سیاه و سپید اقتصادی 300روزه دولت؟

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]سیاه و سپید اقتصادی 300روزه دولت؟[/h]امروز، 24 خرداد است و یک‌سالگی پیروزی انتخاباتی دولت تدبیر و امید. به همین مناسبت، باشگاه اقتصاددانان پرسش امروز خود را به ارزیابی عملکرد 300روزه دولت یازدهم اختصاص داده است:‌

• به نظر شما مهم‌ترین نقطه قوت عملکرد اقتصادی 300روزه دولت چیست؟ مهم‌ترین نقطه ضعف در تصمیمات و سیاست‌های اقتصادی دولت چه بوده است؟
پاسخ‌های موسی غنی‌نژاد (مدیر مرکز تحقیقات دنیای‌اقتصاد)، فرشاد مومنی (عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی) و زهرا افشاری (عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه الزهرا) به پرسش فوق را می‌توانید در ادامه ملاحظه فرمایید.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
دولت دهم، آیینه عبرت دولت یازدهم باشد



فرشاد مومنی
عضو هیات علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی
در کلی ترین سطح، شاید بتوان گفت که مهم‌ترین نقطه قوت جهت‌گیری‌های دولت جدید در حوزه اقتصاد، پافشاری بر مساله ارائه یک گزارش صد روزه از مجموعه آن چیزهایی بود که به عنوان میراث دولت قبلی در زمان تحویل گیری مسوولیت دولت جدید به دستش رسیده بود.
صرف نظر از آن که در عمل این تشخیص ضروری و حیاتی به چه سرنوشتی دچار شد، اصل توجه به ضرورت چنین امری نشان دهنده نوعی هوشمندی از نظر در جریان واقعیت‌ها گذاشتن مردم بود و این یک امتیاز برای دولت جدید محسوب می‌شد که پس از یک دوره هشت ساله که به کلی علم و قانون و برنامه کنار گذاشته شده بود می‌توانست به عنوان یک نقطه قوت مطرح شود. به گمان اینجانب این ضرورت همچنان تا پایان عمر دولت جدید به قوت خود باقی است و اگر چنین کاری با دقت کافی و با تکیه بر ظرفیت‌های سرمایه انسانی موجود در کشور صورت نپذیرد نه تنها ظلم به دولت جدید است، بلکه به عنوان ظلم به آیندگان نیز محسوب می‌شود. بالاخره در آن دوره هشت ساله مجموعه‌ای از جهت‌گیری‌ها انتخاب شده بود و صرف نظر از جزئیات آنها، برآیند نتایجی که بروز کرد آن بود که در گزارش مهرماه 1392 مرکز پژوهش‌های مجلس انعکاس یافت و نشان می‌داد که در دوره هشت ساله مسوولیت آقای احمدی‌نژاد، برای دستیابی به هر یک واحد رشد اقتصادی به طور متوسط پنج برابر دوره مشابه مسوولیت جناب آقای خاتمی، دلار نفتی تخصیص یافته بود. این به معنای آن است که مجموعه جهت‌گیری‌های دولت قبلی یکی از بی‌سابقه‌ترین سطوح ناکارآمدی و فساد را به نمایش گذاشته است. آن گزارش اگر به درستی و با دقت‌های علمی و البته با نهایت انصاف فراهم شود، از یک طرف برای مردم این مساله را آشکار می‌کند که بخش مهمی از نارسایی‌ها و ناهنجاری‌های موجود، ریشه در سمت‌گیری‌های دولت قبلی داشته و به این زودی‌ها هم نظام ملی نمی‌تواند خود را از عواقب و آثار و پیامدهای آن خلاص کند و از طرف دیگر پیام بسیار مشخصی نیز برای دولت جدید به همراه خواهد داشت؛ به این معنا که اگر آن جهت‌گیری‌ها دنبال شود، برای دولت جدید نیز سرنوشتی بهتر از سرنوشت دولت قبلی بر حسب منابع و امکاناتی که در اختیار دارد نمی‌توان تصور کرد.
از همین زاویه می‌توان مهم‌ترین ضعف جهت‌گیری‌های اقتصادی دولت در یکساله گذشته را غفلت از امر خطیر برنامه‌ریزی و برخورد برنامه‌ریزی شده با مسائل اقتصادی کشور عنوان کرد. دولت محترم باید بداند که طی همین یک سال گذشته، این همه سخنان متفاوت و متناقض و این همه سیاست‌ها و جهت‌گیری‌ها و وعده‌های تناقض آلود، محصول اقدامات بدون برنامه است، در دولت آقای احمدی‌نژاد هم مساله این نبود که آنها حسن نیت نداشتند، بلکه مساله عبارت از این بود که هرکس بر اساس برداشت‌ها و تشخیص‌ها و اولویت‌گذاری‌های شخصی دست به اقداماتی می‌زد که برآیند آنها به شرحی که اشاره شد هم به ضرر آن مجموعه شد و هم ملت و کشور تا سال‌های دور در آینده باید همچنان هزینه بپردازند. در امتداد این غفلت بزرگ و پر خسارت، مساله غفلت از احیای سازمان برنامه‌ریزی کارآمد برای کشور نیز قرار می‌گیرد، که بسط هزینه‌هایی که تا همین امروز دولت فعلی از این ناحیه به خود و جامعه تحمیل کرده است نیز نیازمند فرصتی مناسب‌تر است.
دولت محترم باید نیک بداند، که در ذات اقتصاد رانتی، عدم تمایل نظام‌وار به علم و قانون و برنامه وجود دارد و مقاومت‌هایی که در درون خود دولت در این زمینه وجود دارد نیز بازتاب همین مساله ریشه‌دار است؛ اما کسانی که با شعار تدبیر بر سرکار آمده‌اند باید بدانند که در صورت سهل‌انگاری در زمینه برخورد برنامه‌ریزی شده با مسائل اقتصادی و همین طور نبود سازمان برنامه‌ریزی مناسب برای آن، بقای ساخت رانتی، که ناگزیر ناکارآمدی، فساد و انواع نابرابری‌ها را به دنبال خواهد داشت به عنوان کارنامه آنها ثبت خواهد شد. به گمان اینجانب، سازنده‌ترین تصمیم اقتصادی دولت جدید، اجتناب از دستکاری قیمت حامل‌های انرژی در سال 1392 بود و نادرست‌ترین و هزینه‌برترین اقدام دولت در زمینه عملکرد اقتصادی نیز، به غفلت‌های نظام‌وار دولت در زمینه افزایش هزینه‌های تولید باز می‌گردد. از نگاه اینجانب خود این اشتباه فاحش نیز به نوعی بازتاب برخوردهای روزمره و انفعالی در عرصه سیاست‌گذاری اقتصادی کشور است؛ در غیر این صورت، در جریان تدوین برنامه، دولت محترم حتما متوجه می‌شد که طی 25 ساله گذشته بدون استثنا همه دولت‌هایی که به نیت تقلیل کسری‌های مالی خود اقدام به اجرای سیاست‌های تورم زا نمودند، در یک فاصله کوتاهی متوجه شدند که این سیاست‌ها و به ویژه رویکرد افزایش قیمت کالاها و خدمات عرضه شده از سوی دولت، آثار خود را در ساختار هزینه‌های دولت منعکس ساخته و شواهد غیر قابل انکار انتشار یافته از سوی سازمان برنامه و بودجه سابق، به وضوح نشان می‌دهد که آسیب‌پذیری دولت در برابر سیاست‌ها و اقدامات تورم‌زا به مراتب از آسیب‌پذیری خانوارها و بنگاه‌ها بیشتر است. روند شدت یافته کسری مالی دولت طی 25 ساله گذشته در ابعاد تاریخی بی‌سابقه، آشکارترین گواه این مساله است. به گمان اینجانب باید امیدوار بود که دولت محترم هر چه سریع‌تر خود را از وسوسه‌های رانت‌زده تمایل به اداره اقتصاد کشور به صورت غیربرنامه‌ای و در غیاب یک سازمان برنامه کارآمد نجات دهد، تا در سال‌های باقیمانده چشم‌اندازهای امیدوارکننده‌تری قابل تصور باشد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تصمیماتی مثبت و منفی از جنس سلبی!

تصمیماتی مثبت و منفی از جنس سلبی!

[h=1]تصمیماتی مثبت و منفی از جنس سلبی![/h]

موسی غنی‌نژاد
مدیر مرکز تحقیقات دنیای اقتصاد
اگر توجه کنیم که از استقرار حقیقی دولت یازدهم (مردادماه 1392) هنوز یک سال نگذشته، باید بپذیریم که سخن گفتن از سیاست اقتصادی و نتایج آن در این مدت اندک، قدری شتابزده خواهد بود.
با این حال، نشانه‌های روشنی از جهت‌گیری کلی سیاست‌های پولی و مالی در این مدت‌ کوتاه در دست است که به نظر بسیار امیدوارکننده می‌رسد. دولت یازدهم، برخلاف دو دولت قبلی به شدت خود را مقید به رعایت انضباط پولی می‌داند؛ خویشتن‌داری دولت در خصوص دست درازی به منابع بانک مرکزی در شرایط تنگنای منابع مالی و رکودی فعلی، جای تحسین و تقدیر دارد. اگر دولت به همین منوال پایبند به رعایت انضباط پولی و مالی باشد و در مقابل فشارهای سیاسی برای ولخرجی دولت مقاومت کند، یقینا در سال‌های آتی شاهد بهبود چشمگیری در فضای اقتصاد کلان خواهیم بود.
اما ذکر چند نکته در اینجا ضرورت مبرم دارد: نکته نخست به جایگاه کلی دولت در جامعه به عنوان وکیل تمامی آحاد مردم و نماینده منفعت عمومی برمی‌گردد. درست است که بینش اقتصادی دولت بیشتر متمایل به اقتصاد آزاد یا اقتصاد رقابتی است و از این جهت هدف نهایی آن قاعدتا توسعه هرچه بیشتر بخش خصوصی واقعی است، اما نباید فراموش کرد که در برخی شرایط بعضی مطالبات فعالان اقتصادی از جمله در بخش خصوصی الزاما با اصول اقتصاد رقابتی و منفعت عمومی سازگار نیست؛ بنابراین دولت نباید به این‌گونه درخواست‌ها پاسخ مثبت دهد. مصداق‌های این موضوع بسیار متعدد است، من تنها به دو مورد اخیر اشاره می‌کنم. یکی تبانی مجموعه بانک‌های کشور اعم از خصوصی و دولتی در خصوص تعیین نرخ بهره سپرده‌ها بود که دولت یا دقیق‌تر بگوییم بانک مرکزی نه تنها با این حرکت نادرست مقابله نکرد بلکه آن را مورد تایید هم قرار داد! و دیگری تشویق دولت به شکل‌گیری و ارتقای نقش تشکل‌ها و اصناف به‌عنوان متولیان کنترل و نظارت بر بازار است که این هم نقض آشکار اصول اساسی اقتصاد رقابتی است. مواردی از این دست نشان می‌دهد که متاسفانه بینش یکپارچه و منسجمی در همه بخش‌های دولت وجود ندارد و این می‌تواند از یکسو، موجب خنثی شدن تصمیمات درست برخی بخش‌ها توسط تصمیمات نادرست بخش‌های دیگر شود و از سوی دیگر، به شأن سیاسی دولت به عنوان ناظر و حافظ منفعت عمومی لطمه وارد کند. قطب نمای دولت در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی باید منفعت عمومی در چارچوب بینشی سازگار و عاری از تناقض باشد و در این راه باید در برابر فشارهای سیاسی و اجتماعی مخالفان و نیز حامیان خود جدا ایستادگی کند.
به نظر می‌رسد بهترین تصمیمات دولت در مدت زمان استقرار نزدیک به یکساله‌اش، بیشتر تصمیماتی بوده که جنبه سلبی داشته؛ یعنی ناظر به نبایدها بوده تا بایدها. امتناع از دست درازی به منابع بانک مرکزی و اجتناب از هزینه‌هایی که منابع درآمدی مطمئنی برای آنها پیش‌بینی نشده، از این جمله است. اما اگر بخواهم تصمیمات نادرست دولت را برشمارم باید به موارد زیر اشاره کنم: تعلل در خصوص اصلاح قیمت‌های حامل‌های انرژی در سال 1392، توزیع سبد کالای یارانه‌ای، و نهایتا رویکرد نادرست و نسنجیده در خصوص یارانه‌های نقدی. در کنار اینها و شاید مهم‌تر از همه، تعلل دولت در آزادسازی و بهبود فضای کسب‌و‌کار است. مزاحمت‌های دیوانسالاری دولتی به ویژه برای بنگاه‌های کوچک و متوسط کماکان ادامه دارد و نه تنها قوانین و مقررات بازدارنده اصلاح نشده‌اند، بلکه اغلب مدیران دولتگرا و مخالف آزادسازی همچنان در پست‌های سابق خود ابقا شده‌اند. اصلاحات جدی در این خصوص برای دولت نه تنها هیچ هزینه مالی ندارد بلکه می‌تواند علاوه بر ایجاد اشتغال، فعالیت‌های اقتصادی را از رکود فعلی حاکم بیرون آورده و برای دولت نیز منابع مالیاتی ایجاد کند اما به دلایلی که چندان روشن نیست، اراده سیاسی لازم برای انجام این اصلاحات مشاهده نمی‌شود. در اقتصاد دولت زده ایران، نااطمینانی از آینده تصمیمات دولتی مهم‌ترین مانع بر سر راه سرمایه‌گذاری و لاجرم رونق اقتصادی و اشتغال است. تغییرات پی‌در‌پی و غیرقابل پیش‌بینی مقررات و تصمیمات دولتی، همه فعالان اقتصادی را سرخورده کرده و از سرمایه‌گذاری‌های درازمدت منصرف می‌کند. برای رفع این معضل بزرگ، دولت باید مشی کلی و پایدار خود را در رابطه با هر آنچه فضای کسب‌و‌کار را تحت تاثیر قرار می‌دهد از قبیل سیاست‌های پولی، ارزی، تجاری و گمرکی و نیز قیمت‌های منابع تحت اختیار خود مانند نفت و گاز را، از قبل اعلام کرده و مجموعه دیوانسالاری خود را عملا متعهد به اجرای آنها کند. متاسفانه تا کنون هیچ اقدام معناداری در این خصوص مشاهده نشده است. ظاهرا طنز ماجرا اینجا است که بهترین و بدترین تصمیمات دولت، هر دو، جنبه سلبی داشته است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]فاصله زیاد از تصمیم‌سازی تا زندگی مردم[/h]

