تشكيل ژاندارمري خزانه در ايران

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مورگان شوستر و نوسازی خزانه‌داری در ایران

[h=1]تشكيل ژاندارمري خزانه در ايران[/h]


گروه تاریخ اقتصاد- بخش سوم از مقاله فاطمه سادات جلالی چیمه را می خوانید درباره نوسازی خزانه داری ایران توسط مورگان شوستر که در شماره پیشین با عنوان « حمله به منافع دربار» منتشر شد. در این قسمت یکی از مهم ترین اقدامات شوستر؛ یعنی تشکیل ژاندارمری خزانه بررسی شده است:
اقدامات اقتصادي
يكي ديگر از خدمات برجسته و مهم مورگان شوستر كه با تحريكات و مبارزه علني و مخفي انگليس و روس مواجه شد، ماده سوم قرارداد نفت شمال (استاندارد اويل) بود. در ماده سوم قرارداد نفت شمال گفته شده است كه حقوق دولت ايران زايد بر صدي ده از همه نفت و مواد نفتي مستخرجه از چاه‌ها قبل از آنكه هرگونه خرجي به آن تعلق بگيرد، خواهد بود. اين ماده، درآمد دولت ايران را صدي ده از همه مواد نفتي استخراج شده از چاه‌ها دانسته بود. در حالي‌كه در قرارداد نفت ايران و انگليس اين درآمد برابر صدي شانزده، پس از كسر همه مخارج بود. در مورد قرارداد نفت ايران و آمريكا، نظر عوامل انگليس و كارگردانان شركت نفت انگليس در ايران اين بود كه با هياهو و جنجال، رقم صدي شانزده را بيش از صدي ده قلمداد كنند و با استفاده از بي‌اطلاعي مردم، عاقدين آن را متهم به سوء استفاده و خيانت كنند؛ اما سخنراني نصرت‌اله فيروز كه از سياستمداران تحصيل كرده بود، با ايراد نطق و توضيحات كاملي كه داد به مردم و مجلس فهماند كه دولت ايران با كمك شوستر كه در خيرخواهي و صداقت و صميميت او به ايران و ايراني شكي نيست، اين قرار داد را منعقد ساخته و ذكر صدي ده و مخصوصا قيد جمله بدون قبول و كسر مخارج، نه تنها درآمد نفت ايران از صدي شانزده بالاتر مي‌شود، بلكه تا صدي بيست و صدي بيست‌ودو بالاتر نيز خواهد برد.
اما همان طور كه بيان شد، مهم‌ترين اقدام شوستر، تشكيل ژاندارمري خزانه و ضبط اموال شعاع‌السلطنه بود.
تشكيل ژاندارمري خزانه
شوستر كوشيد ثابت كند كه اگر ماليات به‌طور صحيح وصول شود و به مصرف برسد، نيازهاي مملكت رفع خواهند شد. وي براي وصول صحيح ماليات، به فكر ايجاد قواي نظامي افتاد كه تحت نظارت اداره مركزي خزانه باشد و با جبر و بدون ملاحظات شخصي، ماليات‌ها وصول شوند. وي نام اين قوه كوچك ولي منظم را به مناسبت ارتباطش با كار ماليات و خزانه‌داري، ژاندارمري خزانه يا قراسواران ماليه ناميد.
هیات دولت و وكلاي مجلس نيز با اين تصميم موافقت مي‌كنند. اما وقتي زمان انتخاب فرماندهي براي قراسواران، قضيه مهم و پر دردسر مي‌شود و روس‌ها بار ديگر بناي مخالفت را مي‌گذارند. هنوز قضيه مرنارد تمام نشده بود كه شوستر خود را در كشمكشي به‌مراتب شديدتر با روسيه مي‌بيند. شوستر فرمانده قشون خزانه را شخصي با لياقت به نام سرگرد ميجر استوكس انتخاب كرد؛ زيرا وي را شايسته اين مقام ديد؛ چنانكه شوستر در نامه‌اش به نماينده سياسي انگليس آورده است كه:
... من شخصا از صفات مخصوص ميجر استوكس از قبيل تحصيلات نظامي و توقف چهار ساله او در ايران و معرفتي كه از حال و وضع مملكت دارد و دانستن زبان فارسي و فرانسه و به‌طور عموم از احتراماتي كه در مقام يك نفر صاحب منصب و يك آدم متمدن در حق او مرعي مي‌دارند، واقف هستم... .
