اخبار مربوط به محیط زیست

دالیا

عضو جدید
آمارها هشدار مي دهند

وضعيت وخيم است

به طور كلي نتايج حاصله از اين آمارگيري بسيار تاسف بار و هشداردهنده بود: در تمامي زيستگاه هاي مهم مناطق آزاد كشور جمعيت گونه هايي از قبيل كل و بز، قوچ و ميش، آهو، جبير و گونه هاي مختلف گوشتخواران يا به كلي نابود شده بود يا تعداد بسيار اندكي كه كمتر از 10 درصد جمعيت قبلي بود، مشاهده شد

عكس : فريبرز شكرايي

دشت بافق حتي تا 10 سال پيش يكي از زيستگاه هاي اصلي آهو در ايران بود ، اما بعيد است كه اكنون آهويي در اين دشت باقي مانده باشد.
مهندس هوشنگ ضيايي
اوضاع حيات وحش كشورمان بسيار وخيم است. من به عنوان يك كارشناس حيات وحش در اين مورد هشدار مي دهم، باور كنيد اگر بيشتر از اين دست روي دست بگذاريم و چاره اي نينديشيم، در آينده اي نزديك بايد در انتظار فاجعه انقراض نسل تعداد زيادي از گونه هاي حيات وحش كشورمان باشيم. شايد اگر من اطلاع چنداني از وضعيت گذشته و فعلي حيات وحش كشور نداشتم و شايد اگر مدت 35 سال در اقصي نقاط كشور در زمينه حيات وحش تحقيق و تفحص نمي كردم و بالاخره اگر در سال 76مسووليت اولين آمارگيري ازحيات وحش كشور را برعهده نداشتم، هرگز به خود اجازه چنين اظهارنظري را نمي دادم.
تا قبل از آمارگيري سال 1376 كه هنوز اطلاعات كافي از وضعيت حيات وحش كشورمان در دست نبود، چنين تصور مي شد كه كاهش جمعيت حيوانات وحشي در زيستگاه هاي آنها به دليل فشار شكارچيان يا دامداران و در نتيجه مهاجرت آنها به مناطق ديگر است، ولي زماني كه براي اولين بار پس از گذشت حدود 20 سال، آماري سراسري از جمعيت موجود گونه هاي بارز حيات وحش تهيه كرديم، آن وقت بود كه پي به عمق فاجعه برديم. در آن سال من مسووليت برنامه ريزي و نظارت بر اين برنامه را برعهده داشتم. كار بسيار مشكل و دقيقي بود، اما كاركنان ادارات محيط زيست استان ها واقعا همكاري كردند. برخي از استان ها علاوه بر امكاناتي كه داشتند از اساتيد، دانشجويان، دوستداران طبيعت و حتي شكارچيان كمك گرفتند. استانداري و ساير ادارات نيز با در اختيار قرار دادن وسيله نقليه با برخي از ادارات همراهي كردند. در استان هايي كه امكانات كمتري وجود داشت، افراد مجربي از تهران يا استان هاي همجوار به آنجا اعزام شدند و بالاخره پس از حدود 2 ماه تلاش بي وقفه آمارگيري قابل قبولي از جمعيت گونه هاي شاخص حيات وحش موجود كشور اعم از مناطق آزاد و مناطق تحت حفاظت سازمان از قبيل پارك هاي ملي و پناهگاه هاي حيات وحش تهيه شد.
به طور كلي نتايج حاصله از اين آمارگيري بسيار تاسف بار و هشداردهنده بود: در تمامي زيستگاه هاي مهم مناطق آزاد كشور جمعيت گونه هايي از قبيل كل و بز، قوچ و ميش، آهو، جبير و گونه هاي مختلف گوشتخواران يا به كلي نابود شده بود يا تعداد بسيار اندكي كه كمتر از 10 درصد جمعيت قبلي بود، مشاهده شد. براي مثال در مناطق جنوبي استان فارس كه بر اساس آمارگيري سال 1356 بين 15 تا 20 هزار راس قوچ و ميش، كل و بز و آهو وجود داشت، فقط يكصد راس از اين حيوانات مشاهده شد. در مناطق شمالي استان آذربايجان غربي كه زيستگاه هزاران راس قوچ و ميش ارمني و كل و بز بود، نظير ماكو كه حيوانات به راحتي از داخل شهر نيز مشاهده مي شدند، حتي يك راس بز هم ديده نشد.