زهرا افشاری
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا
سیاست تنش زدایی و رهیافت میانه دولت در امور خارجی و داخلی را باید مهم‌ترین نقطه قوت کابینه یازدهم در طول مدتی دانست که از روی کار آمدنش می‌گذرد.
این رهیافت از طریق کاهش انتظارات تورمی، باعث کاهش روند تورمی و نوسانات در بازار ارز شده است . همچنین کاهش نا اطمینانی و در کنار آن اعتماد سازی، سبب شده بدبینی‌ها در سطح جامعه نسبت به عملکرد دولت کمتر شده و در نتیجه سرمایه‌گذاران در سایه امنیت نسبی به‌وجود آمده به سرمایه‌گذاری بیشتر تشویق شوند. از این رو می‌توان نتایج مثبت به دست آمده را تا حد زیادی به رهیافت کلی دولت مرتبط دانست و در مقطع فعلی، بخش کمی از آن را نتیجه سیاست‌های اقتصادی یا عملکرد دولت در حوزه اقتصاد قلمداد کرد. از این رو مهم‌ترین نقطه ضعف دولت، سردرگمی‌اش در تعیین سیاست‌های بلند مدت اقتصادی است؛
و مشاهده می‌شود که همچنان، مشکلات ساختاری، سوء مدیریت درآمدهای نفتی و فقدان تنوع اقتصادی، وجود شرکت های متعدد دولتی و شبه دولتی که مانع توسعه بخش خصوصی می شوند، از جمله عواملی هستند که مانعی در راه رشد اقتصادی ایرانند. در زمینه الزامات اقتصاد مقاومتی نیز،هنوز فاصله زیادی تا تحقق اهداف ترسیم شده در این ابلاغیه داریم. وابستگی پایدار ایران به نفت، به همراه نوسان شدید قیمت نفت و تحریم های وضع شده علیه این کشور، اقتصاد ایران را بی ثبات کرده و به عبارتی دورنمای رشد پایدار ضعیف است.
اما از سویی دیگر و در نگاهی به تصمیمات اتخاذی دولت در 9 ماه اخیر، دادن استقلال بیشتر به بانک مرکزی، اصلاح نظام مالیاتی، ثبات بخشیدن به بازار ارز، احیای سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی که مسوول تدوین بودجه و برنامه‌های پنج ساله توسعه کشور است و گشودن در میادین نفتی و گازی به روی سرمایه‌گذاران خارجی و... را باید از مهم‌ترین و سازنده‌ترین تصمیمات دولت دانست؛ هر چند هنوز در بسیاری از موارد، تا عملی شدن و نشر نتایج این تصمیمات در جامعه و ایجاد احساس تغییر و تحول اساسی در زندگی مردم فاصله و راه زیادی باقی است. تلاش در جهت اعتمادسازی و برگرداندن ثبات در اقتصاد، تصمیم مثبت و کارساز دیگری است که دولت بر آن پافشاری می‌کند. و آثار این تلاش‌ها را باید در شاخص‌های اقتصاد کلان مشاهده کرد. هر چند که بهبود کمی در شاخص‌ها به وجود آمده و کماکان اقتصاد ایران از تورم بالا رنج می برد، نرخ بیکاری همچنان دو رقمی است؛ نرخ بالا و مزمن بیکاری به ویژه در میان زنان وجوانان و جمعیت فزاینده مردمی که زیر خط فقر زندگی می‌کنند.
و اگر بخواهم به نادرست‌ترین تصمیم دولت از زمان روی کار آمدنش تا به امروز اشاره کنم، باید از اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها یاد کنم؛ که هر چند دولت می‌توانست در شیوه غلط پرداخت یارانه‌های نقدی اصلاحاتی انجام دهد اما در ‌‌نهایت‌‌ همان روش پیشین را دنبال کرد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]سیاه و سپید اقتصادی 300روزه دولت؟[/h]

یک سال و یک روز از پیروزی دولت اعتدال گذشت. به همین مناسبت، باشگاه اقتصاددانان برای دومین روز به انعکاس ارزیابی صاحب‏نظران از عملکرد اقتصادی دولت پرداخته است:

به نظر شما مهم‌ترین نقطه قوت عملکرد اقتصادی 300روزه «دولت اعتدال» چیست؟ مهم‌ترین ضعف در تصمیمات و سیاست‌های اقتصادی دولت چه بوده است؟
پاسخ‌های بهروز هادی‌زنوز (هیات علمی اقتصاد علامه طباطبایی)، حجت قندی (اقتصاددان)، وحید شقاقی (هیات علمی دانشگاه علوم اقتصادی)، زهرا کاویانی (دانشجوی دکترای اقتصاد موسسه عالی پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی) و سعید لاریجانی (پژوهشگر اقتصادی) به پرسش فوق را می‌توانید در ادامه ملاحظه فرمایید. امید است که این مباحثات بتواند به غنی‌تر شدن فضای بحث علمی اقتصادی و نیز ایجاد بازخورد مناسب برای سیاست‌گذاران اقتصادی ارشد کشور کمک کند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]اکثر «مسائل اصلی» دست‌نخورده باقی مانده‌اند[/h]


حجت قندی
اقتصاددان
اقتصاد ایران و دولت روحانی با چالش‌های متعدد اقتصادی روبه‌رو هستند که از دولت گذشته و حتی قبل از آن به ارث رسیده‌اند. یکی از این چالش‌های اقتصادی مساله تحریم‌های اخیر است که مساله‌ای سیاسی اما با تبعات مهم اقتصادی است. مهم‌ترین نقطه قوت دولت روحانی، تلاش معنی‌دار برای حل مساله تحریم‌ها بوده است. موفقیت دولت روحانی در حل مساله تحریم بسیاری از مشکلات فوری اقتصاد، مانند دسترسی به بازارهای مالی و اعتباری بین‌المللی را حل می‌کند و همین کافی است که دولت وی را از نظر اقتصادی موفق نشان دهد. اما، مسائل اصلی دیگر اقتصاد همچنان همان‌هایی هستند که دهه‌ها است اقتصاد ایران با آنها دست در گریبان است.

مثلا سیاست ارزی که گویی عملا در کشور ما به معنای «تثبیت قیمت ارز» در نظر گرفته می‌شود؛ نگرشی که در ترکیب با تورم بالا، باعث ایجاد شوک‌های بزرگ به اقتصاد ایران در دهه‌های گذشته شده است. سیاست ارزی دولت روحانی هم به نظر به سمت سیاست تثبیت نرخ ارز حرکت می‌کند.
نشانه‌ای هم از حرکت سیستم بانکی به سمت آنچه در اقتصادهای توسعه یافته می‌بینیم، مشاهده نمی‌شود. فضای کسب‌و‌کار هنوز تغییر عمده‌ای نکرده است، نرخ گمرکات بالاست و سیستم اقتصادی هنوز پتانسیل بالایی برای انواع فساد دارد.
چرا دولت روحانی در ایجاد تغییر در ساختارها کند است؟ یک دلیل این است که دولت‌ها در ایران با برنامه به قدرت نمی‌رسند. وقتی فردی به قدرت رسید، تازه به فکر برنامه‌ریزی اقتصادی در حین چرخاندن امور عادی می‌افتد. (ریشه مشکل این است که در حقیقت این «افراد»ند که به قدرت می‌رسند و نه «احزاب»). احتمال اینکه فردی که به قدرت می‌رسد از پیش برنامه‌ای برای اقتصاد داشته باشد بسیار پایین‌تر از آن است که وقتی حزبی به قدرت می‌رسد با برنامه بیاید.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]جای خالی برنامه «جامع» اقتصادی[/h]

وحید شقاقی
عضو هیات علمی دانشگاه علوم اقتصادی
با گذشت حدود 9 ماه از حضور دولت یازدهم، عملکرد اقتصادی دولت چندان مشخص و بارز نبوده که بتوان آن را ارزیابی کرد. دولت برنامه مشخصی برای رفع مشکلات اقتصادی ارائه نداده و اصولا صاحب‌نظران از وجود یک برنامه جامع اقتصادی اطلاعی ندارند.

با این حال، درخصوص نقطه قوت سیاست‌های اقتصادی دولت یازدهم شاید تلاش برای ایجاد ثبات اقتصادی و کاهش تورم را بتوان، نقطه بارز سیاست‌ها قلمداد کرد. تورم، کنترل شده و روند کاهشی به خود گرفت و تاحدودی از تحمیل تکانه‌های اقتصادی متعدد به اقتصاد جلوگیری شد. با این حال شروع مذاکرات هسته‌ای و امید به بهبود روابط خارجی در این دو موضوع تاثیرگذار بوده و سهم بیشتری نسبت به اقدامات و تصمیمات اقتصادی دولت داشته است.
مهم‌ترین ضعف سیاست‌های اقتصادی دولت یازدهم نداشتن یا ارائه ندادن یک برنامه تحولی و جامع اقتصادی است. دولت برنامه اقتصادی جامع ندارد یا لااقل با فرض وجود، رئوس و کلیات آن ارائه نشده است. معلوم و مشخص نیست مدیریت اقتصادی دولت چه اهدافی را دنبال می‌کند و راهبردها و سیاست‌ها و اولویت‌های آنها چیست؟ به‌عنوان مثال هنوز معلوم نیست چه بخش‌های صنعتی و تولیدی در کشور اولویت دارند و نقش دولت برای رونق بخش مولد و حذف بازارهای غیرمولد چیست؟
اولین کار برای هر مدیریت اقتصادی تدوین یک برنامه جامع و تفصیلی با راهبردهای مشخص است. باید طرح‌های تحول و نقشه راه اجرایی آنها تدوین و گام به گام اجرا شود. بنابراین به‌دلیل عدم ارائه برنامه اقتصادی، نمی‌توان به درستی، درخصوص سیاست‌های اقتصادی دولت قضاوت کرد.
اصولا در برنامه جامع اقتصادی، اولویت‌ها، راهبردها، زمان سنجی، شرایط‌سنجی، الزامات، سناریوها و ارتباطات بین بخش‌ها و نهادها دیده می‌شود. دولت چنین برنامه اقتصادی را ارائه نداده و تصویر شفافی از وضعیت و سیاست‌های اقتصادی پیشرو برای تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی و صاحب‌نظران وجود ندارد. حداقل بنده از سیاست‌های اقتصادی دولت که در آینده قرار است اجرایی کند مطلع نیستم و سناریوی اقتصادی نیز ارائه نشده است.
شاید اصرار دولت برای کنترل تورم از کانال کنترل رشد نقدینگی سازنده‌ترین تصمیم اقتصادی دولت بوده است. دولت تلاش کرد کانال‌های رشد فزاینده نقدینگی در اقتصاد ایران را ببندد و کنترل کند. همچنین به انضباط مالی پایبند باشد و از تحمیل کسری بودجه بیشتر جلوگیری کند تا با کنترل نقدینگی و انضباط مالی بتواند در اولین گام، تورم را کنترل کرده و کاهش دهد.
مدیریت اقتصادی دولت بعد از استقرار، تلاش کرد در اولین گام، به مشکلات فراروی هدفمندی یارانه‌ها پاسخ داده و راه‌حلی برای آنها پیدا کند، چراکه تداوم این طرح موجب تزریق کسری بودجه بیشتر به اقتصاد می‌شد و امکان تامین منابع مالی برای این کار وجود نداشت. با این حال تعجیل مدیریت اقتصادی در این خصوص و عدم تهیه و تکمیل بانک‌های اطلاعات خانوارها موجب شد، در اصلاح این طرح تاکنون موفق نباشد. همچنین توزیع سبد کالا به‌عنوان تصمیم دیگر دولت با مشکلاتی مواجه بود و نتایج رضایت بخشی در سطح جامعه ایجاد نکرد. بنابراین، تعجیل در اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها و نیز توزیع سبد کالا از نادرست‌ترین اقدامات دولت در این چندماهه بوده است. درضمن به نظر بنده افزایش چندماهه نرخ سود بانکی و رقابت بانک‌ها و موسسات مالی در پیشنهاد هرچه بیشتر این نرخ سود به جامعه از دیگر تصمیمات نادرست دولت بوده است.
با این حال همان‌طور که اشاره کردم مدیریت اقتصادی دولت در این مدت نتوانسته برنامه اقتصادی خود را ارائه داده و طرح‌ها و راهبردهای تحولی خود را تشریح و تبیین کند. نداشتن برنامه اقتصادی طبیعتا به سردرگمی اقتصادی منتهی می‌شود. دولت باید برای رونق بخش‌های مولد اقتصادی و خروج این بخش‌ها از رکود چاره اندیشی کند. درحال حاضر نقدینگی سرگردان دردست مردم به 600 هزار میلیارد تومان رسیده و همچنان منتظر تصمیمات اقتصادی دولت است. چنانچه دولت نتواند تا چندماه آینده تصمیمات اقتصادی خود را شفاف و روشن کند و فضای کسب‌و‌کار را بهبود ببخشد، مجددا این سیل نقدینگی روانه یکی از بازارهای غیرمولد خواهد شد؛ که نتیجه آن افزایش مجدد تورم و روآوردن به سفته‌بازی و گسترش دلالی است. لذا مدیریت اقتصادی دولت باید نسبت به پدیده رکود تورمی در اقتصاد که حذف آن از شعارهای این دولت بود، واکنش مثبت نشان داده و طرح‌ها و سیاست‌های تحولی - اقتصادی خود برای این منظور اعلام و رونق بخشی به تولید را اجرا کند. به نظر بنده خروج از رکود اقتصادی نیازمند تحولات زیربنایی و تغییرات ساختاری کلان و اساسی است و با اصلاحات روبنایی و جزئی نمی‌توان موجب رونق تولید و به تبع آن کاهش رکود شد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]بارقه‌های «امید»؛ زمینه‌ساز تحولات اقتصادی مثبت[/h]


دکتر بهروز هادی زنوز
عضو هیات علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی
دولت گذشته با بی‌اعتنایی به قانون و صرفا در پی دنبال کردن اهداف پوپولیستی خود، هزینه‌های هنگفتی را بر کشور تحمیل کرد که با روی کار آمدن دولت جدید این رویکرد تغییر کرده و احترام به آرای عمومی خط‌مشی عملکرد سیاسی دولتمردان قرار گرفته است.

