومت کمک کرد و بعد خودش علیه این حکومت به پا خاست. زندگی زیبا و تراژیک او ، به نوعی منبع الهام داستان ما بود. »
وئیک علاوه بر ساخت فیلم ، در تهیه کنندگی نیز بسیار فعال است. او تهیه کننده برخی از فیلم های خود یعنی افسانه های پاییزی ، حکومت نظامی و آخرین سامورایی بوده و همچنین تهیه کننده فیلم های مطرحی چون شکسپیر عاشق( 1998- Shakespeare in Love ) ، ترافیک( 2000- Traffic) و من سام هستم( 2001- I Am Sam ) بوده است.
گزیده فیلم شناسی ادوارد زوئیک ( در مقام کارگردان )
•درباره دیشب( 1986- About Last Night )
•افتخار( 1989- Glory )
•ترک کردن عادی( 1992- Leaving Normal )
•افسانه های پاییزی( 1994- Legends of the Fall )
•شجاعت زیر آتش( 1996- Courage Under Fire )
•حکومت نظامی( 1998- The Siege )
•آخرین سامورائی( 2003- The Last Samurai )
گزیده جوایز و افتخارات
• برنده اسکار بهترین فیلم برای فیلم شکسپیر عاشق در سال 1999. نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم برای فیلم ترافیک در سال 2000.
• نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب در رشته بهترین کارگردانی برای فیلم افتخار در سال 1990 و نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب در رشته بهترین کارگردانی برای فیلم افسانه های پاییزی در سال 1995.
• برنده جایزه بافتا در رشته بهترین فیلم برای فیلم شکسپیر عاشق در سال 1999.
ادوین استنتن پورتر در 21 آوریل 1869 در ایالت پنسیلوانیا به دنیا آمد.
پورتر مدتی به تحصیل مشغول شد ، اما مانند بسیاری از جوانان آن زمان ، به محض این که به سنی رسید که می توانست کار کند مدرسه را ترک کرد و حرفه هایی مانند خیاطی ، کارگری تاسیسات و... را تجربه کرد.
پورتر در 1893 در نیروی دریایی آمریکا ثبت نام کرد و از آنجا که در رشته مکانیک استعداد و مهارت داشت ، افسر نیروی دریایی ، برادلی آلن فیسک( Bradley Allen Fiske ) ، که خود یک مخترع بود ، او را به عنوان دستیار خود به خدمت گرفت.
پورتر که از کلنجار رفتن با ماشین ها لذت می برد در 1896 ، پس از پایان خدمتش در نیروی دریایی ، نزد مخترع نامدار ، ادیسون( Edison ) ، رفت و در استودیوی او در نیویورک به کار پرداخت. در این استودیو تصاویری برداشته می شد که قرار بود با ویتاسکوپ( Vitascope ) به نمایش در آید.
پورتر خیلی زود جزء اشخاص معدودی شد که می دانست چگونه با دوربین های دشوار و پیچیدۀ فیلم برداری آن زمان کار کند. در استودیوی ادیسون ، پورتر نه تنها از حقوق کافی برخوردار بود بلکه در آنجا امکان تجربه کردن ایده های نو را نیز داشت. و در واقع فرصتی برایش فراهم شد تا در این موج جدید جایی برای خود دست و پا کند.
همانند دیگر فیلم برداران دهه 1890 پورتر نیز ، به سهم خود از صحنه های مسابقات مشت زنی ، سیر و سیاحت ها و حوادث بسیار ساده فیلم می گرفت اما برخلاف دیگران ، مدام به دنبال راه های تازه ای می گشت تا فیلم های خودش را از دیگران متمایز کند. او به مطالعه فیلم هایی که از اروپا می آمد پرداخت و در این بین به خصوص تحت تاثیر آثار فیلم ساز فرانسوی ، ژرژ ملیس( George Melies) قرار گرفت. ملیس به جای آنکه مانند آمریکایی ها از صحنه های کوتاه و مجزای زندگی روزمره فیلم برداری کند ، به بیان داستان پرداخت و برای این کار از کنار هم قرار دادن صحنه های مختلف استفاده می کرد.
به زودی پورتر توانست در استودیوی ادیسون مسئولیت کلیه امور فیلم سازی از قبیل انتخاب موضوع ، فیلم برداری ، رهبری بازیگران و تدوین نسخه نهایی را به عهده بگیرد.
در ابتدا آثار پورتر ، بیشتر الهام گرفته از آثار دیگران بود اما به سرعت توانست قدرت تخیل خاص خود را بروز دهد و فیلم هایی در خور توجه و متفاوت بسازد. فیلم جک و درخت لوبیا ( Jack And The Beanstalk ) که در سال 1902 ساخت الهام گرفته از فیلم های ملیس و اقتباسی از داستان محبوب بچه ها بود. پورتر فیلم زندگی یک آتش نشان آمریکایی ( The Life Of An American Fireman ) را نیز با الهام از فیلم مشهور انگلیسی ، به نام آتش( 1902- Fire ) ، ساخته جیمز ویلیامسون( James Wiliamson) ساخت.
