اعاده ی معدوم ( دروجود تکرار نیست)

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
چگونه کافر می شوید به خدا و حال آنکه مرده بودید و زنده کرد شما را و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او باز خواهید گشت. (بقره 29)

تحقیق حاضر مختصری است درباره ی بحثی از مباحث فلسفی، اعاده ی معدوم.
اعاده ی معدوم یکی از مهم ترین مسائل فلسفی است که در پذیرش آن بین متکلمین و فلاسفه اختلاف است. اکثر متکلمین آن را قبول می کنند و به مساله ی معاد مربوط می سازند اما فلاسفه آن را محال می دانند و در رد آن دلایلی هم آورده اند.
تعریفی که تقریبا در تمام منابع درباب اعاده معدوم آمده است این است: یک شی ء موجود معدوم شود و سپس عین همان شیء_ نه مثل آن _مجددا موجود گردد.
در این تحقیق مطالبی را که درباره ی این بحث لازم می نمود بیان شده است، همچنین در جمع آوری این مطالب به جز کتاب های فلسفی از کتب کلامی و هم چنین قرآن کریم استفاده شده است.
در پایان این تحقیق در کنار بیان نظرات فیلسوفان و ذکر روایت ائمه نظر اینجانب نیز آورده شده است.
یک موجود نمی تواند دو وجود داشته باشد:
محال است یک موجود با بیش از یک وجود تحقق یابد، خواه آن دو وجود در یک زمان واقع شوند بدون قرار گرفتن عدم زمانی و خواه دو وجود در دو زمان واقع شده باشند و عدم زمانی میانشان متخلل شده باشد، زیرا در هر دو صورت لازم می آید یک چیز در عین حال که یک چیز است، دو چیز باشد.
مساله ی امتناع اعاده ی معدوم یک مساله ی روشن و واضح تا آن جا که مرحوم ابن سینا آن را بدیهی و بی نیاز از دلیل دانسته است.

آیا معدوم باز میگردد؟
هنگامیکه یک شیء بعد از موجودبودن معدوم شود به طوری که ماده ی آن کاملا زایل گردد آیا امکان دارد که مانند بار اول با جمیع ظواهر و ویژگی ها و عوارض شخصیه ی خود باز گردد؟ اکثر متکلمان معتقدند که اعاده ی معدوم امکان پذیر است اما فلاسفه، بلعکس معتقدند که اعاده ی معدوم به هیچ وجه امکان پذیر نیست، استدلالی که بر این می کنند:

اگر معدوم بعینه بازگردد تخلل عدم میان شیء و خود آن لازم می شود و این امر محال است زیرا تخلل عدم فقط میان دو شی ء متفاوت قابل تصور است.
اعاده ی معدوم با تمام لوازم و توابع آن مستلزم اعاده ی زمانی که شی ء در آن بوده نیز می باشد و الا اگر بدون زمان اولیه ی خود باز گردد، اعاده ی نفس آن شیء انجام نگرفته است، بلکه این اعاده به مثابه ی عمل جدیدی است که ربطی بر گذشته ندارد و اعاده ی زمان دوم ممکن نیست و این محال است.
استدلال متکلمان بر جایز بودن اعاده ی معدوم اینست که: بسیاری از چیزها معدوم میشوند و سپس از نو بوجود می آیند و این از آن جهت است که عدم آن چیز ناشی از عدم حقیقت و ماهیت آن یا عدم یکی از لوازم و مقدمات آن نیست بلکه شی ء از آن رو معدوم می شود که مانعی خارجی بر او عارض شده است و هرگاه آن مانع و عارض زایل گردد، ماهیت همان گونه که در آغاز بوده است باز می گردد.
خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب (تجدید الکلام) چنین جواب گفته است که عدم یک شیء نه از عوارض ماهیت آن است و نه مانعی از موانع خارجی، بلکه عدم صفت لازم برای ماهیت معدوم است که به هیچ وجه از آن جدا نمی شود و هرگاه عدم لازم ماهیت باشد وجود آن ماهیت محال است
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
امتناع اعاده ی معدوم