بر همین اساس و با درنظرگرفتن اصل پایبندی به شعارهای انتخاباتی در راستای بهبود وضعیت معیشتی جامعه و بازگشت فضای آرامش و امنیت و حکمفرمایی قانون در کشور، ارزشمندترین سیاست دولت را باید تلاشش در راستای شکل‌دهی تعامل سازنده با دنیای خارج دانست که اثرات سازنده‌ای در اقتصاد خواهد داشت. از این رو باید گفت، مهم‌ترین نقطه قوت دولت، دیپلماسی خارجی و به تبع آن، مهم‌ترین نقطه قوت اقتصادی دولت، دیپلماسی اقتصادی است. عزم جزم دولت در پیگیری مذاکرات سازنده که اولین نتیجه مستقیم آن کم شدن فشار تحریم‌ها بود، سبب شد حجم معاملات و مبادلات خارجی پس از چند سال انزوای سیاسی و اقتصادی تا اندازه‌ای رشد داشته باشد؛ همچنین آزاد شدن بخشی از دارایی‌های بلوکه شده ایران، خود توانست تا حدودی از فشار کسری بودجه‌ای که دولت با آن دست به گریبان بود بکاهد.
این تحولات باعث شد بارقه‌ای از امید و آرامش نسبت به آینده در میان عموم مردم شکل بگیرد که نتیجه‌اش تعدیل انتظارات تورمی در جامعه و پایین آمدن تورم بود.
همچنین به دنبال شکل‌گیری امیدها به مثبت بودن نتایج مذاکرات، سرمایه‌گذاران خارجی مشتاق سرمایه‌گذاری در ایران هستند و تا کنون چندین هیات تجاری از اروپا و نیز خاورمیانه به ایران آمده و با مقامات ایرانی وارد گفت‌وگو شده‌اند.
اما مهم‌ترین نقطه ضعف دولت را -با توجه به اینکه خروج از رکود تورمی مهم‌ترین چالش اقتصادی پیش‌روی کشور از زمان روی کار آمدنش بوده است-باید عدم ارائه برنامه‌ای مدون، تحلیلی و همه‌جانبه برای برون رفت از وضع موجود دانست. این تاخیر و نیز ارائه سیاست‌های تا حدی ضدو نقیض در پاره‌ای از موارد را شاید بتوان متاثر از چندین عامل دانست؛ دشواری‌های ماهیتی حل این مشکل، گره خوردن این موضوع با مسائل مربوط به تحریم و همچنین عدم یکپارچگی‌ در تصمیم‌گیری‌ها است با این وجود، یکی از خواسته‌های مهم بخش اقتصادی و اقتصاددانان این است که تحلیلی جامع در رابطه با برنامه‌های دولت برای حل مشکل رکود تورمی کشور طرح شود؛ به‌گونه‌ای که بتوان بدون دامن زدن به تورم موجود و با افزایش تولید، از رکود خارج شد. همچنین بخش خصوصی در انتظار ارائه بازتعریفی از رابطه بانک‌ها و بنگاه‌ها است که در این زمینه هم متاسفانه دولت و بانک‌مرکزی برنامه شفافی ارائه نداده‌اند.
اما درمورد بهترین تصمیمی که دولت در این مدت اتخاذ کرده است، باید رعایت انضباط مالی و عدم اتکا به بانک مرکزی را یادآور شد. به این معنا که نگاه دولت یازدهم به بانک مرکزی برخلاف دو دولت قبل، به مثابه کیف پول نیست و با وجود فشارهای بسیاری که به لحاظ مالی از آغاز با آنها دست به گریبان بوده، نهایت اهتمام را به کار گرفته تا از بانک مرکزی استقراض نکند و دیگر نکته، انتصاب شخصی باصلاحیت، برای ریاست بانک مرکزی بوده است.
درمقام نقد، اما باید گفت که تاخیر دولت در مبارزه با فساد مالی یکی از اشتباهاتش در زمینه عملکرد اقتصادی است. از سوی دیگر تشکیل ستاد اقتصادی در دولت و آن را جایگزین شورای اقتصادی کردن، یکی دیگر از تصمیمات نادرست دولت بود، که بهتر است برای احیای مجدد شورای اقتصادی اقدام شود؛ چرا که این شورا، در واقع ابزاری جهت تسریع هماهنگی تصمیمات اقتصادی دولت است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]«سبد کالا»؛ سیاست توزیعی غلط دولت[/h]

زهرا کاویانی
دانشجوی دکترای اقتصاد موسسه عالی پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی
یک سال از زمانی که مردم به دولت یازدهم رای داده اند، گذشته است و به نظر می‌رسد که گذشت 300 روز از فعالیت دولت یازدهم می‌تواند مدت زمان مناسبی برای قضاوت اولیه در خصوص کارنامه اقتصادی این دولت باشد.

هر چند که قضاوت در خصوص کارنامه اقتصادی شاید نسبت به برخی امور دیگر مانند سیاست خارجی و مواردی از این قبیل نیاز به گذشت زمان بیشتری دارد که این موضوع به علت آن است که سیاست‌های اقتصادی دارای تاثیرگذاری آنی نیستند و شاید حتی در برخی موارد زمان اثرگذاری کامل آنها از عمر یک دولت نیز بیشتر باشد.
قضاوت در خصوص کارنامه سیصد روزه اقتصادی دولت یازدهم، زمانی سخت‌تر می‌شود که توجه داشته باشیم این دولت در شرایطی به روی کار آمد که کشور در یکی از بدترین شرایط اقتصادی دهه‌های اخیر به سر می‌برد، رشد اقتصادی منفی به همراه نرخ تورم بالا و بازارهای ملتهب از ویژگی‌های شرایط اقتصاد ایران در سال گذشته بود.
بنابراین با توجه به شرایط حاکم بر اقتصاد ایران در چنین روزهایی در سال گذشته، شاید بتوان مهم‌ترین نقطه قوت اقتصادی دولت یازدهم را بازگرداندن آرامش و تا حدودی ثبات به بازارها در اقتصاد ایران دانست.
یکی از شاخص‌های مهم برقراری ثبات در بازارهای داخلی را نیز توقف روند رو به رشد نرخ تورم در دولت یازدهم و کاهش تورم نقطه به نقطه در ماه‌های اخیر است که امید به کاهش تورم در آینده را نیز ایجاد کرده است.
در حالی که بی ثباتی در بازارهای اقتصاد ایران از عوامل اصلی رشد اقتصادی منفی بوده است، دولت یازدهم به درستی کنترل و کاهش نرخ تورم را به عنوان اصلی‌ترین اهداف اقتصادی مورد نظر قرار داده و تا کنون عملکرد قابل قبولی
داشته است.
از طرف دیگر کارنامه اقتصادی دولت یازدهم دارای برخی نقاط ابهام و سوال برانگیز نیز هست که از دیدگاه نگارنده پررنگ‌ترین آن برنامه توزیع سبد کالا میان مردم بوده است.
دقیقا مشخص نیست که هدف دولت از توزیع سبد کالا در میان مردم آن هم در شرایطی که یارانه نقدی همچنان پرداخت می‌شد، چه بوده است؟! سیاست‌های توزیعی از این قبیل که شاید تنها در شرایط بسیار ویژه مانند جنگ قابل توصیه هستند، در شرایطی در دولت یازدهم به اجرا گذاشته شد که نه خاستگاه اجتماعی چندانی داشت و نه دردی را از دردهای اقتصادی مردم دوا می‌کرد و نه حتی با برنامه‌های اقتصادی عنوان شده دولت یازدهم همخوانی داشت.
نکته قابل تامل‌تر آنکه با وجود انتقادهای فراوانی که از سوی کارشناسان اقتصادی در پی توزیع سبد کالا به دولت شد، بر اساس اظهار نظر مسوولان، فاز دوم آن نیز در حال اجرا است.
در مجموع باید عنوان داشت که کارنامه اقتصادی دولت یازدهم در طی سیصد روز گذشته دارای نکات مثبت و ابهام متعددی بوده که بهتر است سیاست‌گذاران اقتصادی دولت به تقویت نکات مثبت و توجه به انتقادهای صورت گرفته درخصوص موارد دارای ابهام، شرایط اقتصادی کشور را بهبود بخشند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]نمره قبولی در حل مشکلات «روزمره» اقتصاد[/h]سعید لاریجانی
پژوهشگر اقتصادی
به طور کلی در بررسی عملکرد اقتصادی هر دولتی ابتدا باید مشخص شود که آن دولت عمدتا چه اهداف اقتصادی را دنبال می‌کند و تا چه حد در هدف‌گذاری‌های خود، محدودیت‌های علم اقتصاد را در نظر گرفته‌است. در مرحله‌ بعد باید به این پرداخته‌ شود که آیا سیاست‌های اتخاذشده توسط آن دولت، سازگار با اهداف تعیین‌شده بوده‌اند و اگر چنین بوده‌است تا چه حد در اجرای آن سیاست‌ها، موفق عمل کرده‌‌است؟

دولت یازدهم در شروع کار خود با دو دسته از مسائل اقتصادی روبه‌رو بود. دسته‌ اول مسائل جاری اقتصاد کشور بود که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به تورم بالا و رکود اقتصادی اشاره‌کرد. دسته دیگر مسائل و مشکلات ساختاری اقتصادی کشور بود که در نظر اکثر کارشناسان و البته طبق قوانین توسعه کشور، دولت‌ موظف به اجرای طرح‌های اصلاحات ساختاری است. از مهم‌ترین این طرح‌ها می‌توان به هدفمندسازی یارانه‌ها و سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی اشاره‌کرد.
به نظر می‌رسد دولت یازدهم ریشه مشکلات جاری اقتصاد کشور را عمدتا در مساله ارتباط اقتصادی کشور با دنیای بیرون می‌دیده ‌است؛ چرا که از همان ماه‌های آغازین شروع به کار خود به دنبال رسیدن به یک توافق اولیه با غرب بر سر مساله‌ هسته‌ای بود تا شاید از این طریق بتواند از فشار تحریم‌های اقتصادی سنگین بکاهد که البته در این امر تا حدودی موفق عمل‌کرد. در کنار دستیابی به توافق ژنو، پای هیات‌های اقتصادی از کشورهای مختلف به ایران باز شد تا شاید با قوت گرفتن تجارت خارجی بی‌جان کشور، بخشی از مشکلات اقتصادی به این‌گونه مرتفع شوند. به این‌ترتیب یکی از نقاط قوت عملکردی دولت یازدهم را می‌توان تلاش برای گسترش سطح روابط اقتصادی با سایر کشورها دانست. چنین رویکردی در صورت موفقیت در تحقق اهداف آن، می‌تواند موتور محرکه‌ رشد اقتصاد کشور شود.
همان طور که گفته‌شد، تورم مساله دیگری بود که دولتمردان دولت یازدهم بر کاهش آن تاکید فراوان داشتند. از این رو بانک مرکزی از همان ابتدای شروع به کار دولت از انضباط در سیاست‌های پولی خبر داد. در ارزیابی میزان موفقیت دولت در کنترل تورم، هم می‌توان تغییرات نرخ تورم را مدنظر قرارداد (کوتاه‌مدت) و هم به چگونگی روند تغییرات حجم نقدینگی توجه‌داشت (بلندمدت). آن طور که از آمارهای رسمی کشور برمی‌آید، تورم نقطه به نقطه در ماه‌های منتهی به سال 1392 و ماه‌های فروردین و اردیبهشت سال 1393 روند نزولی داشته‌است که از این نظر، نقطه مثبتی در عملکرد دولت به نظر می‌رسد. در بررسی رشد نقدینگی اما، رشد 9/25 درصدی آن در سال 1392 (بدون احتساب آمار موسسات جدید اعتباری) نشان از آن دارد که مجموعه بانک مرکزی و دولت نتوانسته‌اند در جهت اعمال سیاست‌های پولی کنترل‌شده، آن طور که آن را هدفشان عنوان کرده‌بودند، موفقیت چندانی کسب‌کنند.
به طور کلی عملکرد دولت در برخی گشایش‌های اقتصادی و ایجاد انتظارات مثبت از آینده اقتصاد کشور را می‌توان مثبت ارزیابی‌کرد.
در مقابل عملکرد دولت در بحث اصلاحات ساختاری و اجرای طرح‌های زیرساختی نمره قابل قبولی نمی‌گیرد. از جمله نقاط ضعف دولت می‌توان به توقف اجرای برخی پروژه‌های عمرانی زیربنایی با توجیه یافتن شیوه‌های تامین مالی غیرتورمی و طولانی‌شدن این وقفه‌ها، عدم اجرای سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی و اجرای فاز دوم طرح هدفمندسازی یارانه‌ها به صورت محدود و با شیب حداقلی اشاره‌کرد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]پیش‌بینی تورم 93: کمتر از نصف تورم 92[/h]مهدی حیدری
دانشجوی دکترای فاینانس (مدرسه اقتصاد استکهلم)
با گذشت حدود 10 ماه از شروع به کار دولت جدید می‌توان نشانه‌های ثبات در عملگرهای اقتصادی را مشاهده کرد. نرخ تورم بالا که سال‌ها است گریبانگیر مردم و اقتصاد کشور است یکی از مهم‌ترین این عملگرها است که با اتخاذ سیاست‌های صحیح در چند ماه گذشته، می‌توان به آینده آن امیدوار بود.

