از غدیر تا عاشورا

sh.mojtaba

عضو جدید
چند وقت هست که متن های سید مهدی شجاعی خیلی روم تاثیر میگذاره متن زیر از کتاب او خواهد آمد ایشون هستش:
از غدیر تا عاشورا
اولین شراره های آتش کین دشمن در کناره ی غدیر تولد یافت. آن زمان که علی (ع) بر ساقه ی بازوان پیامبر شکفت دانه های خشم در دل دشمن سرباز کرد. پیامبر شاید سخن تازه نگفت سر مکنونی را فاش نکرد و راز سر به مهری را نگشود. آنچه به رمز و کنایه در اینجا و آنجا فرموده بود با جامهای شفاف صراحت به گوش تک تک مردمان ریخت، همه ی مردمان. و این برای دشمن سنگین بود و شکننده.
ممکن بود «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» را که همه کس نشنیده بود به تعبیری دیگرگونه قلب کرد. سروده ی «ان مثل اهل بیتی کسفینة نوح» را به آهنگی دیگر نواختن یا به بیغوله های فراموشی سپردن مقدور می نمود. اولین اسلام آورنده ی بودن علی را و اولین ماموم پیامبر بودن او را پوشیده میسور می نمود. لوح محفوظ، کتاب مبین، قرآن ناطق امام مبین، رحمت واسعه و… که همه را پیامبر به علی تعبیر کرده بود، می شد آنچنان در پرده ی تحریف پیچید که نافترین دقتها هم حتی دریافتشان را نتوانند.
شان نزولی دیگر گونه جعل کردن بر سوره ی هل اتی که هدیه ی خداوند بود به علی و جبرئیل این امانت را با بالهای امانت خود حمل کرده بود و پیامبر با دستها عصمت خویش آن را بر فلب علی نشانده بود محال به نظر نمی رسید و … شاید می شد همه ی آنچه را که پیامبر امین خداوند در شان علی (ع) فرموده بود در پشت ابرهای نفاق و کینه و شرک پنهان کرد. لیکن این دم آخری در این حج واپسین، این کلام آخرین در حضور نمایندگان خواه و ناخواه تمامی مردم روی زمین انکار کردنی نبود.
روشن بیان کرده بود پیامبر به روشنایی روز به همان روشنی که دستها بر چشمها حایل میکردند که از تشعشع مستقیم آفتاب در امانش دارند. اول از صداقت و امانت خویش پرسیده بود و همگان سر به آستان صداقتش ساییده بودند.و بعد اعتراف گرفته بود بر ولایت خویش و همگان نقر آمده بودند که از خویش بر خویش اولی تر پیامبر است پس از اثبات صحیح و مکرر منزلت خویش در میان مردم علی را بر گلدسته ی دست خویش نشاند و کلام آخر … اتمام دین … که:
آنچه م بر شما بوده ام از این پس علی بر شماست. هرکه بر کشتی نبوت من در آمده است اینک در ساحل امامت علی پیاده شود و اگر نه بی تردید غذقه می گردد. آمده بودم که از ظلمت وارهانمتان و اینک خورشید در دستان علی است. آمده بودم که از عذاب الهی بترسانمتان، بترسید از خیانت به علی. آمده بودم که راه بهشت را بنمایمتان، پا جای پای علی بگذارید. آمده بودم که دین را بیاورم، صراط مستقیم ، صراط علی است، دین علی است به تمامه علی مظهر اتم و اکمل دیناست. راه با علی هدایت است و بی علی ضلالت. سخن تمام… و نیز رسالت من.
و این نیز برای دشمن سنگین بود و شکننده دشمن به اینجا رسید که تا غروب خورشید در پیامبر دندان بر جگر باید نهاد و در ظلمت فقدان او دست به کار استمرار شب می باید شد. و…چنین شد. لیکن شب به اراده ی شب پرستان نمی پاید و خدا جهان بی روشنی بی خورشید بی حجت رها نمی کند پس چه باید کرد؟! حال که وجود خورشید حجت ناگزیر است و لا محاله و در روز روشن ولایت از دیوار آگاهی مردم بالا نمی توان رفت و همت به سرقت گنج ایمانشان نمی تونا گماشت و تنها دو کار میتوان کرد. یا خورشید را زندانی سکوت باید ساخت یا چشم و دل مردم را از نور فرو باید بست، رمدم را کور باید کرد… و اگر این هر دو شد غایت مطلوب است و نهایت مامول.
و این هر دو ش هم علی خانه نشین شد و هم پرده های سیاه جهل و کفر و نفاق چشم دل مردم را پوشاند که این هر دو بی دیگری نمی شد.اگر مردم زندانی جهل خویش نبودند علی را به زندان انزوا تاب نمی آوردند و بالعکس اگر موجودیت اسلام تهدید نمی شدو علی را مجال شمشیر برافراشتن بود،هیچ پرده ی جهل و کفر و نفاق بر هیچ چشم و دلی نادریده نمی ماند.

اما با این دو مصیبت عظمی خانه نشینی خورشید و سیاه دلی مردم اسلم غریب شد و آرام آرام آن دشنه ها که در کارگاه انکار غدیر ساخته و پرداخته شده بود از نیام خباثت در آمد و مهیای قتل آل الله شد. با اولین ضربه عرش و فرش به لرزه در آمد فرق امید شکافته گشت و خون یاس، محراب مظلومیت را پوشاند. با دومین ضربه، امام حسن، را و با سومین و چهارمین… امام حسین عصره ی مظلومیت تاریخ به خون نشست و منکران غدیر و خفاشان ولایت گریز حضور ممتد و مستمر شب را جشن گرفتند.
… و از این پس تا کنون و تا قیام قائم آل محجمد آنچه تعدی و ستم بر اسلام و اسلامیان رفته و می رود همه به دست نوادگان و اخلاف همان کودکانکاری است که در غدیر زاده شد.
 
بالا