در مناطق جنوبي استان فارس كه بر اساس آمارگيري سال 1356 بين 15 تا 20 هزار راس قوچ و ميش، كل و بز و آهو وجود داشت، فقط يكصد راس از اين حيوانات مشاهده شد
درمناطق تحت پوشش مستقيم سازمان حفاظت محيط زيست كه گارد سازمان حفاظت محيط زيست در آن حضور دايم دارند نيز وضعيت اسفبار بود. در پارك ملي بختگان كه آمارگيري آن تحت نظارت آقاي مهندس دره شوري انجام گرفت، از تعداد 16 هزار و 500 راس كل و بز پارك و قوچ و ميش موجود در سال 1359، تنها 54 راس در سال 76 باقي مانده بود.
در پارك ملي گلستان كه چشم و چراغ سازمان محسوب مي شود و بيشترين امكانات و پرسنل در آن متمركز است، از 15 هزار راس قوچ و ميش و كل و بز در سال 56 در سرشماري آقاي دكتر كيابي در سال 76 فقط يكهزار و 500 راس گزارش شد.
در منطقه حفاظت شده بيستون كه زيستگاه كل هاي ركورد جهان به شمار مي رود و حدود 10 هزار راس از اين حيوان در آن زندگي مي كرد، محيط بانان منطقه به كارشناسان اعزامي از مركز چنين گفتند: يك بز هم در تمام منطقه مشاهده كنيد، ما به شما جايزه مي دهيم كه واقعيت هم چنين بود. در اينجا ديگر ضرورتي نسبت به ذكر آمارهاي ديگر از قبيل انقراض نسل گورخر ايراني در پارك ملي كوير و تمامي مناطق آزاد، انقراض نسل يوز آسيايي در مناطق حفاظت شده خوش ييلاق، موته، پارك ملي خبر و تمامي مناطق آزاد، عدم مشاهده برخي از گربه سانان كوچك نظير گربه شني، گربه پالاس و كاراكال در سراسر كشور، نمي بينيم.
و اما در پاسخ به سوال هاي شما:
درباره انقراض 90 درصد حيات وحش در 30سال اخير به طور قطع نمي توان اظهارنظر كرد. به خصوص اينكه اساسا تعريف حيات وحش تغيير كرده. در گذشته حيوانات قابل شكار را حيات وحش مي گفتند، ولي حالا حتي گياهان هم در مجموعه حيات وحش جاي مي گيرند. اگر حيات وحش به معناي جديد مدنظر باشد اين حرف درست نيست. حتي درباره حيات وحش به معناي حيوانات بزرگ قابل شكار هم نمي شود نظر قطعي داد، چرا كه هيچگونه آمار دقيق چه گذشته و چه حال موجود نيست. از طرف ديگر در برخي مناطق آزاد مي شود گفت كه اين آمار حتي به صد درصد هم رسيده، ولي در برخي مناطق تحت حفاظت نه. مثلا جمعيت گراز افزايش هم داشته يا گوزن زرد در جزيره اشك از جمعيت بسيار خوبي برخوردار است، ولي حيوان ها يي كه پروانه شكار برايشان صادر مي شوند، اين آمار درباره شان به طور كلي با تكيه بر مشاهدات صدق مي كند.
مهمترين عوامل كاهش جمعيت حيات وحش شكار بي رويه و تخريب زيستگاه است. تفنگ در دست مردم خيلي زياد شده و كنترلش از دست متوليان امر خارج شده، اينطور كه مي گويند يك ميليون تفنگ در حال حاضر در دست مردم است. از طرف ديگر قدرت اجرايي سازمان حفاظت محيط زيست هم كم شده و كنترلي بر شكارچيان ندارد. در ضمن شكارچي ها هم فرهنگ شكار ندارند و اكثرا شكارچي متخلف هستند. آنها به هر جنبده اي شليك مي كنند. اكثر شكارچي هاي متخلف را هم محلي ها تشكيل مي دهند.
بيشتر زيستگاه هاي حيات وحش هم تخريب شده، مثلا چشمه ها، به خصوص در مناطق كويري به تصرف دامدارها درآمده است. رقابت غذايي و شيوع بيماري و لگدكوب شدن و در نتيجه از بين رفتن كامل زيستگاه هم كه خودش جاي بحث دارد. تمام مناطق شده جولانگاه دام ها و شكارچي ها، چون جاده كشي بدون برنامه، دسترسي به دور افتاده ترين مناطق را هم ساده كرده است. حتي دامدارها دام هايشان را با نيسان به اين مناطق مي برند يا شكارچي ها خيلي راحت با موتور بالا سر شكار مي روند.
اشغال زمين و تصرف اراضي به بهانه هاي مختلف هم كه فراوان است. هركس براي گسترش زمين هايش با يك تراكتور به جان طبيعت اطراف مي افتد و با شخم زدن زمين صاحب آن شده و حيات وحش هر روز مهجورتر مي شود.
اما اينكه مسايل اقتصادي و اجتماعي تا چه حد در اين زمينه دخيل است؛ به عقيده من مسايل اقتصادي ربطي به اين موضوع ندارد. 40 سال پيش شايد مردم سالي يك بار هم گوشت نمي خوردند، ولي وضع به اين صورت نبود. مساله اساسي در اينجا ناكارآمدي مديران به دليل عدم علاقه و عشق است. با ادامه اين روند بسياري از گونه ها از جمله يوز، گورخر حتي قوچ و ميش و كل و بز از بين خواهند رفت. گربه سانان هم كه همگي به جز گربه وحشي رو به انقراض هستند، مگر اينكه تحولي در امر حفاظت از حيات وحش به وجود بيايد.
 

دالیا

عضو جدید
بدرود، مرغزارهاي ايران ويج

بدرود، مرغزارهاي ايران ويج

بدرود، مرغزارهاي ايران ويج


تصوير دشنه و تشنه در جنگل گلستان ! عكس از كيومرث درمبخش


دكترناصر كرمي
هنگامي كه جانداري را مي كشيد، در دل با او بگوييد: همان نيرويي كه تو را مي كشد، مرا هم خواهد كشت و من هم خورده خواهم شد، زيرا همان قانوني كه تو را به دست من گرفتار كرد، مرا هم به دست تواناتري گرفتار مي كند. خون تو و خون من نيستند مگر شيره اي كه در رگ هاي درخت آسمان جاري است. *
جانداران ايران، اما عمدتا از اين روي به دياري ديگر رخت برنبستند كه كسي مي خواست به قصد خوردن بكشدشان. روزگار ديگر شده بود و جاي امني نمانده بود، براي هيچ جانداري. جاده ها، ديرك هاي برق، اتاقك هاي سيماني، ماشين هاي حفاري و ... حتي راه يافتند تا ستيغ هاي برفگير كه نيم فرسخ ارتفاع شان بود. كسب لقمه ناني براي اينهمه دهان باز منتهاي آرزوي همه شد و فراموش كردند كه اين دهان هاي باز هميشه نمي تواند از گوشت و پوست خويش تغذيه كند. كوبيدند و كندند و پيش رفتند، بي بيم آنكه بي برگ و باري ابدي سرزميني بزرگ بهاي گزافي است براي چند صباحي ديگر سير شدن چند نفري ديگر.
اين تفنگ ها نبودند كه در كمتر از 3 دهه بيش از 90 درصد آهوان ايران را از پاي درافكندند، آنها را گريز اجتناب ناپذير به صخره سارهاي دوردست از پاي درآورد. صخره هايي كه امن تر بود از آن جهت كه ديرتر پاي انسان به آن مي رسيد، اما در آنها گرسنگي و تشنگي هر جنبنده اي را از پاي درمي آورد. جاده ها را كشيدند و هرگز نگفتند كه ساكنان بي زبان اين زيستبوم به كجا خواهند رفت. شهرك ها را گستراندند تا هرجا كه كف دستي زمين بود و هرگز نينديشيدند كه ساكنان قبلي چه سرنوشتي پيدا خواهند كرد، ساكنان جديد چه طرفي خواهند برد از زيستن در سرزمين بي زاد و زيست؟
* * *
بر اساس آمار سرشماري حيات وحش كه پيش از اين در مجلات حيات وحش و سفر منتشر شده است، درفاصله دو سرشماري سالهاي 1356 و 1380 حدود 90 درصد از شمار حيات وحش در ايران كاسته شده است. اين آمار تكان دهنده حكايت از آن دارد كه روند شتابناك قهقراي طبيعت در ايران كه از ابتداي قرن حاضر آغاز شده است، طي 3 دهه گذشته نه تنها كاهش نيافته، بلكه ابعاد گسترده تري نيز پيدا كرده است. اين روند تا كجا تداوم خواهد يافت؟ سرنوشت طبيعت ايران و زيستمندان بي پناه آن چه خواهد شد؟
براي يكي از گونه هاي حيات وحش ايران، يوزپلنگ آسيايي، با بودجه برنامه محيط زيست سازمان ملل، دفتر و دستك گسترده اي راه افتاده است تا از انقراض قريب الوقوع آن جلوگيري كنند. چند وقت پيش كارشناسي به نام جورج.بي.شالر از طرف سازمان ملل به ايران آمد تا از وضعيت پروژه حفاظت از يوز ايراني گزارشي تهيه كند. دو فراز قابل توجه گزارش او، يكي اين است كه در ايران اساسا كارشناسي كه بتواند رد يوز را شناسايي كرده و به تعقيب او بپردازد، وجود ندارد و ديگر اينكه ... اساسا در ايران اراده جدي براي حفظ يوز ديده نمي شود. وقتي كه اين اراده حتي براي حيواني كه پروژه بسيار متمول! و حامي بسيار قدرتمندي همچون سازمان ملل را در كنار خود دارد، به چشم نمي خورد، چه انتظاري داريم براي حفاظت از گونه هاي ديگري كه جز خداي خود پناهي ندارند؟ چرا بايد وضعيت حفاظت از زيستگاه هاي طبيعي در ايران حتي از بسياري كشورهاي آفريقايي و آسيايي بدتر باشد؟
* * *
 