طبق آمار بانک مرکزی نرخ تورم سالانه در سال 91، معادل 5/30 درصد و در سال گذشته 7/34 درصد بوده است. همچنین پیش‌بینی‌های قبلی برای تورم سال جاری بین 20 تا 25 درصد بوده است، اما با توجه به روند کاهشی شاخص قیمت‌ها در ماه‌های اخیر می‌توان امیدوار بود تورم به اعداد به مراتب پایین تری نزول کند.
در این یادداشت با استفاده از داده‌های شاخص قیمت‌ها در 14 ماه گذشته، سه پیش‌بینی برای نرخ تورم امسال (تورم سالانه که معیار اصلی است و نه تورم نقطه‌به‌نقطه) انجام می‌شود.


سناریوی یک: تورم هر ماه، مشابه همان ماه در سال گذشته باشد
روند افزایش قیمت‌ها در ماه‌های اخیر نزولی و از مدت مشابه سال قبل کمتر بوده است. برای مثال تورم ماهانه در فروردین 93 یک درصد و فروردین 92، سه درصد و همچنین تورم اردیبهشت 93 معادل 7/0 درصد بوده در مقابل نرخ تورم حدودا 2 درصدی اردیبهشت 92. جدول پایین، نرخ تورم ماهانه در 14 ماه گذشته را نشان می‌دهد. بنابراین انتظار می‌رود تورم در ماه‌های آتی نسبت به مدت مشابه سال قبل کمتر باشد.
با این حال در سناریوی اول در حالت بدبینانه فرض می‌کنیم روند افزایش قیمت‌ها تا پایان سال دقیقا مانند سال گذشته باشد و تورم‌های ماهانه مشابه سال 92 به ثبت برسند و برای مثال تورم ماه جاری(خرداد 93) 4/3درصد باشد. با این فرض، میزان تورم امسال 1/16 درصد خواهد بود که پایین‌تر از پیش‌بینی‌های قبلی است.


سناریوی 2: ادامه روند افزایش «شاخص قیمت‌ها» در 14 ماه گذشته
نمودار شماره یک، روند افزایش شاخص قیمت‌ها در 14 ماه گذشته را نشان می‌دهد:
توجه داریم که نمودار فوق روند تغییرات «شاخص قیمت‌ها» است و نه تورم. در این سناریو فرض می‌کنیم روند شاخص قیمت در ادامه مسیر 14 ماه گذشته، تا انتهای سال ادامه یابد. در صورت تحقق این سناریو (استمرار افزایش ماهانه «شاخص قیمت» با شیب منحنی نمودار شماره یک)، تورم امسال کمی کمتر از 13درصد خواهد بود.


سناریوی سوم: افزایش قیمت‌ها با رشد میانگین 6 ماه گذشته
در این سناریو فرض می‌کنیم رشد ماهانه قیمت‌ها تا پایان سال مشابه میانگین 6 ماه قبل باشد. معمولا در ماه‏های پایانی و ابتدای سال، افزایش قیمت‌ها بیش از سایر ماه‌هاست. با این حساب، این سناریو نیز تا حدی محتاطانه است. با فرض تحقق شرایط فوق در پایان سال تورم 1/12 درصدی را خواهیم داشت.


جمع‌بندی
همان‌گونه که مشاهده می‌شود در هر سه سناریو نرخ تورم کمتر از 20 درصد و به ترتیب در حدود 16، 13 و 12 درصد محاسبه شد. در نظر داشته باشیم که انتظارات مردم در روند افزایش قیمت‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای دارد و بعد از مشاهده کاهش تورم، می‌توان انتظار کاهش بیشتر آن را داشت.
با این حال در هیچ‌یک از سناریوهای فوق فرض روند نزولی تورم ماهانه نسبت به اردیبهشت ماه انجام نشده است. بنابر این می‌توان گفت فرض‌های هیچ‌یک از سناریوهای فوق دور از واقع و دست‌نیافتنی نبوده و تا حدی جانب احتیاط لحاظ شده است. جدول زیر تورم ماهانه 92 و میزان آن در سه سناریوی فوق را نشان می‌دهد:
نکته دیگر آنکه در ماه‌های گذشته اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها و افزایش حدود 60 درصدی قیمت بنزین را داشته‌ایم که در ادامه سال چنین اتفاقاتی نخواهد افتاد و بنابر این می‌توان انتظار تورم کمتر را داشت. اما ریسک‌هایی نیز وجود دارد که می‌تواند روند فوق را مختل سازد که به نظر می‌رسد مهم‌ترین آنها، ریسک سیاست خارجی باشد.
در مجموع می‌توان گفت نزول تورم به حدود 15 درصد کاملا محتمل است و در صورت ادامه روند جاری می‌توان تورم یک رقمی را در سال 94 و بعد از 25 سال دوباره تجربه کرد.


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]تورم كنترل شد؛ تصديگري نه![/h]

سعید اسلامی بیدگلی
دکترای مدیریت مالی و تحلیلگر رسمی بین‌المللی سرمایه‌گذاری
بی‌تردید بهبود اوضاع نابسامان اقتصادی کشور از مهم‌ترین دلایلی بود که مردم در انتخابات رویکردشان را تغيير دادند. مشکلات اقتصادی به‌قدری بود که حتی مجلس اصولگرا نیز با حداکثر آرا، برنامه‌های وزیر اقتصاد را تصویب کرد؛ گویی که خروج از وضعیت پیش‌آمده و ورود به هر وضعيتي غير از وضعيت آن روز ضروری می‌نمود.
با این اوصاف بررسی عملکرد اقتصادی دولت طی مدت 300 روز حکمروایی، بسیار مهم جلوه می‌کند. دولت برای رفع مشکلات، از میان «رکود» و «تورم» ابتدا تورم را برگزید. دولت با این استدلال که در فضای اقتصاد ایران «تورم یک پدیده پولی است»، با افزایش انضباط خود در مخارج و سعی در کنترل افزایش نقدینگی تلاش کرد که رشد فزاینده تورم را کنترل کند. باید اذعان کرد که در این امر به نسبت هم موفق بوده است. اکنون در شرایطی هستیم که تورم به سطح ساخت‌یافتگی خود در اقتصاد ایران نزدیک شده و از این پس دولت باید به فکر رفع رکود و افزایش تولید و اشتغال نیز باشد. هدایت نقدینگی به سمت بخش‌های تولیدی، اصلاح رابطه بانک مرکزی و بانک‌ها، بازگرداندن بانک‌ها به سمت تامین مالی بخش‌های تولیدی و بهبود فضای کسب‌و‌‌کار در جهت افزایش مشارکت بخش خصوصی، از راهکارهای پیش‌روی دولت پس از کنترل تورم است. اگرچه دولت تا حدی در کنترل تورم موفق عمل کرده است، برخی تصمیمات غیرکارشناسانه و اظهار نظرهای متناقض مدیران دولتی اقتصاددانان را همچنان نگران نگه داشته است. هنوز توزیع کالایی یارانه را از یاد نبرده بودیم که رفت و برگشت‌های نرخ سود بانکی و عجله دولت در برنامه انصراف از یارانه، خبر از عمیق بودن ریشه‌های اقتصاد ناکارآی دولتی می‌داد. نکته بسیار مهم این است که اگرچه دولت در ابتدا شعارهایی در باب توسعه فعالیت‌های بخش خصوصی و عدم تصدی‌گری می‌داد؛ لیک در این مدت نشانه‌های جدی مبنی بر این امر بروز نداده است و دخالت در وضعیت بورس اوراق بهادار نشان داد که فهم عمیقی از عدم مداخله دولت وجود ندارد. حرکت به سمت اقتصاد بخش خصوصی عزمی جدی‌تر می‌طلبد و این موضوع تنها به دولت مربوط نیست و کل حاکمیت باید همسو و همراه باشند. چه بسیارند نهادهای حاکمیتی غیردولتی که هنوز بنگاه‌داری می‌کنند و پس از آغاز همان فرآیندهای نصفه و نیمه خصوصی‌سازی نیز بنگاه‌داری را رها نکرده‌اند. 300 روز زمان زیادی برای ارزیابی عملکرد دولت نیست؛ اما زمان خوبی است برای اینکه نگرش دولت به اقتصاد را بررسی کنیم. توجه به این نکته هم ضروری است که بخشی از فراز و فرودهای اقتصادی دولت به سیاست‌های خارجی و وضعیت حساس روابط بین‌الملل ایران مربوط است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]تیم اقتصادی ؛ متخصص اما ناهماهنگ[/h]

احمد مجتهد
رئیس اسبق پژوهشکده
پولی و بانکی
یکی از سوالات مهم، پیرامون تدوین و اجرای سیاست‌گذاری‌ها در اقتصاد همه کشورها، میزان بهینه هماهنگی و همفکری مدیران و مسوولان اقتصادی است. عدم انسجام و تفاوت دیدگاه‌ها در زمینه مسائل اقتصادی هر چند لزوما پدیده‌ای منفی نیست، ولی اگر این تفاوت‌ها زیاد باشد، منجر به اتخاذ سیاست‌های متضاد و ناهماهنگ در اقتصاد کشور و گاهی باعث تاخیر در تصمیم‌گیری‌های مهم می‌شود.
هر دو تاثیر فوق، موجب زیان و خسران در اقتصاد کشور خواهد شد، به خصوص در شرایط فعلی که کشور دچار بحران رکود تورمی است. از طرفی دیگر، می‌توان این عدم انسجام را، با شرایط حساس گذر از این مرحله سخت در اقتصاد مرتبط دانست. طی 10 ماه گذشته، بخش عمده سیاست‌های اقتصادی جنبه ترمیمی داشته است؛ از ترمیم جراحت حاصله از مشکلات تورم حاد و لجام گسیخته ارزی گرفته تا کسری بودجه دولت و بدهی طرح‌های نیمه تمام قدیمی مانند مسکن مهر و مشکلات کاهش واردات و صادرات و نیز مساله تحریم که همگی از گذشته به ارث رسیده و دولت را با چالش‌های بزرگی رو‌به‌رو کرده است. در چنین شرایط اسف‌باری ضروری است که دولت به کمک متخصصان و کارشناسان اقتصادی، با اتخاذ راه‌حل‌های مناسب و سریع و بدون اتلاف وقت با این مشکلات مقابله کند. حل مشکلات اقتصادی در بازه‌های زمانی بسیار کوتاه امکان‌پذیر نیست و برخی از این مسائل نیاز به زمان نسبتا طولانی‌تری دارد. ولی تصمیم‌گیری در مورد حل این مشکلات، در صورت هماهنگی سیاست‌گذاران، می‌تواند در کوتاه‌مدت نیز انجام پذیرد. متاسفانه به نظر می‌رسد، به علت وجود دیدگاه‌های متفاوت در بین تیم اقتصادی دولت، این تصمیم‌گیری‌ها با تاخیر زمانی و با اما و اگرهایی همراه است که به زیان اقتصاد کشور بوده و به بیانی نوعی فرصت‌سوزی است. نمونه مشخص آن، تصمیم‌گیری در مورد نحوه پرداخت یارانه‌های نقدی و افزایش قیمت حامل‌های انرژی بود، که به‌رغم وجود مصوبه قانونی در مورد افزایش قیمت حامل‌های انرژی در سال گذشته، این کار از طرف دولت انجام نشد و به امسال موکول شد. این امر به معنی از دست دادن میلیاردها تومان درآمد برای دولت بود و در نتیجه دولت با کسری بودجه و بدهی بالا به پیمانکاران طرح‌‌های عمرانی مواجه شد. هر چند دولت در سال جدید، افزایش قیمت حامل‌های انرژی را با تاخیر یک‌ماهه انجام داد، ولی ناچار است برای جلوگیری از کسری بودجه، تا پیش از پایان سال نسبت به افزایش دوباره قیمت حامل‌های انرژی اقدام کند. اجرای سیاست‌های ارزی، پولی و بانکی نیز با اما و اگرهایی روبه‌رو است. هر چند براساس قانون پولی و بانکی، بانک مرکزی می‌تواند در رابطه با سیاست‌های ارزی مستقلا تصمیم‌گیری کند؛ اما به نظر می‌رسد که به‌رغم اعلام رسمی دولت در زمینه عدم دخالت در سیاست‌های پولی و ارزی و واگذاری آن به بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار، تصمیم‌گیری در این زمینه‌ها نیز با تاخیر و احتیاط زیاد صورت گیرد.
اگرچه در تخصص و تدبیر تک‌تکِ مسوولان اقتصادی دولت شکی نیست، ولی در مورد هماهنگی، همفکری و انسجام سازمان‌ها و وزارتخانه‌های ذیربط اقتصادی مانند وزارت امور اقتصادی و دارایی، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، وزارت صنعت، معدن و تجارت، بانک مرکزی، وزارت جهاد کشاورزی و وزارت مسکن و شهرسازی، با توجه به اظهارنظر مقامات آنها، نشانه‌هایی از تشتت آرا دیده می‌شود. امید است با همفکری و انسجام هر چه بیشتر مسوولان اقتصادی، شاهد تسریع تصمیم‌سازی‌ها جهت غلبه بر تورم و رکود، در شرایط اقتصادی دشوار کنونی باشیم.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]اتلاف سرمايه‌ها، نتيجه خلأ راهبرد اقتصادي[/h]