پورتر فیلم زندگی یک آتش نشان آمریکایی را در سال 1902 ساخت و در آن از تصاویر آرشیوی استفاده کرد که در استودیوی ادیسون یافته بود. این فیلم اولین فیلم داستانی سینمای آمریکا به شمار می آید که با زمانی حدود ده دقیقه از 7 صحنه تشکیل شده بود. به این ترتیب پورتر آغازگر فیلم های داستانی در آمریکا شد ، آن هم فیلم هایی که بر خلاف فیلم های داستانی ملیس که بیشتر جنبه تخیل ، هزل و شوخی داشتند از بعدی واقع گرایانه برخوردار بود. ابداعاتی که پورتر در این فیلم انجام داد نیز به نوبه خود درخور توجه بودند و در کل ، فیلم زندگی یک آتش نشان آمریکایی را به فیلمی موفق تبدل کردند.
پورتر که از نتایج فیلم جدیدش راضی بود ، مشتاقانه طرح های بلندپروازانه تری را در پیش گرفت. استودیوی ادیسون از او خواست که فیلمی بر اساس کلبه عمو تام( Uncle Tom's Cabin ) بسازد. پورتر علاقه خاصی به این داستان نداشت و کار را بدون اشتیاق انجام داد. با این همه حاصل ، فیلم بدی از آب در نیامد و با زمانی حدود 25 دقیقه به عنوان طولانی ترین فیلمی که تا آن زمان در آمریکا ساخته شده بود شهرت بسیاری کسب کرد. بلافاصله بعد از اتمام کلبه عمو تام ، پورتر به سفارش خطوط راه آهن د.ل.و( Delaware Lackawanna & Western ) یک فیلم تبلیغاتی ساخت.
در سال 1903 پورترفیلم مهم سرقت بزرگ قطار(The Great Train Robbery) را در 14 صحنه و با زمانی نزدیک 17 دقیقه ساخت. داستان فیلم ساده و درباره گروهی از سوارکاران دزد بود که دست به سرقت از یک قطار می زنند و سرانجام با تلاش گروهی از مردم به دام می افتند و کشته می شوند. در این فیلم پورتر علاوه بر کارگردانی ، نوشتن فیلم نامه ، فیلم برداری و تدوین را نیز بر عهده داشت. سرقت بزرگ قطار با موفقیت بسیاری همراه بود و تا دو سال نمایش داده شد.
پورتر در فیلم های بعدی اش کماکان به ابداعات جدید(به ویژه در زمینه تدوین) پرداخت. در فیلم محکوم سابق( The EX-Convist ) ، تدوین متضاد( Contrast Editing ) و در بیمار دزدی( The Kleptomania ) ، تدوین موازی(Parallel Editing ) را تجربه کرد و در هر دوی آنها به نوعی به طرح مسائل اجتماعی پرداخت.
در 1906 پورتر فیلمی به نام رویای دیوسیرتی که خوراک خرگوش خورده( The Dream Of A Rarebit Fined ) را ساخت و در آن از حقه های سینمایی نظیر خارج شدن کفش ها از اتاق ، ناپدید شدن اثاثیه و پرواز تخت خواب در آسمان استفاده کرد و به این ترتیب اولین آمریکایی بود که از این حقه ها استفاده می کرد.
پورتر در 1908 استودیوی ادیسون را ترک کرد تا با استقلال بیشتری فیلم بسازد. او در سال 1911 به کمپانی فیمس پلیرز( Famous Players ) پیوست و به فیلم سازی ادامه داد.
در 1915 پورتر آخرین فیلم مستقل خود را با نام شهر جاودانی( The Eternal City ) ساخت و پس از آن در حالی که از کارگردانی خسته شده بود در سن 43 سالگی خود را بازنشسته کرد. در 1916 به ریاست کمپانی پرسیژن ماشین(Precision Machine ) منصوب شد. در 1925 مجددا بازنشسته شد ، اما بیشتر ثروتی را که اندوخته بود در 1929 با سقوط سهام نیویورک از دست داد ، به همین خاطر در یک کمپانی وسایل برقی به عنوان مکانیک استخدام شد.
ادوین .اس.پورتر سرانجام در 30 آوریل 1941 در نیویورک درگذشت ، در حالی که کسی نام او را به یاد نداشت.
فیلم های برگزیده
• تدی وحشتناک ، آقا خرس قهوه ای ( 1901 – Terrible Teddy The Grizzly King )
•جک و درخت لوبیا ( 1902 – Jack And The Beanstalk )
•زندگی یک آتش نشان آمریکایی ( 1902 – The Life Of An American Fireman )
•کلبه عمو تام ( 1903 – Uncle Tom's Cabin )
•سرقت بزرگ قطار ( 1903 – The Great Train Robbery )
•محکوم سابق (1904 - The EX-Convict )
•بیمار دزدی ( 1905 - The Kleptomania )
•رویای دیو سیرتی که خوراک خرگوش خورده ( 1906 - The Dream Of A Rarebit Fined )
•تس دیار طوفان ها ( 1914- Tess Of The Storm Country )