دالیا

عضو جدید
قهقراي زيستگاه ها

قهقراي زيستگاه ها

قهقراي زيستگاه ها



دكتر دهزاد مدرس دانشگاه شهيد بهشتي است كه تحقيقات زيادي در مورد حيات وحش ايران به عمل آورده است. وي معتقد است كه تعداد حيوانات وحشي در ايران رو به كاهش است . دليل آن نيز از بين رفتن زيستگاه حيات وحش در اثر دست اندازي بخش هاي دولتي و غير دولتي است.
دهزاد مي گويد: بخش دولتي با پيشبرد طرح هاي عمراني به تنها چيزي كه فكر نمي كند حيات وحش و محيط زيست است. اخيرا در پروژه كارون 3، تعداد زيادي از زيستگاه هاي بكر ما نابود شد.
به گفته وي چون هيچكس حتي مطالعه كمي در مورد تعداد حيات وحش ايران صورت نداده است، آمار دقيقي از درصد نابودي آنها در دست نيست. وي شكار را نيز يك عامل مهم، اما نه تعيين كننده روي كاهش ميزان حيات وحش در ايران دانست و گفت: ناآگاهي مردم منجر به از بين بردن برخي از گونه ها مي شود. نظير آنچه در يزد هنگام به آتش كشيدن زيستگاه هاي يوزپلنگ صورت گرفت

.
اينكه آيا شرايط اجتناب ناپذير اقتصادي و اجتماعي، عوامل نابودي حيات وحش در ايران بوده يا ناكارآمدي نهادهاي مسوول به ويژه ضعف سازمان حفاظت محيط زيست، سوالي است كه دهزاد در پاسخ آن يادآور شد: همه اين عوامل مجموعه اي است كه مثل زنجير به يكديگر متصل است. وقتي شرايط اقتصادي، اجتماعي ناموزون مي شود. طبيعتا ناكارآمدي بخش هاي اجرايي كشور را به دنبال دارد و پرسنل نيز دچار مشكل مي شوند. دهزاد، گونه هاي در حال نابودي در حيات وحش ايران را چنين برشمرد: گونه هاي آبزي فعال ماهيان مثل قزل آلاي خال قرمز، لاك پشت هاي رودخانه اي، پرندگاني در ارتباط با سيستم هاي آبي مثل مرغ ماهي خوار، يوزپلنگ هاي آسيايي و گورخر ايراني واقع در دشت كوير.
 