حسين راغفر
عضو هيات علمي دانشگاه الزهرا
آنچه که در انتهای عملکرد اقتصادی دولت‌ها حائز اهمیت است این است که آیا شاخص‌های رفاهی مردم و نیز شاخص‌های کلان اقتصادی بهبود یافته‌اند و آیا جریان اصلی اقتصاد کشور در مسیری با چشم‌انداز روشن رو به رشد قرار دارد یا خیر. آنچه که پس از گذشت نزدیک به یکسال از پیروزی دولت یازدهم مشخص نشده است، یک راهبرد اقتصادی برای مواجهه با میراث کژ دولت‌های نهم و دهم و بحران‌های پیش‌رو است. اختلاف نظر در مرحله تدوین راهبرد و تعیین سیاست‌های متناسب با آن می‌تواند فرصت مناسبی برای جلوگیری از افراط و تفریط باشد، اما بعد از تنظیم برنامه‌ها باید همه توجه‌ها معطوف به اجرای مناسب برنامه‌ها باشد.
آنچه در شرایط کنونی نگران‌کننده است فقدان یک برنامه اقتصادی است که به بحران‌های به ارث رسیده پاسخ دهد. نباید فراموش کنیم که بخش عمده بحران‌های کنونی اقتصادی- اجتماعی محصول فقدان برنامه طی دو دوره دولت‌های نهم و دهم است که خود محصول نادیده گرفتن برنامه چهارم و نیز فقدان یک برنامه اقتصادی- اجتماعی جایگزین به عنوان راهنمای تنظیم برنامه عمل و تخصیص منابع است. مجلس بودجه‌های سالانه را بدون وجود یک برنامه تصویب می‌کرد و همین مساله اصلی‌ترین علت از بین رفتن منابع عمومی و رشد بی‌سابقه فساد است. منابعی که باید وارد فعالیت‌های مولد و ایجاد اشتغال می‌شد مصروف زد و بند و فعالیت‌های سوداگرانه و نامولد شد. تبعات منفی فقدان یک برنامه منسجم، از بین رفتن فرصت‌های اشتغال، گسترش و تعمیق رکود، افزایش شدید تورم، فساد مالی و اداری، رشد نابسامانی‌های اجتماعی همچون رشد سرخوردگی، افسردگی و اضطراب، رشد اعتیاد، طلاق، فرار مغزها و شکل‌گیری یک اقتصاد مافیایی و باز تولید همین چرخه‌های معیوب است. معوق ماندن تشکیل سازمان برنامه، علاوه بر عوامل دیگر، خود نشانه فقدان یک عزم جدی در دولت برای هماهنگی و شکل بخشی به یک راهبرد اقتصادی منسجم و نیز سیاست‌های متناسب است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]دولت اعتدال و تکنوکرات‌های دهه 40؛ شباهت‌ها و تفاوت‌ها[/h]

علی‌اصغر سعیدی
عضو هیات علمی برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران
شروع کار تیم اقتصادی دولت یازدهم را شاید بتوان با شروع کار یکی از دوره‌های مهم تاریخ اقتصادی ایران مقایسه کرد. یعنی دوره کوتاه سلطه نسبی تکنوکرات‌ها در دهه 1340 شمسی. ركود اقتصادی که نخست وزیر وقت، آن را «ورشکستگي اقتصاد» نام نهاده و مردم را به بستن کمربندهای ریاضت اقتصادی توصیه کرده بود. همچنین هيات حاكمه را مجبور ساخت تا به سلطه و کاربرد روش‌های علمی برای حل مشکلات اقتصادی تن در دهد و در نتیجه عده‌ای اقتصاددان و تكنوكرات كارکشته، بر مسند امور اقتصادي گماشته شدند.

در این دوره کمترین اشتباهات در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی صورت گرفت و تصمیمات قاطع و مهمی اتخاذ شد که نسبت به دوره‌های قبل و بعد از آن، که از استیلای تکنوکرات‌ها کاسته شد، بسیار عقلانی‌تر و کم‌هزینه‌تر بود. ماهیت برنامه‌های اقتصادی، براساس تقویت اقتصاد ملی تدوین شد. سرمايه‌گذاري‌ها با كمترين استقراض از خارج، با تكيه بر توليد داخلي رشد كرد. همه این موفقیت‌ها در اثر آزادی عمل تکنوکرات‌ها در استفاده از بودجه دولتی، اختیارات اداری، تصمیمات قانون‌گذاری و تایید سیاسی رخ داد. اگرچه این تکنوکرات‌ها جاه‌طلبی سیاسی چندانی نداشتند، اما مجری هر دستور و توصیه‌ای که صادر می‌شد نيز نبودند و از مقررات وضع شده توسط خودشان تبعیت می‌کردند. همین امر کافی بود که اقدامات آنها به تدریج با برخی توصیه‌های مقامات بالاتر در تضاد قرار گیرد و چنین پنداشته شود که به دستورات مافوق وقعی نمی‌نهند. این مساله برای ذهنیتی که مبتلا به توهم توطئه است، دستاویزی شد تا به تدريج دست آنان را از تصمیم‌گیری‌های مستقل کوتاه کند. در اين دوره کوتاه، تکنوکرات‌ها به‌جز آنچه در تخصص شان بود و برعهده شان گذاشته شده بود کار دیگری انجام ندادند. هدف آنان رسیدن به یک جامعه صنعتی با مدیریتی فنی و اقتصادی بود و همین امر آنها را از بسیاری مسائل وانهاده بود. تکنوکرات‌ها تنها با شیوه‌های علمی، کارها و مسائل را حل می‌کنند. تکنوکراسی در تمایز با بوروکراسی و دموکراسی، حکومت افرادی است که ذهن آنها چیزی جز حل علمی مشکلات را برنمی تابد و هیچ راه حل سازشکارانه دیگری را نمی‌پذیرند. درحالی‌که بوروکرات‌ها تلاش می‌کردند تا با «کاغذ بازی»، سلطه خود را بر امور کشور بگسترانند، تکنوکرات‌ها در فکر «کارخانه‌سازی» بودند و از این طریق برای ارتقای توسعه کشور، تلاش می‌کردند. در دوره کوتاه حکومت تکنوکرات‌ها بر اقتصاد ایران، در تمامی سازمان‌های مختلف، به علت کمرنگ شدن نقش سیاسیون و بوروکرات‌ها در تصمیم‌گیری، همرنگی، همفکری و هماهنگی فوق‌العاده‌ای در پیشرفت‌های اقتصادی مشهود شد. در همین دوره کوتاه، تمامی اقدامات آنان در ستایش از پیشرفت اقتصادی و صنعتی و برنامه‌گرایی و مدیریت بود. اما دلیلی که می‌توان در شکست تکنوکراسی ارائه کرد، این است که آنها به‌جز دوره‌ای کوتاه در دهه 1340 شمسی، همواره فاقد قدرت نهادی بنیانی مانند قدرت سیاسی بودند. در این دوره کوتاه، درجه تطابق هدف‌های اقتصادی بین تکنوکرات‌ها و صاحبان واحدهای تولیدی بخش خصوصی، بسیار افزایش یافته بود. این درجه بالای تطابق، به‌ویژه نسبت به دوره‌های گذشته که نظام اداری موانع بسیاری بر سر راه سرمایه‌گذاری بخش خصوصی ایجاد می‌کرد و خود را به نوعی رقیب بخش خصوصی می‌دانست، مساله‌ای بود که حتی محققان خارجی را شگفت زده کرده بود.


تفاوت کلیدی: مدير واحد، مديران متکثر
در یک استنباط تطبیقی می‌توان گفت که تیم اقتصادی دولت یازدهم در پاسخ به وضعیت خاص اقتصادی ایران تشکیل شده است. کشور در وضعیت رکود تورمی بی‌سابقه قرار داشته است که با تحریم‌های شدید اقتصادی توام است. اما صرف‌نظر از این عامل بیرونی که تا حدي شبیه به وضع اقتصادي اوايل دهه 1340 است، تیم اقتصادی دولت فعلی- برعکس تیم اقتصادی دهه 1340- آن‌گونه که شرایط لازم دارد، هماهنگ عمل نمی‌کند؛ اگرچه در برخي موارد افراد كاركشته‌تري بر مسند امور سوارند و از تجربيات بي نظيري سود مي‌برند.
در ریشه‌یابی این مساله، نخست باید گفت که با توجه به پیشینه علمي تيم اقتصادی، نوعی اقتدار علمی و تکنوکراتیک در بدنه تیم اقتصادی وجود ندارد. در دهه 1340، هنگامي‌كه تيم اقتصادي شروع به كار كرد، همه تكنوكرات‌ها و اقتصاددانان، به شهادت اغلب روایت‌های تاریخی، مديريت دکتر عالیخانی را به‌رغم جوانی‌اش پذيرفته بودند. او به‌عنوان مدير تیم اقتصادی در بین روسای سازمان برنامه، بانک مرکزی و سایر سازمان‌های اقتصادی از جمله وزارت نفت پذیرفته شده بود و در نتیجه تقریبا هیچ اختلافی بین آنها در تدوین و اجرای برنامه‌ها بروز نکرد. در حالي كه همواره اختلاف بين چهار سازمان مهم اقتصادي- وزارت اقتصاد، بانك مركزي، سازمان برنامه و تا حدي وزارت بازرگاني- در تمامي دوره‌ها كم و بيش وجود داشته است. تيم اقتصادي دهه 1340، هنگامي‌كه در مورد اجرای برنامه‌ای به توافق می‌رسیدند، آن را بدون تردید به اجرا می‌گذاشتند. حرف نهايي را عاليخاني مي‌زد. اما در تيم اقتصادي دولت يازدهم به نظر مي‌رسد حرف نهايي را يك اقتصاددان نمي‌زند و اختلافات موجود در زمینه سیاست‌های اقتصادی، در نهايت به نحو سياسي حل مي‌شود.
فقدان نوعی اقتدار در بین اعضای تیم اقتصادی دولت يازدهم، تا اندازه‌اي به تجربه آنان برمی‌گردد. تمامی افراد تيم اقتصادي، مدتی از کارهای اجرایی كشور بیرون بوده‌اند و يكي از كارهايي كه در اين مدت با فراغ بال دنبال كرده‌اند، مطالعه و جمع‌بندی از تجربه و فعالیت‌هایشان بوده است که در اين راه به نظرهایی رسیده‌اند و به نظر مي‌رسد تعدادی از آنان پارادايم فكري خاصي را دنبال مي‌كنند که کنارگذاشتن آن به آساني ممکن نیست. به عبارت دیگر، در تیم اقتصادی دولت یازدهم، گویی هر کس به خودی خود یک مدير است و این مساله از آسیب‌های پیش‌روی این تیم اقتصادی است. به علاوه، حتی به نظر می‌رسد که مشاوران اقتصادی که برخی از آنها افرادی کارگشته‌اند هم، به جای حل مسائل و همدلی، بر طبل ناهماهنگی می‌کوبند. به وي‍ژه اين ناهماهنگي بين مشاوران و بدنه نظام كارشناسي و اداري بروز مي‌كند. به عبارت دیگر چیدن اقتصاددانان و تكنوكرات‌هاي شايسته و كاركشته در کنارهم، ممکن است لزوما پیامدهای مطلوبي نداشته باشد.