در ابتدای بحث قبل گفته شد که منظور از اعاده ی معدوم این است که یک شی ء موجود معدوم گردد و سپس عین همان شی ء و نه مثل آن مجددا موجود شود.
متکلمین در ضمن مباحث وجود و عدم به مناسبت عقیده به معاد این سوال را مطرح کرده اند که آیا ممکن است یک شیء پس از آنکه معدوم شد عینا همان شیء یعنی همان واحد، موجود گردد یا نه؟ ایشان در این مبحث دچار دو اشتباه بزرگ شده اند: یک اشتباه شرعی و دینی که موضوع حشر و قیامت را اعاده ی معدوم دانسته اند و یک اشتباه عقلی و فلسفی که اعاده ی معدوم را جایز دانسته اند.
اما فلاسفه معتقدند که اولا: اعاده ی معدوم محال است و اگر چیزی نیست و معدوم شد، آنچه که دوباره به وجود می آید عین آن نخواهد بود بلکه شبیه و همانند آن است و ثانیا معاد بر معنی اعاده ی معدوم نیست و اشیاء معدوم نمی شوند تا اینکه پس از انعدام مجددا مخلوق نشوند بلکه معدومیت، معدومیت نسبی است.
اشتباه متکلمان این است که پنداشته اند معدوم شدن و موجود شدن یک شیء ، نظیر خارج شدن انسان از یک محل و دو مرتبه باز گشتن او به همان محل است. به عبارت دیگر متکلمین بدون اینکه توجه داشته باشند، وجود و عدم را به منزله ی دو اضافه و نسبت اعتبار زائد بر ذات فرض کرده اند و چنین پنداشته لند که تشخص یگ چیز ربطی به وجود او ندارد و وجود معنایی است عارض و بر تشخص شیء و فرضا وجود شیء از او گرفته شود، هویت آن شیء محفوظ است و او، اوست هر چند معدوم باشد و بنابراین معدوم شدن و دوباره موجود شدن شی ء به هویت او آسیبی نمی رساند. این اشتباه شاید از قیاس خارج به ذهن پیدا شده است.

ادلری استحاله ای ادعاده ی معدوم:

دلیل اول:
بنابر فرض آنکه اعاده ی معدوم جایز باشد ایجاب می کند که میان یک شیء عدم فاصله شده باشد آیا ممکن است چیزی بین خود و خودش ((عدم)) فاصله شود؟
البته فاصله شدن عدم بین دو شخص اشکالی ندارد اما بین یک شیء - انسان – خودش امکان پذیر نیست و حتی زمان نیز نمی تواند بین یک شیء و خودش فاصله شود زیرا آن فقط یک شیء است.

دلیل دوم:
هر چیز پس از معدوم شدن شیء محض خالص است و بازگشت او به آن است که عین آن اولین، بازگردد و این دومین همان باشد که اولین بود و معقول نیست میان چیزی و خودش عدم فاصله باشد. و اگر جایز باشد یک شیء پس از معدوم شدن بعینه اعاده شئ، ایجاد ابتدایی چیزی که از هر جهت مثل آن است نیز جایز خواهد بود در حالی که این محال می باشد.

دلیل سوم:
اگر شیء معدوم شده خودش اعاده گردد و معاد، همان مبتدا خواهد بود ؛ زیرا فرض عینیت میان مبتدا و معاد ایجاب می کند که معاد از جهت ذات و تمامی خصوصیات مشخصه، حتی زمان، همان مبتدا باشد؛ و در نتیجه همان مبتدا و حیثیت اعاده همان حیثیت ابتدا خواهد بود، در حالی که حیثیت اعاده غیر از حیثیت ابتداء است.
و در بیانی واضح تر اگر معدوم بازگردد باید شخص او بازگردد، نه مثل او و ناچار هر چه در شخصیت او دخیل است باید بازگردد تا این همان باشد که اول و از جمله مشخصات او زمان است.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
احتجاج متکلمان بر جواز اعاده ی معدوم و نقد آن:

گروهی از متکلمان اعاده ی معدوم را جایز می شمارند، به گمان اینکه در میان ادیان الهی از آن سخن رفته است از قبیل اعاده ی معدوم می باشد ایشان برای اثبات جواز اعاده معدوم چنین استدلال کرده اند:
اگر ایجاد دوباره ی شیء و اعاده ی آن منشاء و سبب این امتناع یا ماهیت آن شیء است و یا لازم ماهیت آن و یا یک امر بیرون از ماهیت و قابل انفکاک از آن، نمی توان گفت سبب امتناع ایجاد دوباره ی شیء ماهیت آن و یا لازم ماهیت آن است زیرا و در این صورت وجود ابتدایی آن نیز محال خواهد بود. و اگر سبب آن یک امر قابل انفکاک از شیء باشد علت می تواند با زائل کردن آن مانع ، شیء و را دوباره ایجاد کند.