دالیا

عضو جدید
نتيجه افراط و تفريط

نتيجه افراط و تفريط

ديدگاه

نتيجه افراط و تفريط

دكتر ناصر محرم نژاد


شكار، يك فرآيند است. حيات وحش تكثير مي شود و جمعيت آن به واسطه عوامل مختلفي كم و زياد مي شود و اگر زيستگاه جانوري مناسب باشد و تغذيه و امنيت كه 2 پارامتر بسيار مهم در مديريت حيات وحش است، برايش وجود داشته باشد تكثير پيدا مي كند. از طرفي اگر افزايش جمعيت وحش بدون كنترل باشد، باتوجه به محدوديت هاي طبيعي، به زيستگاه، پوشش گياهي و عوامل ديگر لطمه وارد مي آيد و نهايتا باز به جمعيت آن گونه لطمه وارد مي شود.
در مديريت حيات وحش بايد بين تغذيه و جمعيت يك گونه ارتباط برقرار كنيم و در اين مرحله است كه لزوم صدور پروانه شكار به عنوان يكي از فاكتورهاي كنترل مطرح مي شود، البته مديريت حيات وحش فقط صدور مجوز شكار نيست، بلكه ايجاد تعادل بين منابع غذايي و جمعيت حيات وحش است و در اين راستا تحقيقات نقش عمده اي دارد.
بنابراين اگر درست مديريت نكنيم دو حالت اتفاق مي افتد؛ يكي اينكه ممكن است افراط كنيم، مجوز شكار صادر نكنيم و در نهايت زيستگاه دچار كمبود منابع غذايي شود. حالت دوم آن است كه مجوز بيش از اندازه صادر كنيم و جمعيت وحش به خطر بيفتد. هر دو اين افراط و تفريط ها در مديريت حيات وحش غلط و غيرمنطقي است.
در اين بحث، بديهي است كه شكار غير مجاز جايي ندارد و در آن نه تحقيقات وجود دارد و نه اينكه روند صدور مجوز بر آن حاكم است، پس اساسا غلط و خطرناك است، ولي وجود شكاركشي و شكارچي غير مجاز، نشان مي دهد كه ما يك بعد سوم هم براي مديريت حيات وحش لازم داريم. يعني بعد از پژوهش و تعيين ظرفيت براي تعادل موادغذايي و جمعيت، نياز به بعد سوم يعني حفاظت داريم. همين كه مجوز شكار را به اندازه كافي و درست بدهيم كافي نيست، بلكه بايد حفاظت كنيم تا به آن دو بعد ديگر برسيم. وقتي حفاظت صحيح صورت گيرد، شكار غيرمجازي انجام نمي شود كه شمار گونه ها مورد تهديد قرار گيرد.
به گمان من روند فعلي، روند صحيحي در مديريت شكار و صيد نيست، يعني براساس معيارهايي كه در مديريت علمي شكار و صيد مي شناسيم طراحي و انجام نمي شود. بايد اين روند را تغيير دهيم و به طرف مديريت خرد ورزانه و مبتني بر پژوهش شكار و صيد پيش برويم. مديريت محيط زيست بايد از نوع مديريت استراتژيك باشد، چون در معرض تهديدها و فرصت هاست. اين تهديدها و فرصت ها در همه زمينه هاي محيط زيست از جمله شكار و صيد، وجود دارد. وقتي شكار غير مجاز رو به افزايش برود اين تهديد است، نمي توان به آن ساده نگريست. بايد با نگاه عميق و علمي به مساله نگاه كرد و ديد عوامل و علل اين شكار غيرمجاز چيست؟ مثلا اگر افزايش قطع درختان را در جنگل داشته باشيم و اين تهديدها را بررسي كنيم قطعا مي بينيم كه جنگل نشينان دچار كمبود سوختند. هرقدر هم مجازات قطع درخت را سنگين كنيم، هيچ تاثيري در كاهش قطع درخت نخواهد داشت، چون عامل اصلي به قوت خود باقي است و حل نشده. در مورد حيات وحش هم همينطور است، با افزايش جريمه مجازات و اين قبيل راه حل ها نمي توان به نتيجه رسيد. مثلا اگر جريمه شكار يوزپلنگ را به جاي 10ميليون تومان به 100 ميليون تومان افزايش دهيم چه مي شود؟ باعث رشوه و فساد مي شود. با افزايش جريمه تخلف كم نمي شود، بلكه فساد هم به آن افزده مي شود. تعيين جريمه جزئي از روند مديريت حيات وحش است كه بايد با مطالعه كامل انجام شود. افزايش شديد جرايم شكار غير مجاز باعث ايجاد اطمينان كاذب براي مديريت ضعيف است. چرا؟ مديريت ظاهرا مي بيند تخلف كم شده و خوشحال مي شود، در حالي كه عملا تهديد به قوت خود باقي است و تخلف در نهان انجام مي شود.
ايجاد ممنوعيت آن هم بدون زيرساخت هاي پژوهشي باعث افزايش تخلفات مي شود و نياز به امكانات پرسنلي و فني را چند برابر مي كند. اگر خياباني را ورود ممنوع اعلام كنيد، نياز به چندين نفر پرسنل داريد كه اين ممنوعيت را اجرا كنيد، امكانات و دوربين و چيزهاي ديگر هم لازم داريد. ممنوعيت در مديريت كار ساده اي به نظر مي رسد، در حالي كه به هيچ وجه ساده نيست. 2 عامل مي خواهد: زيرساخت پژوهش و امكانات پرسنلي و فني. منطقه اي كه تا ديروز آزاد بوده و شكارچي با پروانه در آن رفت و آمد مي كرده وقتي ممنوع شكار اعلام مي شود، در اينجا فرصت تبديل به تهديد شده است. ممنوعيت بايد بر مبناي مسايل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي باشد و بدون در نظر گرفتن اين مباني ممنوعيت به هيچ وجه كارساز نيست.
شكار و صيد نيازمند مديريتي قوي و جامع نگر است كه در آن انجام پژوهش، برنامه ريزي، بسيج امكانات، بودجه بندي و كنترل و نظارت به صورت همزمان بايد انجام پذيرد. البته نقش مشاركت مردمي كه در كشورهاي پيشرفته بسيار مورد توجه است، نبايد فراموش شود. لازم به ذكر است كه سالها پيش قانون واگذاري وظايف غير حكومتي سازمان حفاظت محيط زيست به بخش خصوصي توسط هيات دولت تصويب شد، ولي متاسفانه 8 ، 9 سال مي گذرد و هنوز هيچ اقدامي انجام نشده است.
چند سال پيش در آلمان بازديدي داشتيم از نقش مشاركت مردمي در مديريت شكار و صيد. يك منطقه بسيار خوب توسط دولت در اختيار يك NGO قرار گرفته بود و اين NGO پروانه شكار صادر مي كرد و دولت صرفا نقش نظارتي داشت و اگر معيارها و استانداردهاي مديريتي رعايت نمي شد دولت مي توانست از NGO مربوطه خلع يدكند و مديريت منطقه را به ديگري واگذارد. جالب اينكه درآمدهاي حاصل ازفروش پروانه شكار خرج پژوهش، حفاظت و ديگر نيازهاي منطقه مي شد. اگر بخش خصوصي و به طور كلي مردم وارد عرصه حفاظت و بهره برداري از مناطق در رابطه با شكار و صيد شوند و سازمان حفاظت محيط زيست نيروي خود را صرف نظارت درست و اصولي كند، بي شك مسايل به طرز معقولي حل خواهد شد. هم حيات وحش حفظ مي شود و رشد پيدا مي كند، هم مناطق به شرايط مطلوب نزديك مي شوند و هم به تبع آنها، اكوتوريسم و سافاري جايگاه خود را پيدا خواهند كرد.
* مدرس مديريت محيط زيست و معاونت اسبق سازمان حفاظت محيط زيست
 