شباهت: کم‌توجهی به جنبه‌های اجتماعی برنامه‌های اقتصادی
اما شباهتی که بین این دو تیم وجود دارد، کم‌توجهی به جنبه‌های اجتماعی برنامه‌هاي اقتصادي است. تیم اقتصادی دولت در دهه 1340، تنها یک برنامه اقتصادی را جلو می‌برد. بعدها آنها اعتراف كردند كه عدم توجه به پيامدهاي اجتماعی برنامه‌هاي «صنعت‌گستري»، زيان زيادي به اهداف آنها زد. تيم اقتصادی دولت يازدهم كه در گرداب برنامه هدفمندي يارانه‌ها گرفتار شده است، هنوز نقش «سیاست‌گذاري اجتماعی» را به‌عنوان روی دیگر سکه «سیاست‌گذاري اقتصادی» جدي نگرفته و گویا مقوله توجه به امور اجتماعی، به راضی کردن مردم آن‌هم به شکل شبه‌پوپولیستی، تقلیل داده شده است.
اجرای برنامه‌های اعطای سبد کالا و شكست برنامه حذف داوطلبانه دريافت‌كنندگان يارانه نقدي، هم ناهماهنگی تیم اقتصادی دولت يازدهم را نشان می‌دهد و هم عدم توجه به سیاست‌گذاري اجتماعی را. به نظر این مي‌رسد يكي از ریشه‌هاي این ناهماهنگی، حاكميت اندیشه اقتصادی به‌جای اندیشه اجتماعی، بر چند وزارتخانه اجتماعي از جمله وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعي، وزارت بهداشت و درمان و وزارت آموزش و پرورش باشد. بنابراین، می‌توان گفت تیمی که باید به سیاست‌گذاري اجتماعی بپردازد هنوز تشكيل نشده که این خود به مناقشات و عدم هماهنگي بين تيم اقتصادي، بيشتر دامن مي‌زند.
مساله بعدی که تا حدی وقت و توان تیم اقتصادی را به خود صرف کرده است، وجود موانع نهادی، قانونی و اداری است. در بخش نهادی، به شدت مشکلات اقتصادی می‌توان اشاره کرد. در بخش قانونی به نقش مجلس باید پرداخت و در بخش اداری، میراث دولت‌های گذشته است که نظام کارشناسی اداری ایجاد کرده است که در مقابل وزرای اقتصادی و مشاوران‌شان ایستاده‌اند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]تقدم «قاعده» بر «مصلحت‌اندیشی»[/h]سپهر استیری
پژوهشگر اقتصادی
در بررسی هر برهه زمانی از تاریخ، توجه به وضعیت سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه امری اجتناب‌ناپذیر است. دولت یازدهم زمانی سکان اجرایی کشور را عهده‌دار شد که با تورم 36 درصدی و رشد اقتصادی منفی 8/5 درصدی مواجه و فسادهای مالی گسترده‌ای به وقوع پیوسته بود؛ فسادهایی که بعضا ردپایی از تقدم «مصلحت‌اندیشی» بر «قاعده» در آن دیده می‌شود.
برخی از مروجین تقدم مصلحت‌اندیشی بر قاعده، در بدنه دولت باقی مانده‌ و کار را برای دولت منتخب سخت‌تر می‌سازند؛ چنان‌که رئیس سازمان خصوصی‌سازی در مصاحبه خود با «ایرنا» در مورد واگذاری‌های این سازمان چنین می‌گوید: «اگر خریداران به نوعی به دولتی‌ها و شبه‌دولتی‌ها وابسته باشند مشکلی ایجاد نمی‌شود اما زمانی که بخش خصوصی واقعی خریدار باشد، فشارهای مختلف برای ابطال مزایده آغاز و فشار سنگینی به سازمان خصوصی‌سازی وارد می‌شود.» آگاهی از این مهم که تمامی نتایج حاصل از سیاست‌های اقتصادی در کوتاه‌مدت آشکار نمی‌شود، بررسی عملکرد اقتصادی دولت را دشوار می‌سازد؛ اما آنچه نباید از یاد برد این است که با توجه به وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور، مهار تورم و بهبود رشد اقتصادی، بدون عملکرد مناسب دولت امکان‌پذیر نبود که از مهم‌ترین آنها می‌توان به رویکرد عقلایی و حکمیت قانون اشاره داشت. بهره گرفتن دولت یازدهم از صاحب‌نظران اقتصادی و به بیانی علم اقتصاد در تدوین سیاست‌های اقتصادی، بیانگر رویکردی علمی به اقتصاد است که سال‌ها با مصلحت‌اندیشی‌ها روزگار می‌گذراند. دیگر رویکردی که نسبت به گذشته تغییر کرد حکمیت قانون در بسیاری از مناسبات است؛ یکی از اموری که می‌تواند دولت را در بهبود فضای نااطمینانی و نیل به ثبات یاری سازد. از مصادیق این مهم می‌توان به علنی ساختن برخی از مفاسد اقتصادی، استقلال بانک مرکزی و عدم استقراض از آن اشاره داشت؛ امری که در سالیان پیش با توجه به رشد اقتصادی منفی، نقش انکارناپذیری در تورم کشور ایفا کرده بود. شاید بتوان برخی از نتایج حاصل از حاکمیت هرچه بیشتر قانون در کشور را رشد بیش از 200 درصدی ورود گردشگران خارجی و افزایش تمایل سرمایه‌گذاران خارجی برای سرمایه‌گذاری در کشور برشمرد. اما سخن گفتن از نقاط ضعف دولت یازدهم طی 300 روز گذشته، با توجه به مشکلات پیش روی دولت امری دشوار به نظر می‌رسد. با وجود این می‌توان به این مهم اشاره کرد که پس از پیروزی دولت تدبیر و امید در انتخابات، سرمایه اجتماعی موجود در جامعه به طور محسوسی تقویت شد که دولت هنوز از ظرفیت‌های حاصله به طور کامل بهره نبرده است. چه بسا با بهره‌گیری بهتر از این فرصت مناسب، بتوان در وضعیت کنونی کشور و با توجه به اهمیت کوچک‌سازی دولت، نقش بخش خصوصی و نهادهای مدنی را بیش از پیش پررنگ ساخت. البته این مساله را هنوز نمی‌توان نقطه ضعفی برای دولت تدبیر و امید برشمرد اما امید برآن است که با افزایش هرچه بیشتر فعالیت نهادهای مدنی و خصوصی، مردم نقش بیشتری در سازندگی کشور ایفا کنند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]یک «تناقض» دامن‌زننده به رکودتورمی[/h]محمد امینی‌رعیا
پژوهشگر اقتصادی
مساله‌ای که دولت تقریبا از ابتدای کار با آن روبه‌رو بود، مساله رکودتورمی با تورم نزدیک به چهل درصد و رشد اقتصادی منفی بود که بررسی کارنامه اقدامات و نتایج حاصل از آن، می‌تواند ادامه مسیر را براي دولت مشخص کند. تیم اقتصادی دولت از ابتدا بنا را بر کنترل نقدینگی با ممانعت از خلق پایه پولی گذاشت که می‌توان گفت این اقدام دولت در ملزم کردن خود به عدم ایجاد پایه پولی جهت کنترل نقدینگی، یکی از اقداماتی است که منجر به کاهش تورم در کوتاه‌مدت شده است و از این جهت قابل تقدیر است.
نگاه به روی دیگر سکه یعنی بحث رکود نشان می‌دهد که اقدام دولت در کنترل نقدینگی، هرچند در جای خود توانسته تورم را در کوتاه‌مدت کنترل کند، اما متاسفانه به رکود دامن زده است. صنایع و فعالیت‌های اقتصادی به دلیل نیازی که به پول و تامین مالی در شرایط فعلی دارند، به سمت بانک‌ها رفته و تقاضای پول را افزایش می‌دهند. بانک‌ها نیز به دلیل ثابت بودن پایه پولی و عدم اجازه استقراض از بانک مرکزی، همان‌طور که دکتر تیمور رحمانی در سرمقاله روز 18 خرداد سال جاری روزنامه دنیای‌اقتصاد اشاره کرده بود، با جذاب کردن سپرده‌های غیردیداری برای سپرده‌گذاران از طريق افزایش نرخ سود این سپرده‌ها، ترکیب سپرده‌های خود را از دیداری به غیردیداری تغییر داده تا قدرت وام دهی خود را افزایش دهند که این سبب افزایش هزینه وام برای تقاضاکنندگان وام می‌شود. این افزایش هزینه در شرایط رکودی فعلی سبب افزایش هزینه‌های تولید شده و رکود را عمیق‌تر می‌کند. در واقع تغییر ترکیب سپرده‌ها که خود را در افزایش ضریب فزاینده از حدود 2/5 در اوایل سال 92 به حدود 8/5در شرایط فعلی نشان داده، علاوه بر افزایش نقدینگی به مقدار 60 هزار میلیارد تومان (با در نظر گرفتن 6/0واحد افزایش ضریب فزاینده و 100 هزار میلیارد تومان پایه پولی) که این نیز خود به تورم منجر می‌شود، سبب دامن زدن به افزایش هزینه‌های تولید تولیدکنندگانی شده است که بزرگ‌ترین مشکلشان کمبود نقدینگی و سرمایه در گردش است. بنابراين پیش‌بینی می‌شود شرایط رکودتورمی با یک وقفه، دوباره ایجاد شود؛ چرا که راه‌حل اتخاذ شده به خروج از دور باطل رکودتورمی نمی‌انجامد و تنها درمانی مقطعی برای آن است. باید گفت که کنترل یکی از دو متغیر تورم یا رکود در شرایط رکودتورمی به قیمت تشدید دیگری، کار پیچیده‌ای نیست. آنچه مهم است و انتظار می‌رود تیم اقتصادی دولت که داعیه اقتصادشناسی را هم دارند به آن توجه کنند، استفاده از سیاست‌های ترکیبی است که علاوه بر کنترل تورم، رونق را نیز ایجاد کرده و رونق غیرتورمی را حاصل کند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]ارزیابی 300روز گذشته؟ چالش‌های 300 روز آینده؟[/h]

20 تحلیل در ارزیابی قوت و ضعف عملکرد اقتصادی 300روزه دولت تدبیر و امید، در چهار روز اخیر در باشگاه منتشر شد. مجموعه چهارم و پایانی این تحلیل‌ها، پیش روی شما قرار دارد؛ تحلیل‌هایی که به این پرسش پاسخ داده‌اند:

• به نظر شما مهم‌ترین نقطه قوت و مهم‌ترین نقطه ضعف عملکرد اقتصادی «300روز گذشته» دولت اعتدال چیست؟
• مهم‌ترین چالش‌های موجود بر سر راه بهبود عملکرد اقتصادی دولت در «300 روز آینده» کدامند؟
پاسخ‌های طهماسب مظاهری (رئیس‌کل اسبق بانک مرکزی و وزیر اسبق اقتصاد)، داود سوری (عضو هیات علمی موسسه عالی بانکداری و دانشگاه شریف)، یاشار حیدری (دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه «ایلینوی»)، سپیده کاوه (پژوهشگر اقتصادی) و پرویز جلیلی (دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه اصفهان) به دو پرسش فوق را می‌توانید در ادامه ملاحظه فرمایید. امید است که این مباحثات بتواند به غنی‌تر شدن فضای بحث علمی، اقتصادی و نیز ایجاد بازخورد مناسب برای سیاست‌گذاران اقتصادی ارشد کشور کمک کند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تدبیر امیدوارکننده، امید به تدبیر بیشتر