غوغای شبهات:
شبه ی اعاده ی معدوم:

جای شک نیست که کالبد جسمانی هر بشری پس از مرگ به کلی فاسد شده و متلاشی می شود و پس از مدتی ذرات پراکنده از بین رفته و معدوم می گردد؛ چگونه امکان دارد چیزی که بکلی معدوم شده و از صحنه ی هستی رخت بربسته، دوباره وجود پیدا کند و به حالت اولیه ی خوبش بازگردد؟
به تعبیر فلسفی، بازگشت معدوم، امری نامعقول و غیرممکن است، بادستاویز قرار دادن قدرت پروردگار هم مشکل حل نمی شود، زیرا اولا امور جهان بر پایه ی علل طبیعی است و ثانیا محالات از قلمرو قدرت الهی بیرون است و به تعبیر بهتر اموری که در عداد محالات قرار دارند، قابلیت آن را ندارند که در ظرف قدرت پروردگار قرار بگیرند؛ چیزی که به حسب ذات نشدنی است، ممکن نیست در ردیف امور((شدنی)) واقع شود.

شبهه ی آکل و ماکول:
آکل و ماکول شبهه ای دیرینه در باب معاد جسمانی است. تقریر شبهه چنین است: اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، اجزای ماکول در روز واپسین یا در بدن آکل باز می گردد یا در بدن ماکول.
به هر صورت که فرض شود بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز ستاخیز محشور نخواهد شد، اکنون اگر فرض شود که آکل کافر است و ماکول مومن، شبهه قوی تر و اشکال بیش تر می شود زیرا لازمه ی این فرض این است که یا مومن معزب باشد و یا کافر عاملی، متنعم
پاسخ متکلمان به این شبهه
متکلمان اسلامی از راههای گوناگون به این شبهه پاسخ گفته اند که یکی از پاسخ ها معروف تر است که این گونه بیان شده است: انسان از دوگونه اجزا تشکیل یافته است: 1. اجزای اصلی. 2. اجزای فرعی و زاید . اجزای اصلی عبارت است از چیزهایی که واقعیت و حقیقت انسان به آن بستگی دارد، این اجزاء به حکم اینکه دارای اصالتند اگر هم احیانا خوراک انسان دیگر گردد هرگز جزء بدن او نمی گردد، اجزای غیر اصلی آنهایی هستند که حقیقت انسان به آنها بستگی ندارد و همواره تغییر و تحول می یابند. در روز رستاخیز آن چه محشور می شود، انسانی است که از اجزای اصلی تشکیل یافته است.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
پاسخ صدرالمتالهین بر شبهه مذبور:

به عقیده ی صدرالمتالهین، آنچه از انسان در روز رستاخیز محشور می شود نه یک بدن مثالی است و نه یک بدن عنصری دیگر جز بدن عینی انسان در این جهان. آنچه در رستاخیز محشور می شود نفس و بدن انسان است بعینه؛ به گونه ای که این فرد در جهان دیگر قابل شناسایی است. دلیل مدعی آن است که ملاک حقیقت و تشخیص ناطقه ی اوست و صرف نظر از تعلق نفس به بدن، بدن دارای ذات و حقیقت نیست.

جواب شبهه ی اول (اعاده معدوم):
مساله ی اعاده معدوم اعم از اینکه ممکن باشد یا ممتنع – البته ممتنع است – هیچ مربوط به مساله ی معاد نیست زیرا آدمی که مرد نه اجزاء بدنش معدوم می وشد و نه روح قدسی او خالی گردد بلکه بدن باجزائه و روح باقی است و به طور کلی هیچ موجودی معدوم نخواهد شد.
بروجوب اصل بقای ماده و انرژی ذرات بدن انسان به صورت های مختلف و در اعماق زمین و اوج آسمان محفوظ است و صفات روحی و ملکات اخلاقی هم که با روح انسان هم آغوشند هنگامی که روح به کالبد جسمانی بازگشت نماید انسان مجددا با همان مشخصات سابق زنده می شود.
(((کل شیء هالک الا وجهه)) همه چیز در معرض هلاکت وفنا است مگر آنچه که وجهه الهی داشته باشد.