دالیا

عضو جدید
خروس گله؛ جواهر كمياب كوير

خروس گله؛ جواهر كمياب كوير

زاغ بور را پرنده بومي بيابان هاي مركزي ايران مي دانند

خروس گله؛ جواهر كمياب كوير



زاغ بور مي تواند به عنوان يكي از مهمترين مظاهر طبيعت ايران زمين بيش از پيش به جهانيان معرفي شود ومشتاقان بسياري را به سوي كويرمركزي ايران گسيل دارداما كارشناسان معدودي اين پرنده و ويژگي هاي آن را مورد بررسي قرار داده اند
گزارش و عكس :سام خسروي فرد
پرنده اي درمناطق بياباني ايران زيست مي كند كه مي توان آن را گونه اي منحصربه فرد ناميد. عضوي از خانواده كلاغ ها كه رنگ نخودي-نارنجي اش سبب شده با ساير اعضاي اين خانواده تفاوتي چشمگير داشته باشد. بالهايش با نواري سفيد آذين شده و انتهاي آنها سياهي اعجاب انگيزي دارد كه در تلالو خورشيد جلاي سبز-آبي از خود بازتاب مي دهد. تا چند سال پيش اين پرنده زيبا فقط در ايران قابل مشاهده بود، اما مدتي است كه پراكنش آن تا مرزهاي غربي افغانستان نيز گسترش يافته است. با اين حال همچنان مي توان آن را پرنده خاص دانست. «زاغ بور» اين روزها شهرتي جهاني يافته است و به دليل تلاش يكي از معتبرترين كارشناسان طبيعت ايران، نام اين پرنده به «زاغ ايراني» تغيير كرده و در مجامع غربي با اين نام شناخته مي شود.
ويژگي هاي هويدا
زاغ بور جزو پرندگاني است كه مشاهده آن چندان دشوار نيست فقط بايد رنج سفر را به خود هموار كرد و به سوي مناطق بياباني رهسپار شد. اين پرنده كنجكاو و جست وجوگر را معمولا مي توان در بيابان هاي يزد و سمنان روي شاخه هاي قيچ مشاهده كرد.
جمشيد منصوري در كتاب راهنماي صحرايي پرندگان ايران مي نويسد: «اين پرنده در مناطق استپي، بياباني، بيابان هاي ماسه اي با گياهان پراكنده و دشت هاي پوشيده از گياه قيچ به سر برده و لابه لاي بوته ها آشيانه مي سازد. تنها پرنده بومي و آندميك در ايران بوده و اخيرا پراكندگي اش وسعت بيشتري يافته است.»
او درباره مشخصات ظاهري زاغ بور كه نام زاغي كويري و بور مرغ نيز بر آن نهاده، چنين توضيح مي دهد: «اين پرنده 24 سانتيمتر طول دارد و شبيه هدهد اما بدون تاج سر است. منقار، بلند با اندكي خميدگي روبه پايين و بالها پهن است. رنگ پر و بال نخودي مايل به قهوه اي است، صورت كمرنگ تر و از قاعده منقار تا چشم ها لكه سياه رگه مانند و نيز لكه سياه بزرگي در بالاي سينه اش ديده مي شود. بالها سياه با دو نوار بالي سفيد كه در پرواز مشخص مي شوند. بسيار فريبكار است، به طور تصادفي بالاي بوته هاي قيچ نشسته و دمش را اندكي به صورت پره مانند نگه مي دارد. بيشتر روي زمين راه رفته و به سرعت مي دود تا از مقابل ديدگان پنهان شود. تاحدودي شبيه چكاوك هدهدي است.»
رفتاري اعجاب انگيز
رفتار زاغ بور براستي غريب است. بيشتر وقت در حال دويدن است. بعضي از آنها با ديدن انسان يا خودرو فرار مي كنند و در صورت احساس خطر بيشتر ممكن است پروازي كوتاه و سريع را نيز دستمايه قرار دهند. برخي ديگر ترس چنداني از انسان ندارند، البته اين گروه فاصله ايمني را رعايت مي كنند و به فعاليت هاي روزمره خود مي پردازند، اما زيرچشمي مراقب تمام رفتارهاي انسان هاي پيرامون خود هستند.زاغ بور مرتب روي زمين راه مي رود و با نوك قوي خود دانه هايي را از روي زمين جمع مي كند، بعضي را مي خورد و بعضي ديگر را با خود حمل مي كند، چند گام را به سرعت برمي دارد، در سايه قيچي آرام مي گيرد و اطراف را وارسي مي كند. سپس با كمال احتياط از نوك خود بهره مي گيرد و در زمين چاله اي كوچك حفر مي كند. دانه را در چاله قرار مي دهد و روي آن را مي پوشاند. جالب اينكه همه دانه ها را يك جا دفن نمي كند، بلكه هر دانه را با فواصل نامعين در يك چاله قرار مي دهد. اين فعاليت از صبح تا غروب چندين بار تكرار مي شود. هنگام ظهر، اندكي به استراحت مي پردازد و دوباره تلاش خود را از سرمي گيرد.
اين رفتار زاغ بور بشدت شبيه رفتار ساير اعضاي خانواده كلاغ هاست، اما برخلاف آنها كه اشياي براق را مخفي مي كنند همانند مورچه ها به ذخيره سازي غذا مي پردازد.زاغ بور جانوري قلمروطلب است. وقتي در محدوده اي يك جفت از اين پرندگان مشاهده شد بايد مطمئن بود كه به شعاع 500متري نمي توان زاغ سومي را ديد.
وجه تمايز اين پرنده با اعضاي ديگر خانواده اش، برخورداري از صدايي دلنشين است.
زاغ بور صدايي دلنشين و آهنگين دارد كه اين ويژگي بر جذابيتش افزوده است.اين پرنده زيباي بيابان هاي ايران در ارديبهشت ماه جوجه آوري مي كند و نر و ماده در پرورش و بزرگ كردن جوجه ها همكاري مي كنند.
كم توجهي يا كمي دانش؟
زاغ بور مي تواند به عنوان يكي از مهمترين مظاهر طبيعت ايران زمين بيش از پيش به جهانيان معرفي شود ومشتاقان بسياري را به سوي كويرمركزي ايران گسيل دارد، اما كارشناسان معدودي اين پرنده و ويژگي هاي آن را مورد بررسي قرار داده اند. اكبر همدانيان يكي از اين افراد است. او دلايل مطالعه زاغ بور را با ذكر خاطره اي بيان مي كند: «اين پرنده را هميشه در مناطق بياباني مي ديدم و از قضا به آن علاقه مند بودم. تا اينكه دكتر كيابي در سال 68 پيشنهاد كرد كه وضعيت اكولوژيك زاغ بور را در قالب يك پروژه مطالعاتي بررسي كنيم.پيش از آن دكتر بلوچ در مجله منابع طبيعي و يك نشريه خارجي مطالبي از زاغ بور چاپ كرده بود.»اين كارشناس به جزئيات بيشتري از مطالعات انجام شده اشاره مي كند: «دو ايستگاه يكي در كالمند و ديگري در هرات انتخاب و از هر ايستگاه۵ پرنده شكار كرديم. پرنده هاي شكار شده بيومتري شدند و محتويات سنگدان شان بررسي شد. با اين كار توانستيم از رژيم غذايي زاغ بور مطلع شويم.
اين پرنده هم از حشرات و هم از بذر گياهان تغذيه مي كند.»
همدانيان معتقد است كه مثلث سياه رنگي كه زير گلوي زاغ بور ديده مي شود با سن پرنده ارتباط دارد: «يكي از كارشناسان كه بيشتر با فرانسوي ها كار كرده و البته بيشتر مطالعاتش اطراف زاهدان انجام شده، عقيده داشت زيرگونه اي از زاغ بور وجود دارد كه فاقد مثلث سياه رنگ زير گلو است. به عبارت ديگر اين كارشناس معتقد بود كه دو نوع زاغ بور وجود دارد، يكي با مثلث سياه زيرگلو و ديگري بدون آن. درواقع اين طور نيست، در پرنده نابالغ مثلث تيره رنگ ديده نمي شود.»
او درباره جوجه آوري زاغ بور مي گويد: «اين پرنده ماه ارديبهشت 4 تا 6 تخم مي گذارد و لانه اش را پيش از آن روي گياه قيچ مي سازد. لانه حدود 80 سانتيمتر از زمين فاصله دارد و طوري ساخته مي شود كه دشمنان طبيعي نظير مار براحتي نتوانند جوجه ها را شكار كنند.»
با مطالعات پراكنده اي كه انجام شده نمي توان درباره وضعيت زيستي زاغ بور اظهارنظر قطعي كرد، اما به نظر مي رسد خطري جدي نسل آن را تهديد نمي كند به ويژه آنكه اهالي و چوپانان مناطق بياباني آن را خوش يمن مي دانند و لقب خروس گله را به آن داده اند.
 