ياشار حيدري
دانشجوي دكتراي اقتصاد دانشگاه «ايلينوي»
به نظر می‌رسد نتیجه آرای انتخابات 24 خرداد 1392، بیش از هر عامل دیگری متاثر از شرایط اقتصادی بود که به مذاق رای‌دهندگان نامساعد می‌نمود. در سال‌های منتهی به این دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری، تصمیمات مسوولان اجرایی و سیاست‌گذاری کشور غالبا دارای اثرات مخرب قوی‌تری نسبت به منافع اجتماعی آن تصمیمات بودند. در کنار کم‌توجهی به اصول سیاست‌گذاری اقتصادی، کشور در برابر چالش مربوط به موضوع هسته‌ای نیز قرار داشت، که عمدتا از مجرای تحریم‌های اقتصادی بر زندگی روزمره رای‌دهندگان تاثیر می‌گذاشت.
نرخ تورم فزاینده و گسترش بیکاری، اقشار کم درآمد و متوسط جامعه را تحت فشار قرار داده و نااطمینانی در مورد متغیرهای اقتصاد کلان، مانند نرخ ارز، نرخ تورم، تحدید امکان تجارت خارجی و...، توان برنامه‌ریزی اقتصادی و در نتیجه سرمایه‌گذاری را از کارآفرینان سلب می‌کرد. برآیند این شرایط، کشور را در وضعیت رکود تورمی قرار داد که خروج از آن به مراتب دشوارتر از خروج از رکود یا بهبود شرایط تورمی صرف است. به هر تقدیر، اراده رای‌دهندگان فردی را بر ریاست قوه مجریه گمارد که به عملگرایی شهره است، ضمن آنکه وعده‌های ایشان درباره شرایط اقتصادی و سیاست خارجی نیز با عملکرد پیشین‌شان در دوران مسوولیت انطباق کامل داشت.
شاید حتی ریاست‌محترم جمهور نیز، همانند بسیاری از مردم و مسوولان، نمی‌پنداشت که آنچه در عمل تحویل خواهد گرفت تا این حد به دور از تصور خواهد بود. این موضوع را می توان از اولین گفت‌وگوی تلویزیونی ایشان با مردم استنباط كرد که در آن ریاست‌جمهور به تبیین حجم باورنکردنی بدهی‌های دولت پرداخت و در عین حال سعی داشت رشد پایه پولی را به‌عنوان عامل اصلی تورم به مخاطب بشناساند. از دید نگارنده، استراتژی ریاست‌جمهوری در تبيين ریشه‌های مشکلات اقتصادی به زبان عامه فهم ستودنی است. هرچند به‌نظر می‌رسد که با گذشت زمان تیم اقتصادی دولت وقت کمتری را به این امر اختصاص می‌دهند. حال آنکه تبادل مداوم اطلاعات با رای‌دهندگان و اطلاع‌رسانی کلی پیرامون کم و کیف سیاست‌های اقتصادی به زبان ساده بسیار ضروری به‌نظر می‌رسد. آنچه که دولت تدبیر و امید را از دولت‌های پیش از آن متمایز (و حتی نسبت به آنان ممتاز) می‌کند، اراده دولت در اعمال کنترل جدی بر پایه پولی است. دولت به‌رغم تحمل فشار فراوان بدهی‌ها و بار مالی حاصل از تعهد به پرداخت یارانه نقدی، به سمت استقراض از بانک‌مرکزی نرفت. حال آنکه نگاهی به تاریخ اقتصادی کشور نشان می‌دهد، استقراض از بانک‌مرکزی، حتی در شرايطی به مراتب بهتر از آنچه امروز دولت با آن دست به گریبان است، تابوی بزرگی نبوده است. توفیق دولت در کنترل نرخ تورم نیز، بدون‌شک، محصول اجماع تیم اقتصادی حول این مساله است. کنترل تورم و کاستن آن به نصف، شاید ارزشمندترین دستاورد دولت در دوره 10ماهه فعالیت آن باشد. روشن کردن اهمیت این دستاورد و مکانیزم‌های اقتصادی مؤثر بر آن برای مردم به آموزش عمومی اقتصاد در سطح کشور کمک شایانی خواهد کرد. امید است که ریاست‌محترم جمهور با عنایت به این مساله درصدد تبیین هرچه ساده‌تر مسائل اقتصادی برای مردم برآیند.
عملکرد دولت در حوزه دیپلماسی خارجی دیگر حوزه توفیق کابینه تدبیر و امید به‌شمار می‌رود. هرچند، این توفیق بدون همکاری و پشتیبانی سایر ارکان نظام ممکن نبوده و نخواهد بود. نکته قابل‌توجه در این مورد، تمرکز اجرایی در وزارت امور خارجه است که موجب انسجام در تجمیع دیدگاه‌های سایر ارکان نظام و اجرای تصمیمات سازگار است. به عبارت دیگر، نهادهای مختلف حکومت در فرآیند خردورزی پیرامون مساله هسته‌ای شرکت دارند، لکن وزارت امور خارجه با تجمیع نظرات به طراحی مبسوط مساله پرداخته و با تکیه بر توان کارشناسی قوی خود به حل مساله در غالب مذاکرات می‌پردازد.
به‌نظر می‌رسد پیروی از چنین الگویی در داخل تیم اقتصادی دولت نیز ضروری است. بازوهای اقتصادی دولت، اعم از وزارت اقتصاد، معاونت برنامه‌ریزی، وزارت کار، وزارت مسکن و وزارت تعاون، از دیدگاه‌های مختلفی به سیاست‌گذاری اقتصادی می‌نگرند. برای مثال، هر یک از این نهادها می‌توانند درک و هدف متفاوتی از تعیین نرخ سود بانکی یا افزایش نقدینگی داشته باشند. آنچه اهمیت دارد تمرکز تصمیم‌گیری در مورد سیاست‌های اقتصادی با رویکردی اغنایی است؛ به‌طوری‌که مسیر اقتصادی دولت از الگویی سازگار پیروی کند. چنانچه هدف دولت کنترل تورم است، لازم است سیاست‌های سازگاری در این راستا اتخاذ شود. تعهد دولت به عدم استقراض از بانک‌مرکزی نمی‌تواند با کاهش دستوری نرخ سود بانکی سازگار باشد. جلب منابع نقدی به سمت سیستم مالی کشور که یکی از لوازم کنترل تورم و بهبود تامین مالی است، نرخ‌های سود رقابتی را می‌طلبد. کاهش تورم، به‌طور طبیعی به کاهش نرخ سود اسمی خواهد انجامید مگر آنکه در اقتصاد امکان تحصیل سودهای هنگفت در بلندمدت وجود داشته باشد. چنین سودهایي به جز با وجود رانت و انحصار ممکن نیستند و لازم است دستگاه سیاست‌گذاری به جای قیمت‌گذاری بخشنامه‌ای در بازار پول، به شناسایی مبادی رانت و انحصار پرداخته و از فضای رقابتی صیانت کند؛ بنابراین به‌نظر می‌رسد ایجاد یا تقویت یک معاونت پژوهشی در شورای رقابت که وظیفه شناسایی کانون‌های رانت و انحصار اقتصادی را به عهده دارد ضروری است. پس از شناسایی چنین کانون‌هایی، بازوهای اقتصادی دولت می‌توانند در راستای تقویت رقابت در حوزه‌های مربوطه اقدام و گامی در جهت کاهش رکود اقتصادی بردارند. در نهایت سیاست‌گذاری درخصوص متغیرهای کلان اقتصادی باید در یک نهاد مرجع صورت گیرد؛ به‌طوری‌که آحاد اقتصادی شاهد سیاست‌های ناسازگار نباشند. خروج از شرایط رکود تورمی و دستیابی به نرخ‌های رشد مندرج در سند چشم‌انداز 20 ساله که 10 سال از آن سپری شده است، جلب اعتماد آحاد اقتصادی را می‌طلبد. بدون شک، اعمال سیاست‌های ناسازگار در این راستا آسیب‌زا خواهد بود.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
دو مانع شتاب‌گيري اصلاحات اقتصادي

دو مانع شتاب‌گيري اصلاحات اقتصادي

[h=1]دو مانع شتاب‌گيري اصلاحات اقتصادي[/h]

طهماسب مظاهري
رئيس‌كل سابق بانك مركزي و وزير اسبق اقتصاد
عامل اصلی که موجب کنترل بی‌ثباتی اقتصادی در دولت تدبیر و امید شد این است که اعضای دولت، اصول و قوانین علم اقتصاد را قبول دارند و کوشش کرده و می‌کنند که تصمیمات و سیاست‌های اقتصادی را برآن مبنا تنظیم کنند. در عین حال تیم اقتصادی دولت از دو مشکل در رنج است: اول اینکه برخی از آنان در حوزه‌های ستادی تجربه اندوخته‌اند و تجربه آنان در حوزه اجرا و شناخت آنان از ساختار اقتصاد کشور کمتر از احاطه علمی آنان به مبانی آکادمیک است. این یک واقعیت است که بعضی از این عزیزان تا کنون یک سهم در بورس خریداری نکرده‌اند یا یک اعتبار اسنادی یا عملیات ارزی برای ورود یا صدور یک کالا یا خدمت انجام نداده‌اند. با اين حال مسوول دستگاهی شده‌اند که باید سیاست و مقررات لازم برای انجام این فعالیت‌ها برای مردم را تدوین و اجرا کنند.

این وضعیت در کنار مشکلات به جا مانده از دوران قبل و تعهدات دولت عملا تیم اقتصادی را در چنبره خود گرفتار کرده و در برخی حوزه‌ها ابتکار عمل را از آنان سلب کرده است. در نتیجه اصلاح سیاست‌های اقتصادی را با رعایت اصول صحیح اما با محافظه کاری زیاد انجام می‌دهند. اختلاف نظر در تنظیم تقدم و تاخر فعالیت‌ها و فقدان یک تصمیم‌گیر نهایی نیز موجب شده که به‌رغم توانایی‌های فکری و علمی، تیم اقتصادی دولت کم‌فروغ ظاهر شود و ضعف شدید در عملیاتی کردن اصلاحات اقتصادی بروز کند. نمونه این ضعف را در طراحی شتابزده و اجرای ناخوشایند طرح سبد کالای حمایتی می‌توان مشاهده کرد.
همچنين اعضای دولت باید به هر طریق ممکن خود را با فرآیندهایی که در صحنه فعالیت اقتصاد کشور، بالاخص در سازمان‌های متبوع خود، جریان دارد آشنا سازند. این کار با تلفیقی از روش‌های مختلف می‌تواند انجام شود، از طریق برقراری جلسات و دیدارهای منظم و پیگیر با فعالان اقتصادی و صاحب نظران یا از طریق مراجعه حضوری و سرزده به سازمان متبوع خود بالاخص نقاطی که ارائه‌دهنده خدمات به مردم و سرمایه‌گذاران هستند یا از طریق استماع تلفن‌های مردمی و پاسخ مستقیم به آنان به صورت نمونه‌های تصادفی یا روش‌های ابتکاری دیگری که متناسب با ویژگی مسوولیت خود باید طراحی کنند. این ارتباطات باید به صورت موثر و مفید و با فواصل زمانی کوتاه انجام شود و تبدیل به برنامه‌های تشریفاتی و سمبلیک نشود. برای تحقق این امر باید بتوانند وقت خود را مدیریت کنند و بخش‌زنده‌ای از وقت روزانه خود را به این امر اختصاص دهند. رئیس‌جمهور می‌تواند به اعضای تیم اقتصادی خود ماموریت دهد که روزانه متوسط 1 تا 2 ساعت از وقت خود را به این امر اختصاص دهند و یافته‌های خود را ثبت و ضبط کنند و چنانچه به نکته جدید و بدیعی دست یافتند که حتما خواهند یافت؛ آن نکات را به شکل مناسب به ایشان و در صورت لزوم به دولت گزارش کنند. با انجام این کار، اعضای تیم اقتصادی دولت درک کامل و درستی از جریان فعالیت اقتصادی پیدا خواهند کرد. خواهند فهمید که برای اخذ یک اعتبار بانکی یا افتتاح یک اعتبار اسنادی یا خرید یک سهم در بورس یا اخذ مفاصا حساب مالیاتی یا ترخیص یک کالا از گمرک یا حتی برای مسافرت با اتوبوس یا هواپیما در ترمینال‌های مسافری و فرودگاه‌ها چه روالی در جریان است. با اجرای این برنامه، فرصت‌های خوبی به دست می‌آید که راه‌حل‌ها و پیشنهادهای بکر و اساسی از زبان افراد مختلف را بشنوند، نقدها و پیشنهادهایی که هیچ‌گاه در جلسات رسمی داخل وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اجرایی گفته و شنیده نمی‌شود. وقتی این درک برایشان ایجاد شود، با بهره‌گیری از توان علمی خود می‌توانند راه‌حل‌های صحیح و موثر تنظیم و ارائه کنند. در اثبات اینکه این نسخه می‌تواند به تیم اقتصادی دولت کمک کند، می‌توان عکس‌العمل و بیان مسوولان را بعد از مسافرت‌ها و ماموریت‌هایی که به کشورهای دیگر دارند، ملاحظه کرد. در آن مناسبت‌ها، مسوولان با فرآیندها و ایده‌های اجرا شده در آن کشورها روبه‌رو می‌شوند و از آن ایده‌ها برای کشور خود اقتباس می‌کنند. این کار در داخل کشور هم دست یافتنی است به شرطی که مقدماتی که اشاره کردم ملحوظ و اجرا شود.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]نقد مثبت و منفی از «پدر»![/h]


سپيده كاوه
پژوهشگر اقتصادي
دست و پنجه نرم كردن با شايد بزرگ‌ترين ركود تورمي تاريخ اقتصاد ايران ميراث ناخواسته دولت جديد است. بالطبع مديريت اين بحران بزرگ نه فقط نيازمند تخصص و عزم راسخ، بلكه نيازمند گذر زمان است. انتظار معجزه در كوتاه مدت، انتظاري واقعي نيست!

اما اگر بخواهم از نقاط قوت دولت در دوره ٣٠٠ روزه بگويم اولين و مهم‌ترين مساله ثبات نسبي و منطقي در تصميم‌سازي‌هاي اقتصادي است.
دولت در حوزه اقتصاد بر طبق برنامه‌ريزي‌هايي شروع به اقدام كرده و جز در موارد معدود از برنامه‌هاي خود عدول نكرده است.
همين امر سبب ايجاد آرامش و ثبات نسبي در بازارهاي مختلف - در قياس با دوره‌هاي پيشين اقتصادي- شده است. اين ثبات در عملكرد و دوري از هيجانات سركش خود تبعات مثبت اقتصادي زيادي در پي داشته و دارد. از مهم‌ترين آثار آن، كنترل نسبي نرخ ارز و كنترل بي‌سابقه نرخ تورم را مي‌توان نام برد. مقايسه اثرات اجراي فاز اول هدفمندي يارانه‌ها و وضعيت مطلوب اقتصادي آن زمان، با اثرات اجراي فاز دوم هدفمندي يارانه‌ها و بستر تحريك پذير اين زمان، فقط ما را به اين نتيجه رهنمون مي‌كند كه «پدر» خانواده بزرگ 77 میلیون نفری‌مان سعي دارد با تدبير و اميد بداند كه چه مي‌كند و تمامي ناآرامي‌هاي محيط را با بزرگواري در وجود خود حل و فصل کرده و زندگي آرامي را براي فرزندان خود فراهم آورد.
در مقابل در صورتي كه بخواهم از نقاط ضعف اقتصادي دولت بگويم، شايد مهم‌ترين آن اجراي كمرنگ سياست‌هاي از بين برنده ركود كنوني كشور است.
تداوم سرسختانه سياست‌هاي انقباضي به كنترل تورم كمك خواهد كرد، ولي در دوره بلندمدت جوابگوي نيازهاي اقتصادي كشور و واحدهاي تشكيل‌دهنده آن يعني خانوارها نيست. جوان بودن جمعيت كشور، ضرورت ايجاد شغل‌هاي جديد را مي‌‌طلبد. سيل داوطلبان خواستار تحصيلات تكميلي درست است كه سبب افزايش متوسط سطح تحصيلات جامعه مي‌شود، ولي ريشه در نبود شغل و درآمد مناسب براي جوانان دارد و حل اين مشكل فقط در سايه رونق اقتصادي شكل مي‌گيرد.
همچنين نكته دوم اين است كه با توجه به درصد بالاي زنان داراي تحصيلات دانشگاهي در سال‌هاي اخير ضرورت ايجاد تغييرات ساختاري در نگرش به زنان و رفع تبعيض‌هاي اقتصادي براي آنان امري اجتناب‌ناپذير است.
براي استفاده از سرمايه‌هايي كه براي زنان صرف شده و براي رسيدن به رشد اقتصادي بالاتر، بايد از نيروي كار زنان، بدون تبعيض بهره جست. لازم به ذكر است مطالعات اقتصادي مختلف اثبات‌كننده اين امر وجود دارد. دولت، اولين و مهم‌ترين نهاد رفع اين تبعيض- كه در حال حاضر بيشتر ريشه در سنت و طرز تفكر دارد و در نهايت به اقتصاد مي‌رسد- است.
دولت متاسفانه تا كنون برنامه و اقدام عملي چشمگيري در اين زمينه نداشته است. سومين مورد كه در اين دسته‌بندي قابل اشاره است، توجه ناكافي در افزايش بهره‌وري صنايع بزرگ است. يكي از عواملي كه سبب افزايش رونق در صنايع است، افزايش بهره‌وري است. دولت مي‌تواند با تهيه برنامه‌هاي مدون دوره‌اي، صنايع بزرگ وابسته را موظف به بهبود عملكرد و بهره‌وري کند. به طور مثال در صنايع خودروسازي به عنوان كسي كه بيش از يك دهه حضور و فعاليت مستقيم داشته‌ام، راه حل رفع معضل را فقط در بهبود عملكرد و تغييرات نهادينه در نحوه مديريت مي‌دانم و راه حل‌هاي مقطعي افزايش قيمت خودرو فقط نقش مسكن را بازي مي‌كنند و دردي را دوا نخواهند كرد!
در آخر به عنوان جمع‌بندي اين نكات را قابل ذكر مي‌دانم كه به طور خلاصه ثبات در سياست‌گذاری‌های اقتصادي و اجراي آنها بزرگترين نقطه قوت اقتصادی دولت كنوني و كمرنگي نسبي سياست‌هاي رونق‌زا را نقطه ضعف آن از این منظر مي‌توان برشمرد. فال نيك ما نيز در حال حاضر اين مساله است كه يك شهروند كاملا عادي با توجه به دانش و اطلاعات محدود خود، اجازه نقادي نقاط ضعف و قوت دولت خود را دارد!
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]زمينه‌سازي مطلوب براي 300 روز دوم[/h]