نورمن، معاون وزير امور خارجه انگليس، چنين تفسير كرد كه از ديدگاه روسيه، انتصاب استوكس بي‌نهايت مايه تاسف است؛ زيرا او به عنصري ضدروسي معروف است. همچنين در روزنامه تايمز نيز اعلام شد كه روسيه اعتراض خود را مبني بر استخدام ميجر استوكس اعلام كرده است. سرانجام در اثر مخالفت‌هاي دولت روس، انگليس كه نمي‌خواست خود را به زحمت بيندازد، اعلام كرد كه اگر استوكس بخواهد در سمت فرماندهي ژاندارمري خزانه انجام وظيفه كند، بايد از ارتش هند استعفا بدهد؛ زيرا در غير اين صورت، اعتراض روس‌ها را به همراه دارد و اين مغاير با قرارداد 1907 است.
گري در تلگرافي به استوكس اطلاع داده بود كه... ما با روس‌ها در جلوگيري از استخدام شما موافق هستيم و علتش هم اين است كه اگر روس‌ها بخواهند افسري به جنوب ايران بفرستند، ما مخالفت مي‌كنيم... .
از طرفي، استعفاي استوكس از ارتش انگليس در هند پذيرفته نشد و در نتيجه وي به استخدام ژاندارمري خزانه در نيامد و در 22 ذي‌الحجه 1329 ه‍.ق/14 دسامبر 1911م. ايران را ترك كرد و به هند رفت. ولي با وجود اين، ژاندارمري خزانه تشكيل شد و در مدت كوتاهي عده آن به 1500 نفر رسيد. همچنين به‌واسطه اطميناني كه شوستر به سران حزب دموكرات داشت، اكثر صاحب‌منصبان ژاندارمري خزانه منصوب به حزب دموكرات بودند و همين مساله بيش از پيش بر آتش خشم روس‌ها افزوده بود.


ضبط اموال شعاع‌السلطنه
نظر به اينكه شعاع‌السلطنه و سالارالدوله بر ضد حكومت قيام كرده و راه عصيان پيش گرفته بودند و در نتيجه خون هزاران بي‌گناه ريخته شده بود و اموال عده بي‌شماري به يغما رفته بود، شوستر، خزانه‌دار كل، خود را مكلف ديد كه همه اموال آنها را توقيف و به نفع دولت ضبط و مصادره كند.
به اين ترتيب، در ذي‌القعده 1329ق/2 اكتبر 1911م هیات وزرا حكم مصادره اموال آنان را صادر و پس از تاييد مجلس، آن را براي خزانه‌دار كل ابلاغ كرد. دولت ايران از راه حزم و احتياط، حكم مزبور را به وسيله وثوق‌الدوله، وزير امور خارجه وقت به اطلاع سفيران روس و انگليس رساند. او در ضمن اين خبر، به سفارتخانه‌هاي آنها متذكر مي‌شود كه هرگاه اين دو سفارت خود را در قسمتي از اموال اشخاص نامبرده ذي‌حق مي‌دانند يا آنكه طلبي از آنها دارند، حاضر است به ادعاي آنها رسيدگي كند و طلب حقه آنها را بپردازد.
پس از وصول حكم مذكور، شوستر تصميم به اجراي آن گرفت؛ اما يك اشكال در اين مورد وجود داشت و آن اين بود كه اين شاهزاده تابعيت عثماني داشت. ولي با وجود اين، شوستر در ذي‌القعده1329 ق/7 اكتبر 1911م هیاتي مركب از شش دسته هفت نفره براي ضبط شش پارچه از املاك شعاع‌السلطنه و سالارالدوله مامور مي‌كند. اموال شعاع‌السلطنه در تهران عبارت بودند از: خانه و باغ بزرگ او در قسمت غربي تهران و روستاي منصورآباد و دولت‌آباد در سر راه تهران به حرم حضرت عبدالعظيم، همچنين باغ عمارت در قريه چيذر در شميران. املاك سالارالدوله هم عبارت بودند از: دو قطعه ملك، يكي در شهريار و ديگري در مردآباد. شوستر به ماموران خود دستور داده بود كه با كمال ادب رفتار كرده و املاك را ضبط كنند و چنانكه ملك در اجاره اتباع خارجي باشد، رعايت احترام و مقررات را كرده و درخواست كنند كه از اين پس، مال‌الاجاره را به صندوق دولت بپردازند. وقتي افراد شوستر به محل رسيدند، با مخالفت قزاقان ايراني روبه‌رو شدند، ولي با نشان دادن حكم دولت، داخل عمارت، و مشغول ليست‌برداري از اثاثيه شدند. مدتي بعد، دو تن از اعضاي كنسولگري روسيه به همراه چند قزاق، به دستور سركنسول پوختينف كنسول روسيه در تبريز كه با تلفن يكي از قزاق‌هاي مامور عمارت مطلع شده بودند، به طرف محل حركت كردند و وارد عمارت شدند. ماموران اظهار کردند كه بر حسب حكم پوختينف، نمي‌توانند بگذارند ماموران ايراني مداخله كنند؛ زيرا اموال شاهزاده در حمايت روس است. پوختينف اقدام خود را به دولت متبوعش مي‌رساند و اعلام مي‌دارد كه: «... با توجه به اين حقيقت كه اين خانه و همچنين املاك شاهزاده در گرو وام‌هاي او به بانك است، من پتروف و هيلدر براند را همراه با چهار نفر قزاق فرستادم و دستور دادم كه متجاوزان به حقوق ما را طرد كنند و اين كار توسط كساني كه فرستاده بودم، بدون زد و خورد انجام گرفت».