دالیا

عضو جدید
مهاجرت پرندگان از خرافات تا واقعيت

مهاجرت پرندگان از خرافات تا واقعيت

مهاجرت پرندگان از خرافات تا واقعيت



بسياري از پرندگان در فصول گرم سال در يك منطقه به سر برده و سپس به جاهاي دور دست پرواز مي كنند و زمستان را مي گذرانند. اگر چه نواحي گرمسير نزديك خط استوا خانه هاي زمستاني بسياري از پرندگان است اما بسياري از آنها محلي را انتخاب مي كنند كه از محل فعلي آنها زياد دور نيست ولي در عوض گرمتر است و غذاي بيشتري آنجا يافت مي شود و يا حتي ممكن است مهاجرت آنها از نقاط مرتفع يك كوه به دامنه ها باشد.
غيبت و بازگشت مجدد پرندگان موجب شايع شدن انديشه هاي غير علمي و خرافه هايي در ميان مردم جهان شد حتي برخي معتقد بودند پرندگان در زمستان تغيير شكل داده و به پرنده ديگري مبدل مي شوند. تا اينكه فردي به نام لئونارد فريش با بستن يك رشته نخ ابريشمي قرمز به پاي يك چلچله و يافتن همان چلچله در سال بعد در آشيانه قبلي اش نادرستي نظريه هاي مختلف در مورد غيبت پرندگان را اثبات كرد. در سال 1899 دانشمندي به نام مارتنس از دانمارك اولين بار حلقه هايي از جنس روي را به پاي پرندگان نصب كرد كه بر روي آن موقعيت محل و زمان حلقه گذاري نوشته شده بود اين شيوه علامت گذاري از آن زمان متداول شد و امروزه هم براي مطالعه پرندگان از حلقه گذاري آنها با حلقه هايي كه داراي شماره مخصوص و اسم و نشاني مؤسسه تحقيقاتي است استفاده مي شود. به اين ترتيب با حلقه گذاري پرندگان اطلاعات زيادي در مورد مسير و چگونگي مهاجرت آنها به دست آمد.
علل مهاجرت پرندگان
گروهي از پرنده شناسان معتقدند برخي از پرندگان همواره در جستجوي محيطي هستند كه غذاي فراوان داشته باشد و بسياري از آنها به اين دليل كه با سرد شدن هوا تهيه مواد غذايي كافي برايشان مشكل مي شود مهاجرت مي كنند. گاهي هم تغييرات ناگهاني فصول، خشكسالي و يا بارانهاي نا بهنگام انگيزه اي براي مهاجرت به وجود مي آورد و به هر حال عواملي از قبيل طول روز و شب، درجه حرارت هوا، مقدار مواد غذايي و … اثراتي غير مستقيم در مهاجرت پرندگان دارند ولي نمي توان يكي از اين عوامل را عامل قطعي و اساسي به حساب آورد.
يك پرنده براي اينكه بتواند مسافتهاي طولاني را سفر كند نياز به ذخيره چربي در بدنش دارد خصوصاً براي پرندگاني كه تلاش مي كنند توقفي در بين راه نداشته باشند. ذخيره شدن چربي عمدتاً به دليل تغييرات هورموني صورت مي گيرد و آن دسته از پرندگاني كه در مسافتهاي كوتاه مسافرت مي كنند كمتر به تغذيه فراوان و كافي قبل از سفر نياز دارند. تعداد زيادي از پرندگان كوچك ممكن است قبل از مهاجرت حتي وزن بدنشان را دو برابر كنند. برخي از سسك ها آنقدر چربي ذخيره مي كنند كه بتوانند بدون وقفه گاهي اوقات بيش از 90 ساعت در بهترين شرايط پرواز كنند در حالي كه بدن آنها ممكن است كمتر از نيم گرم چربي در هر ساعت استفاده كند.
چگونه پرندگان راه را براي رفتن مي شناسند و در همان مسير مي مانند؟
نكته جالب اينجاست كه چگونه پرنده اي كه هزاران كيلومتر مسير خشكي و آب را طي مي كند دقيقاً روي همان تالابي فرود مي آيد كه سال گذشته فرود آمده است. خورشيد و ستارگان، جريان رودخانه ها، خطوط ساحلي، دره ها، رشته كوهها همه و همه مي توانند براي آنها به عنوان راهنما محسوب شوند. در مورد كبوترهاي خانگي گمان مي شود كه از حس بويايي خود براي پيدا كردن مسير استفاده مي كنند. اما مهمترين عامل براي پيدا كردن مسير مهاجرت، خطوط مغناطيسي كره زمين است.. همچنين وجود غريزه بازگشت به خانه پرنده را راهنمايي مي كند. در يك آزمايش پرندگان را در جعبه هاي سرپوشيده از يك مكان به مكان ديگري بردند، سپس در جعبه ها را باز كرده آنها را رها كردند، با تعجب مشاهده شد كه راه بازگشت به محل اوليه شان را پيدا كردند.
گاهي اوقات پرندگان راهشان را بر اثر يك طوفان عظيم، باد شديد يا ساير شرايط آب و هوايي گم مي كنند و يا شايد پرندگان جوانتر، آنهايي كه دير پر در آورده اند و نتوانسته اند با پرندگان مسن تر مهاجرت كنند راه را گم مي كنند.
به هر حال مهاجرت پرندگان حادثه طبيعي جذاب و مبهوت كننده اي است كه مي تواند نشانه اي از عظمت يكتاي زيبا آفرين باشد.
 