معاد جسمانی در نظر صدرالمتالهین

وی می گوید: هر انسانی با ویژگی های ظاهری و باطنی خویش محشور می شود ولی ماده ی دنیایی آن را به همراه ندارد یعنی جسم اخروی از ماده مجرد است: اولین مطلب را نه درباره ی خصوص بدن انسان که درباره ی تمامی اجسام اخروی می گوید و در نظر او تمام ویژگی ها و وصف های آن جهان، مواد آشنایی این جهان را به همراه نخواهد داشت زیرا منزه از احکام ماده اند.
نفی معاد و بیهودگی دنیا در نظر مادی گرایان:
مادی گرایان هستی را مساوی با ماده می پندارند و آدمی را موجود صددرصد مادی تصور می کنند و به روح غیر مادی انسان قائل نیستند آنها گمان می کنند که با مردن نیست و نابود می شوند و از این پس آنها فقط دنیا را می بینند و از عواهم ماوراء این عالم بی خبرند.

نتیجه:
در متن تحقیق توضیحات مختصری در باب اعاده معدوم و شبهات به وجود آمده از این بحث و چندین دلیل از فلاسفه در رد آن و متکلمین در دفاع از آن آورده شد.
به طور کل اعاده همان بازگشت است_ عود_ معدوم می تواند نیستی مطلق باشد یعنی همان عدم و یا نیستی که به هستی تبدیل شده است؛ در مجموع اعاده معدوم در تمامی مباحث به معنی بازگشت مجدد شیء پس از عدم آن است.
می توان گفت تقریبا در تمامی منابع بحث اعاده ی معدوم را به موجودات خصوصا انسان ربط داده اند به این دلیل بیشتر از معاد و همان زنده شدن پس از مرگ سخن گفته اند.
در این باره جز متکلمان و فلاسفه ی مادی گرا، مردم عامی هم این گونه از خود پرسیده اند که آیا بدن انسان که وجود دارد از معدوم شدن و متلاشی شدن مجددا به شکل اولیه ی خود باز می گردد؟ آیا تحقق این امر امکان پذیر است؟
فلاسفه دلایل متعددی بر محال بودن این امر اعاده ی معدوم آورده اند و از مهم ترین آنها این است که امکان ندارد بین شیء و خودش عدم فاصله شود و یا اگر شیء معدوم بخواهد مجددا وجود گردد نیاز دارد که زمان هم با او برگردد ولی متکلمین بر این باورند که اگر سبب آن عدم یک امر قابل انفکاک از شیء باشد علت می تواند با زائل کردن آن مانع، هستی دوباره ایجاد کند.
به نظر من اعاده معدوم اگر در بحث معاد قرار گیرد چه از لحاظ عقل و چه نقلی جایز است و این در بسیاری از آیات قرآن به صراحت بیان شده که انسان بعد از مرگ و متلاشی شدن جسم دوباره زنده خواهد شد.
ایحسب الانسان الن نجمع عظامه. بلی قادرین علی ان نسوی بنانه (4-3) قیامه
آیا آدمی می پندارد که ما بار دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمی کنیم. بلی ما قادریم که سرانگشتان او را هم درست کنیم.
و در آیه 259 بقره آمده است که: عزیر به دهکده ای گذر کرد که خراب و ویران شده بود گفت بر حیرتم که خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد، پس خداوند او را صد سال میراندپس زنده اش برانگیخت و به او فرمود چند مدت درنگ نموده ای جواب داد: یک روز یا پاره ای از یک روز، خداوند فرمود: صد سال است، نظر در طعام و شراب خود بنما که هنوز تغییر نکرده است و الاغ خود، تا احوال بر تو معلوم شود خداوند بر همه چیز تواناست.
طبق روایتی از امام صادق که فرموده اند: هنگامی که انسان می میرد بدنش متلاشی شد. و فقط طینت در قبر در حال چرخش باقی می ماند؛ اتم های اولیه ی ساختمان انسان که از دستخوش تغییر در امان می باشند بهمان وضع نخستین باقی مانده و ماده ی اصلی بدن اخروی را تشکیل می دهند.
درباره ی زمانی که فلاسفه آن را مانع اعاده ی معدوم دانسته اند نظر من این است که این زمان می تواند عارض بر جسم انسان باشد و بنابر نظریه ی متکلمان می توان آن را تفکیک نمود، همان طور که اصحاب کهف 300 سال در غار مردند و دوباره زنده شدنددر حالی که زمان تغییر کرده بود ولی جسم و روح و احوال روانی آنها دچار هیچ تغییری نشده بود هر چند محشر و رستاخیز از این جهان مادی برتر است.
در نظر من جسمی که در آن جهان محشور می شود همین جسم است که همراه با روح انسان خواد بود – معاد هم جسمانی است هم روحانی – با اشاره به معراج پیامبر که روح و جسم با هم به آسمان رفتند، لیرید من آیتنا. تا آیات قدرت را از رهگذر چشم مشاهده نماید و با احساس لمس کند.
همانطور که در متن تحقیق آوردم صدرالمتالهین هم بر این باورند که آنچه در رستاخیز محشور می شود نفس و بدن انسان است بعینه؛ به گونه ای که این فرد در جهان دیگر قابل شناسایی است.
سپس اعاده ی معدوم امکان پذیر است با باور بر این که( ان الله علی کل شما قدیر).
البته اگر اعاده معدوم را به بحث معاد مربوط نسازیم به قول فلاسفه که گفته اند اعاده ی معدوم و معاد دو چیز جدا از هم هستند و معدوم را نیستی مطلق بدانیم یعنی موجودی که به طور کامل نیست شده است و هیچ یک از اجزاء آن زنده نیستند انجام آن محال است و جای بحث دارد زیرا در تمامی روایات و هم چنین علوم جدید آمده است که در جسم انسان بعد از مرگ سلولهای زنده ای وجود دارد که ذر زمان محشور شدن آن، سلولها اجزای اصلی جسم اخروی را تشکیل می دهند.