وقتي شوستر از جريان امر مطلع شد، موضوع را تلگرافي به سفير روسيه در زرگنده اطلاع داد و اظهار کرد كه:
...اطمينان دارم كه آن جناب اين اقدام ماموران خود را كاملا بدون مجوز و غيرقانوني خواهد دانست و به همين سبب دوستانه از شما تقاضا دارم كه فورا به كنسولگري خود دستور دهيد كه قواي خود را خارج كنند.
شوستر براي تاييد و تاكيد مطلب خود، نامه‌اي هم به اين مضمون به سفير روس مي‌فرستد:
...از آنجا كه حكم مكاتبه‌اي وزرا حتمي‌الاجرا است، مجبورم كه آن را مورد عمل بگذارم. مقتضي دانستم كه به شما اطلاع بدهم كه ساعت 10 فردا هیاتي براي تصرف باغ مورد بحث فرستاده مي‌شود. صميمانه توقع دارم كه اقدامي بفرماييد كه موجب حدوث واقعه‌اي ناگوار نشود.
پاكلوسكي سفير روسيه در جواب چنين مي‌نويسد:
...اگر تمام حقوق اتباع روس تامین شود، سفارت روس با اقدامات عليه اموال شعاع‌السلطنه مخالفتي نخواهد داشت، بلكه او را مسوول هر ادعايي خواهد دانست كه اتباع روس نسبت به شاهزاده داشته باشند.
در 10 اكتبر 1911م دوتن از معاونان خزانه‌دار كل، كرنز و مريل، به ديدن سركنسول روس رفته و حكم دولت را براي وي قرائت كردند و خواهان برداشتن قزاق‌ها از املاك شعاع‌السلطنه شدند؛ اما او بر موضع قبل خود مصرّ بود و به ناچار كرنز به وي اطلاع مي‌دهد كه وظيفه دارد ملك را به زور تصرف كند. اين بار كرنز به همراه مستر كريل كه سمت رياست گروه اعزامي را بر عهده داشت، در معيت پنج صاحب منصب و 50 ژاندارم خزانه دولتي به همراه سه نفر ارشد اين كار را انجام مي‌دهند، ولي براي احتراز از درگيري و بهانه دادن از دست روس‌ها، از در پشت عمارت وارد شده و عمارت را اشغال و ماموران روس را اخراج كرده و شروع به ليست‌برداري از اسباب و اثاثيه مي‌كنند و با ساكنان خانه كه بي‌قراري مي‌كنند، به ملايمت رفتار كردند. پاكلوسكي در تلگراف‌هاي خود به روسيه، يادآور مي‌شود كه:
...شعاع‌السلطنه تبعه دولت عثماني است و تحت حمايت دولت روس نيست. شاهزاده به روس بدهي ندارد. اگرچه سند مجهولي به آن بانك سپرده است مبني بر اينكه املاك خود را در گرو بانك نهاده تا املاك خود را حفظ كنند، اما همه كس در تهران به ماهيت مجهول معامله پي برده است.
دخالت‌هاي پوختينف و افرادش سبب شد كه دولت ايران به سفارت روسيه اعتراض كند و عزل سركنسول و پتروف را خواستار شود. پاكلوسكي نيز قول تحقيق درباره قضيه را داد و موضوع را به پترزبورگ گزارش داد. از سوي ديگر نراتف از پاكلوسكي مي‌خواهد كه به دولت ايران اعلام كند كه بريگاد قزاق يا همان ژاندارم‌هاي خزانه، بايد تعويض شوند و همچنين دولت ايران بابت تهديد ماموران سركنسولگري معذرت‌خواهي كند.