دالیا

عضو جدید
آمار جديد از ببركشي در هند

آمار جديد از ببركشي در هند

آمار جديد از ببركشي در هند


ببر به عنوان يكي از جذاب ترين جانوران كره زمين همواره مورد توجه رسانه ها بوده است. اين موجود پرشكوه و زيبا مدتي است در خطر انقراض قرار گرفته و زيستگاه هاي محدود آن در سراسر جهان مورد هجوم انسان واقع شده است.
خبرگزاري رويترز اعلام كرد: شكارچيان غيرمجاز از سال 1999 تا 2003 لااقل 144 ببر كمياب هندوستان را هدف گلوله قرار داده اند. جالب اينكه آمار فوق از سوي مقامات وزارت محيط زيست هندوستان اعلام شده است.
اعلام اين خبر سبب شد تا بحث كهنه چگونگي حفاظت از اين گربه هاي بزرگ جثه بار ديگر به ميان كشيده شود. در هفته گذشته كه نخست وزير هند - مان موهان سينگ- از مناطق حفاظت شده بخشهاي غربي اين كشور بازديد مي كرد، ديداري مردمي نيز انجام شد و در اين نشست درباره چگونگي مهار شكارچيان غيرمجاز بحث وگفت وگو شد.سخنگوي نخست وزير هند به رويترز گفت كه اين نشست نشان مي دهد در ميان مقامات عالي رتبه هند حيات ببر از اهميت قابل ملاحظه اي برخوردار است. نخست وزير نيز به طور مستقيم در اين باره بامردم گفت وگو كرده است.از سوي ديگر وزارت محيط زيست هند اعلام كرد: از ميان 144 ببر كه بين سالهاي 1999 تا 2003 مرده اند 59 قلاده براثر مرگ طبيعي از ادامه حيات بازمانده اند.
اين وزارتخانه طرحي را تهيه كرده است كه در صورت تائيد ديوان عالي هند به اجرا درمي آيد. براساس اين طرح يك متخصص محيط زيست براي كاوش، جست وجو و مطالعه ببر به مناطق مركزي برئو خواهد آمد و نحوه نوين حفاظت از مناطق را پايه ريزي مي كند. اين طرح همچنين اختيارات جديدي در حوزه حيات وحش براي نخست وزير تعريف مي كند. براساس طرح مذكور پناهگاه حيات وحش ساريسكا بهترين محل براي بررسي تشخيص داده شده. در سال 1973 نيز در اين محل براي نخستين بار پروژه حفاظت ببر به مورد اجرا گذاشته شد و سال گذشته تخمين زده شده است كه 16 تا 18 ببر در اين محل زيست مي كنند.
با اين حال دوستداران طبيعت در هند هشدار داده اند كه كشتار ببرها در اكثر پناهگاه ها و زيستگاه هاي حفاظت شده اين كشور ادامه دارد و بايد براي مبارزه با اين روند فكري جدي و عملي قاطع صورت گيرد. نكته قابل اهميت ديگري نيز وجود دارد. همزمان با تحليل رفتن و كوچك شدن زيستگاه ها، جمعيت ببر نيز كاهش يافته است.سازمان حفاظت محيط زيست همچنين اعلام كرده است كه در خلال سالهاي ياد شده 238 متخلف را دستگير كرده است كه پوست، ناخن، استخوان، دندان و يا ساير اعضاي اين حيوان را حمل يا نگهداري مي كردند. اين سازمان مي افزايد: «اين تخلف بدين معني نيست كه همين ميزان ببر كشته شده است، اما مي توان به نتيجه ديگري دست يافت. ببرهاي كشته شده توسط شكارچيان غيرمجاز احتمالا بيش از 144 قلاده است.»
 

دالیا

عضو جدید
گذرگاه

گذرگاه

گذرگاه



آكواريومي جذاب و ديدني
انجمن حفاظت حيات وحش در نهم ژوئن سال جاري گونه هاي جديد مرجان ها و زندگي زير آب را به نمايش مي گذارد. اين موزه كه در واقع به آكواريوم نيويورك شهرت دارد سال 1957 در زير آب ساخته شد، اما بزودي جانوران جديدي از قبيل اره ماهي، مار ماهي، كوسه ها و 35 گونه ديدني از اكوسيستم تپه هاي مرجاني درياي كارائيب را به نمايش مي گذارد. ژانت گيبسون، يكي از كارشناسان انجمن حفاظت از حيات وحش درباره فعاليت تازه اي كه قرار است انجام دهند، مي گويد: ذخاير دريايي منطقه اي جزو ميراث جهاني محسوب مي شود. به علاوه آينده مرجان هاي درياي كارائيب به آلودگي هايي كه در گستره جهاني منتشر مي شوند بستگي دارد. بازديدكنندگان مي توانند با حساسيت ها و زيبايي هاي اين موجودات آشنا شوند و هر كدام سياست حفاظت محيط زيست را دنبال كنند.»

نشتي را متوقف كنيد
طرفداران محيط زيست در مكزيك نسبت به اقدامات يك شركت نفتي در اين كشور اعتراض كردند. به گزارش آسوشيتدپرس، خطوط لوله نفت در بعضي مناطق مكزيك دچار اشكال شده، به طوري كه امكان انفجار آنها نيز وجود دارد. از اين رو وكيل اداره محيط زيست مكزيك «جاس لوئيس لوئگ» در يك كنفرانس خبري گفت: «ما خواهان بسته شدن اين لوله ها هستيم چرا كه براي انسان و طبيعت مخاطره آميز است.» او در اين نشست از مسئولان شركت نفتي پيمكس خواست هر چه سريع تر نسبت به تعمير هفت مجرا از 35 مجراي شناسايي شده اي كه نشتي دارند اقدام كنند. او ادامه داد: «بيش از 6 ماه است كه خطر انفجار اين لوله ها آسايش مردم را مختل كرده ،اما مسئولان شركت پيمكس آنها را تعمير نمي كنند و بهانه مي آورند كه براي اين كار پول ندارند.» وي افزود: «اگر مسئولان اين شركت فكري براي لوله هاي خطرساز نكنند، وظيفه دولت است كه به اين موضوع رسيدگي كند. براي اين كار كافي است پالايشگاه تعطيل شود. كمبود بنزين باعث مي شود مسئولان شركت، تعمير لوله ها را جدي بگيرند.» بر اساس اين گزارش بسياري از اين لوله ها در دهه 60 و 70 ميلادي ساخته شده اند و لوله هايي كه مكزيك را پوشش داده اند يا تخريب شده اند يا در معرض تخريب قرار دارند.