منابع و ماخذ
حکمت الهی؛ نگارش: الهی قمشه ای، محیی الدین مهدی؛ چاپ دوم 1335؛ انتشارات دانشگاه تهران؛ چاپخانه دانشگاه.
شرح منظومه: شهید استاد مرتضی مطهری؛ چاپ دوم تابستان 1374؛ انتشارات صدرا؛ موسسه ی چاپ فجر.
فصول الحکمه؛ رفیق دوست، سعید؛ چاپ اول 1375؛ چاپخانه دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
کشف المراد؛ شرح تجدید الاعتقاد؛ نویسنده؛ طوسی؛ خواجه نصرالدین محمد؛ شارح: علامه حلی جمال الدین؛ مترجم؛ آیت ا... شعرانی, ابوالحسن؛ چاپ دوم 1398 هجری؛ انتشارات کتابفروشی اسلامیه؛ چاپ اسلامیه.
مسائل فلسفه اسلامی؛ فغضیه, محمد جواد؛ مترجم؛ جوزی، محمد رضا؛ چاپ اول 1370 تهران, انتشارات دیانت, چاپ و نشر بنیاد.
معاد از نظر روح و جسم؛ فلسفی؛ چاپ اول ، 1360 تهران؛ هیئت 10 هیئت نشر معارف اسلامی.
معاد در نگاه وحی و فلسفه؛ شریعتی سبزواری، محمد باقر؛ چاپ خرداد 1361؛ چاپخانه ی موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهذان.
ترجمه و شرح نهایه الحکمه؛ مولف، علامه طباطبائب، سید محمد حسین؛ مترجم, دکتر شیروانی، علی: چاپ اول بهار 1386، انتشارات دارالفکر، چاپخانه قدس، قم
قرآن کریم: مترجم؛ الهی قمشه ای، مهدوی؛ چاپ هشتم 86؛ چاپخانه قم – نگین؛ انتشارات جامعه القران کریم.
نیایش فیلسوف (مجموعه مقالات) ؛ نویسنده: دکتر ابراهیمی دینانی، غلام حسین؛ ویراستار، قاسمی جواد، چاپ اول 1377؛ انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی؛ چاپ دقت
 