در 16 اكتبر 1911م نقاب به كلي برداشته شد. نراتف به شارژ دافر انگليس (كاردار) در پترزبورگ اطلاع داد كه به عقيده او، ديگر دولت روسيه نمي‌تواند در اقدامات خيلي جدي در اشغال اراضي ايران تأخير كند. در اين مذاكرات و رد و بدل شدن نامه‌ها، آنچه معلوم شد اين بود كه اقدامات شوستر براي آنها ديگر قابل تحمل نبود. اقدامات جدي مورگان شوستر متمايز با منافع روسيه بود. نراتف از جديت و مساعي مورگان شوستر به سختي شكايت مي‌كرد و شكايتش اين بود كه اين مرد مي‌خواهد در تمام ادارات ايران نظارت داشته باشد؛ به شكلي كه به كلي مخالف منافع دولت روس است و در ضمن صحبت الفاظ ذيل گفته شد كه تشكيلات در ايران، بايد كم‌كم در دست گرفته شود آن هم به طريقي كه منافع روسيه در آنها منظور شود.
نراتف در 22 اكتبر 1911م در تلگرافي به پاكلوسكي به حمايت از پوختينف مي‌پردازد و خواهان دادن درس عبرتي به ايران مي‌شود. وي عقيده داشت كه ايرانيان فقط در مقابل زور خم مي‌شوند. افزون بر پوختينف، ميلر در تبريز، دابيژا در مشهد و نكلراسف در رشت نيز همين نحوه عمل را در پيش گرفته بودند.


محبوبيت شوستر
با وجودي كه مدت اقامت شوستر در ايران بسيار كوتاه بود، با اين حال از بدو ورود مردم و طبقه حاكمه، همه به اتفاق از او پشتيباني مي‌كردند و او را مي‌ستودند. همه مردم ايران چه آنها كه در داخل اين مرز و بوم مي‌زيستند و چه آنها كه از دست مظالم روس و انگليس به خارج گريخته بودند و در آنجا مبارزات خود را دنبال مي‌كردند، همه شوستر و اقدامات او را مي‌ستودند. سر ادوارد گري وزير خارجه انگليس درباره وي چنين مي‌نويسد: ظاهرا شوستر در اذهان ايرانيان اثر فوق‌العاده‌اي باقي گذارده و اينكه تمام احزاب متفقا تمام اختياراتي كه او درخواست مي‌نمود، به او داده‌اند. اين ثابت مي‌كند كه به وي اعتماد كامل دارند.
منابع:
ـ شميم، علي‌اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، تهران، ابن‌سينا، 1342.
ـ كاظم‌زاده، فيروز، روس و انگليس در ايران (1864 تا 1914م) پژوهشي درباره امپرياليسم، ترجمه منوچهر اميري، تهران، موسسه كتاب‌هاي جيبي، چ دوم، 1371.
ـ گروه نويسندگان، كتاب آبي، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
ـ كرزن، جرج. ن، ايران و قضيه ايران، ترجمه وحيد مازندراني، مركز انتشارات علمي فرهنگي، چ سوم، 1362.
ـ كرماني، احمد، تاريخ انحلال مجلس، بي‌جا، بي‌تا.
ـ كرماني، ناظم‌الاسلام، تاريخ بيداري ايرانيان، به كوشش علي‌اكبر سعيدي سيرجاني، تهران، بنياد فرهنگ ايران، انتشارات آگاه، بي‌تا.
ـ كسروي، احمد، تاريخ 18 ساله آذربايجان، تهران، اميركبير، چ دهم، 1371.
ـ همان، تاريخ مشروطه ايران، تهران، اميركبير، چ پانزدهم، 1369.
ـ كيانفر، عين الله و استخري، پروين، كشف تلبيس (اسناد محرمانه انگليس در باب ايران يا دورويي و نيرنگ انگليس)، تهران، آذرين، 1363.
ـ كوهي كرماني، حسين، از شهريور 1320 تا فاجعه آذربايجان و زنجان، تهران، بي‌تا، ج 1.
ـ محيط مافي، هاشم، مقدمات مشروطيت، به كوشش مجيد تفرشي، جواد جانفدا، تهران، انتشارات خوارزمي، 1363.
ادامه دارد
 
بالا