ماشالا بهنااااااااااااااااااممثلا این یه دونه
....................................
حالا من بگم
یه بار با داداشم بودم ، تو یه جای شلوغ دنبال جای پارک میگشتیم
یه لحظه من یه جارو دیدم اما ازش یه 10 متری رد شده بودیم
سریع پریدم پایین گفتم داداش شما دنده عقب بگیر من میرم جا رو نگه دارم
رفتم ایستادم تو جای پارک ، دیدم یه دختره همینطوری با ماشین مستقیم داره میاد تو جای پارک
دستمو به نشانه ی ایست گرفتم جلوش ، همینجوری داشتم با حرف و ایما و اشاره توضیح میدادم که ماشین ما داره دنده عقب میگیره که بیاد تو پارک ، البته دختره نمیشنید ، چون شیشه هاش بالا بود ، فقط ایما و اشاره ی منو میدید
من هی به عقبم اشاره میکردم که منظورم ماشینمون بود
بعد دختره با دست اشاره کرد ، چی میگییی ؟!!!!!
من اومدم به عقبم اشاره کنم که ماشین ما داره میادو از این حرفا .. وقتی برگشتم عقب ، دیدم از ماشین ما خبری نیست
بعدا فهمیدم داداشم جلوتر یه جای پارک پیدا کرده بود ، رفته بود اونجا
دختره فک کرد من خل و چلم
منم که کلی ضایع شدم
مثلا این یه دونه
....................................
حالا من بگم
یه بار با داداشم بودم ، تو یه جای شلوغ دنبال جای پارک میگشتیم
یه لحظه من یه جارو دیدم اما ازش یه 10 متری رد شده بودیم
سریع پریدم پایین گفتم داداش شما دنده عقب بگیر من میرم جا رو نگه دارم
رفتم ایستادم تو جای پارک ، دیدم یه دختره همینطوری با ماشین مستقیم داره میاد تو جای پارک
دستمو به نشانه ی ایست گرفتم جلوش ، همینجوری داشتم با حرف و ایما و اشاره توضیح میدادم که ماشین ما داره دنده عقب میگیره که بیاد تو پارک ، البته دختره نمیشنید ، چون شیشه هاش بالا بود ، فقط ایما و اشاره ی منو میدید
من هی به عقبم اشاره میکردم که منظورم ماشینمون بود
بعد دختره با دست اشاره کرد ، چی میگییی ؟!!!!!
من اومدم به عقبم اشاره کنم که ماشین ما داره میادو از این حرفا .. وقتی برگشتم عقب ، دیدم از ماشین ما خبری نیست
بعدا فهمیدم داداشم جلوتر یه جای پارک پیدا کرده بود ، رفته بود اونجا
دختره فک کرد من خل و چلم
منم که کلی ضایع شدم
برای اولین بار رفته بودم از یکی از استادام نمره بگیرم دیدم تو دفترش بچه اشم هست از پشت سرم عباس شنیدم باخودم گفتم حتما اسمش عباسه اتاق شلوغ بود خواستم زودتر نوبتم شه گفتم سلام آقا عباس گل خوبی؟ جوابمو نداد اما همه نگام میکردم و استادمم یه لحظه نگاه کرد وخندید با ناراحتی رفتم بیرون اما وقتی داشتم تو دلم خودشو وبچه اشو دعوا میکردم چشمم به تابلوی افتاد دکتر عباس .... تازه فهمیدم چه سوتی داده بودم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
A | استاد باحال و سوتی بد موقع دختران | زنگ تفريح | 2 | |
زبان سوتی! زبان مردم یک روستا | زنگ تفريح | 0 | ||
سوتی های ایرانی | زنگ تفريح | 0 | ||
سوتی سایز | زنگ تفريح | 1 | ||
سوتی های جواد خیابانی | زنگ تفريح | 94 |