علّامه

عضو جدید
با سلام
چون جوابمو نفرستادین مجبور شدم به همونکه از حرفتون برداشت نموده استناد کرده و به پاره ای از مطالبتون اعتراض کنم:
خوب من تو نقل قول هاتون هیچ نقدی ندارم اما تو آخر بحث وقتی خواستین نتیجه بگیرین کلا همه اون زحماتتونو که کشیده بودین یه جوری به باد دادین چون نتیجه ای که گرفتین اصلا درست نیست چون اولا همونطور که خدمتتون عرض کردم ان الله علی کل شیء قدیر نه اینکه هر کاری بلکه هر کار ممکنی نه اینکه کار محال رو هم انجام بده.
پس اینکه اعاده معدوم محال است و ادله آن جای هیچ شک و شبه ای رو باقی نمیزاره از آن طرف هیچ آسیبی به عقیده ما به معاد نمیزند بلکه چون اشتباه همین است که شما فکر کردین معاد معدوم شدن است در حالی که اینطور نیست بلکه مرگ یک نوع انتقال از این عالم به عالم دیگست نه معدومم شدن.
یا علی
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
با سلام
چون جوابمو نفرستادین مجبور شدم به همونکه از حرفتون برداشت نموده استناد کرده و به پاره ای از مطالبتون اعتراض کنم:
خوب من تو نقل قول هاتون هیچ نقدی ندارم اما تو آخر بحث وقتی خواستین نتیجه بگیرین کلا همه اون زحماتتونو که کشیده بودین یه جوری به باد دادین چون نتیجه ای که گرفتین اصلا درست نیست چون اولا همونطور که خدمتتون عرض کردم ان الله علی کل شیء قدیر نه اینکه هر کاری بلکه هر کار ممکنی نه اینکه کار محال رو هم انجام بده.
پس اینکه اعاده معدوم محال است و ادله آن جای هیچ شک و شبه ای رو باقی نمیزاره از آن طرف هیچ آسیبی به عقیده ما به معاد نمیزند بلکه چون اشتباه همین است که شما فکر کردین معاد معدوم شدن است در حالی که اینطور نیست بلکه مرگ یک نوع انتقال از این عالم به عالم دیگست نه معدومم شدن.
یا علی
در مورد معاد و اعاده ی معدوم هم من دقیقا منظورم همینه.....
ببخشید اگه منظور خوب ابلاغ نشده....
منظور از معدوم فنا شدن نیست....منظور از اعده ی معدوم در مورد معاد بازگشت دوباره هست.....
بازگشتی با همه ی شاخص های وجودی که قبلا" داشته....

اما در مورد قادر بودن خدا در پروفایل با شما صحبت میکنم .... :gol:
 

علّامه

عضو جدید
در مورد معاد و اعاده ی معدوم هم من دقیقا منظورم همینه.....
ببخشید اگه منظور خوب ابلاغ نشده....
منظور از معدوم فنا شدن نیست....منظور از اعده ی معدوم در مورد معاد بازگشت دوباره هست.....
بازگشتی با همه ی شاخص های وجودی که قبلا" داشته....

