چگونه کافر می شوید به خدا و حال آنکه مرده بودید و زنده کرد شما را و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او باز خواهید گشت. (بقره 29)
تحقیق حاضر مختصری است درباره ی بحثی از مباحث فلسفی، اعاده ی معدوم.
اعاده ی معدوم یکی از مهم ترین مسائل فلسفی است که در پذیرش آن بین متکلمین و فلاسفه اختلاف است. اکثر متکلمین آن را قبول می کنند و به مساله ی معاد مربوط می سازند اما فلاسفه آن را محال می دانند و در رد آن دلایلی هم آورده اند.
تعریفی که تقریبا در تمام منابع درباب اعاده معدوم آمده است این است: یک شی ء موجود معدوم شود و سپس عین همان شیء_ نه مثل آن _مجددا موجود گردد.
در این تحقیق مطالبی را که درباره ی این بحث لازم می نمود بیان شده است، همچنین در جمع آوری این مطالب به جز کتاب های فلسفی از کتب کلامی و هم چنین قرآن کریم استفاده شده است.
در پایان این تحقیق در کنار بیان نظرات فیلسوفان و ذکر روایت ائمه نظر اینجانب نیز آورده شده است.
یک موجود نمی تواند دو وجود داشته باشد:
محال است یک موجود با بیش از یک وجود تحقق یابد، خواه آن دو وجود در یک زمان واقع شوند بدون قرار گرفتن عدم زمانی و خواه دو وجود در دو زمان واقع شده باشند و عدم زمانی میانشان متخلل شده باشد، زیرا در هر دو صورت لازم می آید یک چیز در عین حال که یک چیز است، دو چیز باشد.
مساله ی امتناع اعاده ی معدوم یک مساله ی روشن و واضح تا آن جا که مرحوم ابن سینا آن را بدیهی و بی نیاز از دلیل دانسته است.
آیا معدوم باز میگردد؟
هنگامیکه یک شیء بعد از موجودبودن معدوم شود به طوری که ماده ی آن کاملا زایل گردد آیا امکان دارد که مانند بار اول با جمیع ظواهر و ویژگی ها و عوارض شخصیه ی خود باز گردد؟ اکثر متکلمان معتقدند که اعاده ی معدوم امکان پذیر است اما فلاسفه، بلعکس معتقدند که اعاده ی معدوم به هیچ وجه امکان پذیر نیست، استدلالی که بر این می کنند:
اگر معدوم بعینه بازگردد تخلل عدم میان شیء و خود آن لازم می شود و این امر محال است زیرا تخلل عدم فقط میان دو شی ء متفاوت قابل تصور است.
اعاده ی معدوم با تمام لوازم و توابع آن مستلزم اعاده ی زمانی که شی ء در آن بوده نیز می باشد و الا اگر بدون زمان اولیه ی خود باز گردد، اعاده ی نفس آن شیء انجام نگرفته است، بلکه این اعاده به مثابه ی عمل جدیدی است که ربطی بر گذشته ندارد و اعاده ی زمان دوم ممکن نیست و این محال است.
استدلال متکلمان بر جایز بودن اعاده ی معدوم اینست که: بسیاری از چیزها معدوم میشوند و سپس از نو بوجود می آیند و این از آن جهت است که عدم آن چیز ناشی از عدم حقیقت و ماهیت آن یا عدم یکی از لوازم و مقدمات آن نیست بلکه شی ء از آن رو معدوم می شود که مانعی خارجی بر او عارض شده است و هرگاه آن مانع و عارض زایل گردد، ماهیت همان گونه که در آغاز بوده است باز می گردد.
خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب (تجدید الکلام) چنین جواب گفته است که عدم یک شیء نه از عوارض ماهیت آن است و نه مانعی از موانع خارجی، بلکه عدم صفت لازم برای ماهیت معدوم است که به هیچ وجه از آن جدا نمی شود و هرگاه عدم لازم ماهیت باشد وجود آن ماهیت محال است
تحقیق حاضر مختصری است درباره ی بحثی از مباحث فلسفی، اعاده ی معدوم.