سید پرویز جلیلی کامجو
دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه اصفهان
اقتصاد علم روابط بین انسان‌ها و رفتار کارگزاران اقتصادی است. تغییر رفتار اقتصادی قدم اول در مسیر بهبود اوضاع اقتصادی و تغییر شرایط موجود است که این امر دقیقا نیازمند زمان است. همچنین ارتباط عمیقی بین متغیرهای اقتصادی با متغیرهای اجتماعی و سیاسی وجود دارد، به طوری که بهبود شاخص‌های اقتصادی به تنهایی ممکن نیست و ریشه در مسائل فرابخشی دارد اما با این اوصاف یکسال نیز زمان نسبتا کمی برای تغییر شاخص‌های اقتصاد کلان نیست.

از مهم‌ترین نقاط قوت دولت روحانی در یک سال گذشته می‌توان به تقویت سرمایه اجتماعی و بهبود انتظارات کارگزاران اقتصادی به آینده اقتصاد ایران در داخل و خارج از کشور اشاره کرد. برای مثال، دیگر از تنش‌های سیاسی بین مسوولان نظام و مصاحبه‌های جنجالی آنها به خصوص مقامات پولی خبری نیست. همین امر می‌تواند از نوسانات بازار ارز، طلا و بورس جلوگیری کند و ریسک فعالیت‌های تولیدی را کاهش دهد.
تاکید بر حل معضلات زیست محیطی که البته به هیچ وجه کافی نبوده است. آلودگی هوای شهرهای بزرگ، گرد و غبار در مناطق غربی، روند بلاتکلیفی دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و تالاب‌‌های در معرض تهدید و بیشتر مشکلات زیست محیطی همچنان به قوت خود باقی است. اما اینکه محیط زیست از اصلی‌ترین موضوعات نشست‌های هیات دولت است جای امیدواری وجود دارد.
کنترل نسبی نرخ ارز و تلاش در جهت یکسان‌سازی نرخ ارز به کمک سیاست خارجی فعال تا حدودی توانسته از تورم وارداتی، واسطه‌گری و رانت‌خواری جلوگیری کند.
افزایش تورم در یک اقتصاد مانند تب و افزایش دمای بدن یک بیمار است همان‌طور که پزشک قبل از شناخت علت و نوع بیماری ابتدا به فکر کاهش تب بیمار است، یک اقتصاددان نیز قبل از هر چیز ابتدا به فکر کاهش و کنترل تورم است. هر چند تورم در اقتصاد ایران به رشد خود ادامه می‌دهد اما سرعت رشد تورم ماهانه کاهش یافته است و این به نوبه خود به دلیل کنترل نقدینگی در یک سال گذشته است. کاهش تب اقتصاد مطمئنا فضا را برای بهبود اوضاع اقتصاد بیمار ایران فراهم می‌کند.
اما در مورد نقاط ضعف عملکرد اقتصادی دولت، باید توجه کنیم که یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اقتصادی ایران سیستم بانکداری ضعیف و رشد سرسام‌آور معوقات بانکی است که منشأ بسیاری از فسادهای مالی در طول چند دهه گذشته بوده است. در طول سال اخیر نیز تصمیم قابل اعتنایی، حداقل به صورت لفظی اتخاذ نشده است.افزایش شدید خط فقر مطلق در جامعه، حرکت خط فقر نسبی به سمت دهک‌های بالاتر و گسترش فقر روستایی از نقاط ضعف اقتصادی است که میراث دولت‌های گذشته است و همچنان در این دولت نیز به قوت خود باقی است. نکته مهم دیگر بلاتکلیفی مرحله دوم هدفمندی، پرداخت و عدم پرداخت یارانه نقدی و سبد کالایی است که شدیدا تحت نظر اذهان عمومی است و دولت فعلا شفافیت لازم را در ارتباط با این سیاست نداشته است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]طنز تلخ «نرخ سود»![/h]

داود سوري
عضو هيات علمي موسسه عالي بانكداري و دانشگاه شريف
کاهش نرخ بهره و تثبیت آن در پی توافق بانک‌ها و بانک مرکزی یادآور ضرب‌المثل لحاف معروف است، گویند:
شبي ملانصرالدین خوابيده بود كه از ميان كوچه صداي داد و فرياد شنيد.
براي آنكه علت را بداند لحافش را به دوش انداخته و از خانه بيرون شد. اتفاقا دزدي كه باعث تمام آن داد و فريادها بود لحاف ملانصرالدین را از روي دوشش برداشته و پا به فرار نهاد و از آنجا رفت. بر اثر رفتن دزد سروصدا‌ها هم خوابيد و مردم هم به خانه‌هاي خويش رفتند.
ملانصرالدین نيز به خانه آمد. زنش پرسيد: چه خبر بود، براي چه دعوا مي‌كردند؟ ملانصرالدین كه ديگر لحافي بر دوش نداشت لبخندي زد و گفت: هيچ خبري نبود. تمام دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین بود!
این ماجرا نیز کم به ماجرایی که برای ملانصرالدین اتفاق افتاده است، نمی‌ماند. با روی کار آمدن دولت جدید و پی گرفتن سیاست انقباضی پولی برای مهار تورم از یکسو و رونق بازار سرمایه از سوی دیگر به تدریج از نرخ رشد سپرده‌گذاری در بانک‌ها، که نرخ سودی کمتر از نرخ تورم می‌پرداختند، کاسته شد.
مصادف شدن این روند با عرضه اوراق مشارکت بانک مرکزی، با نرخ سودی بالاتر از آنچه بانک‌ها می‌پرداختند، برخی از بانک‌ها را با مشکل کسری منابع روبه‌رو کرد و آنها نیز برای جذب منابع بیشتر از میان پرداخت جریمه به بانک مرکزی یا پرداخت نرخ بالاتر به سپرده‌گذاران راه دوم را انتخاب کردند که همچنان ارزان‌تر بود و قبلا نیز توسط بانک مرکزی تجربه شده بود. این تصمیم کافی بود که دیگر بانک‌ها نیز برای حفظ مشتریان و منابع خود، نرخ سود پرداختی خود را به تناسب بالا ببرند. اما افزایش نرخ سود پرداختی به سپرده‌گذاران به مذاق بسیاری خوش نیامد. این عده که در لوای تولیدکننده، خود را مالک بحق سپرده‌های مردم و منابع بانک‌ها می‌دانند با استفاده از دسترسی وسیع خود به وسایل ارتباط جمعی و دولتمردان و وکلای مردم هیاهویی به راه انداختند که چه نشسته‌اید که اگر بانک‌ها به سپرده‌گذاران خود سود بیشتری بپردازند آنگاه نرخ سود تسهیلاتی نیز که به ما می‌پردازند افزایش خواهد یافت و در پی آن افزایش قیمت کالاها و خدمات و کاهش تولید و افزایش بیکاری خواهد آمد.
پیکان این حملات نیز به سوی بانک‌ها نشانه گرفته شد که این روزها دیواری کوتاه‌تر از دیوار آنها پیدا نمی‌شود و بسیاری از مسوولان به سیاق رئیس دولت گذشته حتی مشکلات شخصی خود را نیز از چشم بانک‌ها می‌بینند.
با شدت گرفتن این حملات بانک‌ها نیز به ناچار در اقدامی خودجوش به سبک فردوسی‌پور گردهم آمدند و توافق کردند که نرخ سود سپرده‌گذاری را کم کنند و بانک مرکزی نیز با اکراه از مداخله در بازار(!) ضامن اجرای این توافق شد. اکنون و پس از خاموش شدن سروصدا‌ها این سپرده‌گذاران هستند که همچون ملانصرالدین لحاف از کف داده‌اند و بابت سپرده‌های خود سود کمتری دریافت می‌کنند. سپرده‌گذارانی که در این غائله تنها تماشاچی بودند و نه حرفی زدند و نه کسی از آنها خواست که حرف بزنند.
می‌دانیم که درآمد خانوارها ترکیبی از دستمزد اعضای خانوار و سود حاصل از به‌کارگیری پس‌انداز و سرمایه خانوار در بازارهای مالی یا فعالیت‌های سودآور است.
بسیاری از خانوارها توان و امکان استفاده مستقیم از پس‌انداز خود را در فعالیت‌های سودآور ندارند و از این رو است که سرمایه خود را در اختیار واسطه‌ای به نام بانک قرار می‌دهند که به وکالت از جانب آنها از این سرمایه کسب سود کند و پس از برداشت سهم خود از سود حاصل شده، باقیمانده را به خانوار بدهد. بنابراین سرمایه‌ای که در اختیار بانک‌ها است متعلق به این‌گونه از خانوارها است و بانک نیز موظف است ضمن حفاظت از این سرمایه بیشترین سود ممکن را از آن کسب کند. در این بین اگر سیاست‌گذاران مایل باشند که سرمایه بانک‌ها نیز هم‌جهت با برنامه‌های آنها مورد استفاده قرار بگیرد باید ابتدا برنامه‌ها و طرح‌های جذابی از نظر سودآوری و ریسک ارائه کنند و دوم، از سودآوری بازارها و طرح‌های رقیب بکاهند و بر ریسک آنها بیفزایند.
اما ارائه این برنامه‌ها سخت است و نیاز به تفکر و برنامه‌ریزی منسجم دارد.
راه ساده‌تر، استفاده از حق انحصاری دولت و مجلس در وضع و اعمال قانون است.
سهل‌تر است که با یک دستور از سود سپرده‌گذاران کاست و بانک را ناگزیر به سرمایه‌گذاری در فعالیت مورد نظر دولت کرد. همین تفکر است که مرثیه همیشگی کنترل نرخ سود به زیان سپرده‌گذار و به سود تسهیلات‌گیرنده را در کشور رقم زده است، جایی که سپرده‌گذاران خرد و پراکنده در مقابل تسهیلات‌گیرندگان کلان و منسجم همواره مغلوب شده‌اند و دولت و مجلس نیز به عنوان یار دوازدهم و سیزدهم همواره به نفع تسهیلات‌گیرندگان بازی کرده‌اند. تسهیلات‌گیرندگانی که اینک خود را مالک منابع بانک و مردم می‌دانند و با اتکا به منابع ارزان‌قیمت نه انگیزه‌ای برای ابداع و تولید بهتر دارند و نه حاضرند ذره‌ای از سود آنها کم شود و البته به خوبی نیز یاد گرفته‌اند که چگونه این منافع را حفظ کنند.
اما امسال همزمانی اجرای مرحله دوم طرح هدفمندی یارانه‌ها و افزایش قیمت حامل‌های انرژی و کاهش نرخ سود سپرده‌ها، وضعیت نامناسب‌تری را برای سپرده‌گذاران نسبت به حالت ملانصرالدین پس از ربوده شدن لحافش، فراهم آورد. در ابتدای سال و با شروع زمزمه افزایش قیمت حامل‌های انرژی، دولت خود را ناتوان از پرداخت یارانه به همه مردم اعلام کرد و محترمانه درخواست داشت و هنوز دارد که خانوارها از دریافت یارانه انصراف دهند.
به عبارت دیگر دولت از یکسو درآمد حاصل از سپرده‌گذاری خانوارها را به جیب تسهیلات‌گیرندگان ریخته است و از سوی دیگر از آنها می‌خواهد از دریافت بخشی دیگر از درآمد خود نیز چشم‌پوشی کنند. شاید اگر دولت می‌توانست کنار بنشیند و واسطه زائل شدن حق سپرده‌گذاران نشود، نه دیگر نیازی به پرداخت یارانه داشت و نه درخواست برای انصراف از دریافت آن را.
 

Similar threads

بالا