اما در مورد قادر بودن خدا در پروفایل با شما صحبت میکنم .... :gol:
.سلام دوست عزیز
منظورتون اگه حکما باشه که اونا میگن اعاده معدوم محاله و معاد هم اعاده معدوم نیست
اما متکلمان میگن که نه اعاده معدوم جایزه و معاد هم از همین نوعه.پس کسی که معتقده که اعاده معدوم محاله هیچ گاه نمیاد از معاد به اعاده معدوم یاد کنه. پس در کلام حکما چه حکمت مشاء چه حکمت متعالیه هیچ کدام از معاد به اعاده معدوم یاد نکردن.
اما نسبت به بحث سعه قدرت خداوند باید خدمتتان عرض کنم که بله خداوند کار محال انجام نمیده و تشخیص امر محال هم بوسسیله عقل ماست چون خود این عقله که خدارو اثبات میکنه و تنها راه برای اثبات خدا پیامبر و... و به بیان بهتر اثبات اصول دین به عهده عقل است پس نمیشود گفت که این عقل ما برای خداوند مشخص کند که این کار شدنی نیست چون ما میگوییم که خود این عقل است که میفهمد این کار محال است و این که این کار نشدنی است فرق مییکند با اینکه بگوییم فاعل توان انجام را ندارد چون هر چند که فاعل قدرت داشته باشد فعل توان آنرا ندارد به مثالی هم که براتون نوشتم اگه مراجعه نمایید بهتر مساله روشن میشود.از این هم که بگذریم روایات هم همین حکم عقل مارا تایید کرده و تصریح دارند که خداوند کار محال انجام نمیدهد چون اگه اینطور باشد من از شما میپرسم که آیا خداوند قادر است که خودش را از بین ببرد یا نه؟ هر جوابی بدهین محکوم هستین چون اگه قادر نباشه که طبق بیان شما قدرتش محدود میشه و اگه هم بتونه که اون چه خدایی هست که از بین رفتنیه و این هم تناقض هست چون از یک طرف میگوییم که واجب الوجود هست و غیر قابل زوال و از طرفی هم فرض کردیم که میتونه خودشو از بین ببره . اینجاست که عقل ما به میان میاد و میگه که این سوال از اساس باطل و نشدنیه نه اینکه خدا بتونه یا نتونه . در ذیل روایتش رو هم میاورم تا آرامشتون نسبت به این حرفم بیشتر شود:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْمَدَنِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع هَلْ يَقْدِرُ رَبُّكَ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا فِي بَيْضَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُصَغِّرَ الدُّنْيَا أَوْ يُكَبِّرَ الْبَيْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِي سَأَلْتَنِي لَا يَكُون‏.(توحید صدوق، باب 9، حدیث9)
امام صادق علیه السلام فرمودند که شخصی خدمت امیر المومنین آمد و از ایشان پرسید که آیا خدای تو قادر است که دنیا را در داخل تخم مرغی جای دهد بدون اینکه دنیا را کوچک یا تخم مرغ را بزرگ کند؟ ایشان فرمودند که نمیشود خداوند تبارک و تعالی را به عجز نسبت داد بلکه آنچه تو پرسیدی نشدنی است
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
.سلام دوست عزیز
منظورتون اگه حکما باشه که اونا میگن اعاده معدوم محاله و معاد هم اعاده معدوم نیست
اما متکلمان میگن که نه اعاده معدوم جایزه و معاد هم از همین نوعه.پس کسی که معتقده که اعاده معدوم محاله هیچ گاه نمیاد از معاد به اعاده معدوم یاد کنه. پس در کلام حکما چه حکمت مشاء چه حکمت متعالیه هیچ کدام از معاد به اعاده معدوم یاد نکردن.
اما نسبت به بحث سعه قدرت خداوند باید خدمتتان عرض کنم که بله خداوند کار محال انجام نمیده و تشخیص امر محال هم بوسسیله عقل ماست چون خود این عقله که خدارو اثبات میکنه و تنها راه برای اثبات خدا پیامبر و... و به بیان بهتر اثبات اصول دین به عهده عقل است پس نمیشود گفت که این عقل ما برای خداوند مشخص کند که این کار شدنی نیست چون ما میگوییم که خود این عقل است که میفهمد این کار محال است و این که این کار نشدنی است فرق مییکند با اینکه بگوییم فاعل توان انجام را ندارد چون هر چند که فاعل قدرت داشته باشد فعل توان آنرا ندارد به مثالی هم که براتون نوشتم اگه مراجعه نمایید بهتر مساله روشن میشود.از این هم که بگذریم روایات هم همین حکم عقل مارا تایید کرده و تصریح دارند که خداوند کار محال انجام نمیدهد چون اگه اینطور باشد من از شما میپرسم که آیا خداوند قادر است که خودش را از بین ببرد یا نه؟ هر جوابی بدهین محکوم هستین چون اگه قادر نباشه که طبق بیان شما قدرتش محدود میشه و اگه هم بتونه که اون چه خدایی هست که از بین رفتنیه و این هم تناقض هست چون از یک طرف میگوییم که واجب الوجود هست و غیر قابل زوال و از طرفی هم فرض کردیم که میتونه خودشو از بین ببره . اینجاست که عقل ما به میان میاد و میگه که این سوال از اساس باطل و نشدنیه نه اینکه خدا بتونه یا نتونه . در ذیل روایتش رو هم میاورم تا آرامشتون نسبت به این حرفم بیشتر شود:


حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْمَدَنِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع هَلْ يَقْدِرُ رَبُّكَ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا فِي بَيْضَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُصَغِّرَ الدُّنْيَا أَوْ يُكَبِّرَ الْبَيْضَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُنْسَبُ إِلَى الْعَجْزِ وَ الَّذِي سَأَلْتَنِي لَا يَكُون‏.(توحید صدوق، باب 9، حدیث9)

امام صادق علیه السلام فرمودند که شخصی خدمت امیر المومنین آمد و از ایشان پرسید که آیا خدای تو قادر است که دنیا را در داخل تخم مرغی جای دهد بدون اینکه دنیا را کوچک یا تخم مرغ را بزرگ کند؟ ایشان فرمودند که نمیشود خداوند تبارک و تعالی را به عجز نسبت داد بلکه آنچه تو پرسیدی نشدنی است
:gol: :gol: :gol:
 
بالا