اعاده ی معدوم یکی از مهم ترین مسائل فلسفی است که در پذیرش آن بین متکلمین و فلاسفه اختلاف است. اکثر متکلمین آن را قبول می کنند و به مساله ی معاد مربوط می سازند اما فلاسفه آن را محال می دانند و در رد آن دلایلی هم آورده اند.
تعریفی که تقریبا در تمام منابع درباب اعاده معدوم آمده است این است: یک شی ء موجود معدوم شود و سپس عین همان شیء_ نه مثل آن _مجددا موجود گردد.
در این تحقیق مطالبی را که درباره ی این بحث لازم می نمود بیان شده است، همچنین در جمع آوری این مطالب به جز کتاب های فلسفی از کتب کلامی و هم چنین قرآن کریم استفاده شده است.
در پایان این تحقیق در کنار بیان نظرات فیلسوفان و ذکر روایت ائمه نظر اینجانب نیز آورده شده است.
یک موجود نمی تواند دو وجود داشته باشد:
محال است یک موجود با بیش از یک وجود تحقق یابد، خواه آن دو وجود در یک زمان واقع شوند بدون قرار گرفتن عدم زمانی و خواه دو وجود در دو زمان واقع شده باشند و عدم زمانی میانشان متخلل شده باشد، زیرا در هر دو صورت لازم می آید یک چیز در عین حال که یک چیز است، دو چیز باشد.
مساله ی امتناع اعاده ی معدوم یک مساله ی روشن و واضح تا آن جا که مرحوم ابن سینا آن را بدیهی و بی نیاز از دلیل دانسته است.
آیا معدوم باز میگردد؟
هنگامیکه یک شیء بعد از موجودبودن معدوم شود به طوری که ماده ی آن کاملا زایل گردد آیا امکان دارد که مانند بار اول با جمیع ظواهر و ویژگی ها و عوارض شخصیه ی خود باز گردد؟ اکثر متکلمان معتقدند که اعاده ی معدوم امکان پذیر است اما فلاسفه، بلعکس معتقدند که اعاده ی معدوم به هیچ وجه امکان پذیر نیست، استدلالی که بر این می کنند:
اگر معدوم بعینه بازگردد تخلل عدم میان شیء و خود آن لازم می شود و این امر محال است زیرا تخلل عدم فقط میان دو شی ء متفاوت قابل تصور است.
اعاده ی معدوم با تمام لوازم و توابع آن مستلزم اعاده ی زمانی که شی ء در آن بوده نیز می باشد و الا اگر بدون زمان اولیه ی خود باز گردد، اعاده ی نفس آن شیء انجام نگرفته است، بلکه این اعاده به مثابه ی عمل جدیدی است که ربطی بر گذشته ندارد و اعاده ی زمان دوم ممکن نیست و این محال است.
استدلال متکلمان بر جایز بودن اعاده ی معدوم اینست که: بسیاری از چیزها معدوم میشوند و سپس از نو بوجود می آیند و این از آن جهت است که عدم آن چیز ناشی از عدم حقیقت و ماهیت آن یا عدم یکی از لوازم و مقدمات آن نیست بلکه شی ء از آن رو معدوم می شود که مانعی خارجی بر او عارض شده است و هرگاه آن مانع و عارض زایل گردد، ماهیت همان گونه که در آغاز بوده است باز می گردد.
خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب (تجدید الکلام) چنین جواب گفته است که عدم یک شیء نه از عوارض ماهیت آن است و نه مانعی از موانع خارجی، بلکه عدم صفت لازم برای ماهیت معدوم است که به هیچ وجه از آن جدا نمی شود و هرگاه عدم لازم ماهیت باشد وجود آن ماهیت محال است