نجات گونه ها با انجماد
تا زماني كه نمونه سلولي يك گونه زيستي در يكي از باغ وحش هاي منجمد در گوشه و كنار جهان نگهداري مي شود، انقراض آن گونه ممكن نيست. به گزارش بي.بي.سي دكتر «تبسي درسر»، مدير تحقيقات موسسه طبيعت آدوبان مي گويد: «اگر اين كار را با دايناسورها كرده بوديم آنها اكنون زنده بودند.» در مركز تحقيقات آدوبان سلول هاي منجمدي از گوريل ها، ببرهاي سوماترا و گوزن بونگو نگهداري مي شود. ران فورمن، مدير كل اين موسسه نيز معتقد است: «با گذشت زمان، تعداد بيشتري از باغ وحش ها درگير پروژه نجات گونه ها خواهند شد. به علاوه براي نجات گونه ها و بازگرداندن آنها به زيستگاه هايشان همكاري هايي در سراسر جهان بايد انجام شود.»
 

دالیا

عضو جدید
پناهگاه حيات وحش حيدري و منطقه‌ي حفاظت شده‌ي رئيسي نيشابور

پناهگاه حيات وحش حيدري و منطقه‌ي حفاظت شده‌ي رئيسي نيشابور

پناهگاه حيات وحش حيدري و منطقه‌ي حفاظت شده‌ي رئيسي نيشابور

در شهرستان نيشابور دو منطقه‎ي حفاظت شده‌ي زيست-محيطي، به نام‌هاي پناهگاه حيات وحش حيدري و منطقه‌ي حفاظت شده‌ي رئيسي وجود دارند كه به دليل وجود حيوانات وحشي متعدد و گونه‌هاي مختلف پرندگان و همچنين پوشش گياهي مناسب، جزء مهم‌ترين زيستگاه‌هاي حيات وحش در سطح كشور به شمار مي‌روند. اين مناطق تحت كنترل و نظارت محيط‌بانان اداره حفاظت محيط زيست نيشابور قرار دارند. در اين نوشتار، اطلاعات مختصري درباره‌ي اين دو منطقه، ارايه شده است.


پناهگاه حيات وحش حيدري
پناهگاه حيات وحش- تعريف:
محدوده‌ها یا زیستگاه‌های طبیعی نمونه برای جانوران وحشی، که به منظور حمایت از جمعیتگونه‌های جانوری و افزایش سطح کیفیت آن‌ها، انتخاب می‌شوند. کمترین وسعت پناهگاه‌های حيات وحش باید به حدی باشد که ضمنرفع نیاز گونه‌های جانوری، پیوستگی و ارتباط متقابل واحدهای آن‌ها را نیز تضمین کند. این مناطق، محیط‌های مناسبی برای فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی، به ویژه در ارتباط باجانوران وحشی به شمار می‌آیند. بهره‌برداری مصرفی و سازگار و همچنین فعالیت‌هایگردشکری کنترل شده درپناهگاه‌ها مجاز است.]طرح سرزمين[

مجوز پناهگاه حيات وحش حيدري:
پناهگاه حيات وحش حيدري نيشابور، در سال 1381، طی مصوبه‌ي شماره‌ي 228 مورخ 21/3/1381 شورای‌عالی محیط زیست، به مجموعه مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت از محيط زيست كشور پیوست. ]دانشنامه جامع ميراث فرهنگي[

مختصات و مشخصات جغرافيايي پناهگاه حيات وحش حيدري نيشابور:
منطقه‌ي حیدری نیشابور، با مساحتي بالغ بر 46350 هزار هکتار[1]، در عرض جغرافیایی 4042518 تا 4076036 و طول جغرافیایی 633023 تا 657491 در زون40 و در شمال شهر نیشابور[2] و در استان خراسان رضوی واقع گرديده است. روستاهای بقیع، بجنو، برمهان، خربره، کلیدر، برکشاهی و کلاته در مجاورت اين منطقه قرار دارند. ]دانشنامه جامع ميراث فرهنگي؛ قاسم‌پور[


ويژگي‌هاي طبيعي، زيستي و اقليمي منطقه‌ي حيدري:
منطقه‌ي حيدري نيشابور، که در منتهي‌اليه غربی رشته کوه بینالود واقع گردیده و داري سیماي کوهستانی و صخره‌ای، تپه‌ماهورهای فراوان و دره‌هاینسبتا عمیق، اکوسیستمي فعال با ذخیره‌گاه‌های طبیعی با تنوع فون و فلورقابل‌ملاحظه، می‌باشد. اين منطقه، یکی از بهترین شکارگاه‌های شرق کشور محسوب می‌گردد. منطقه‌ي حيدري، علاوه بر در بر گرفتن توده‌های جنگلی ارس شهرستان نيشابور، يكي از مهمترين زيستگاه‌هاي قوچ و ميش اوريال در سطح كشور است.
از گونه‌های مهم گیاهی منطقه‌ي حيدري نيشابور، می‌توان از کرکو، داغداغان، سنجد، زرشک، باریجه، شیرخشت و بارهنگ و از گونه‌های مهم جانوری آن، می‌توان قوچ و میش اوریال، گربه‌ي وحشی، سمور، پلنگ، کفتار، گرگ، گراز، روباه و انواع پرندگان شكاري از قبيل شاهین، بحری، كبك، تيهو و... را برشمرد. ]دانشنامه جامع ميراث فرهنگي؛ قاسم‌پور؛ حقانيت[


منطقه‌ي حفاظت شده‌ي رئيسي[3]
منطقه‌ي حفاظت شده-تعريف:
اراضی به نسبت وسیع، با ارزش حفاظتی زیاد که با هدف حفظ و احیای رویش‌گاه‌های گیاهی ورویش‌گاه‌های گیاهی و زیست‌گاه‌های جانوری انتخاب می‌شوند. مناطق حفاظت شده، محیط‌هایمناسبی برای اجرای برنامه‌های آموزشی و پژوهش‌های زیست محیطی به شمار می‌آیند. انجام فعالیت‌های گردشگری و بهره‌برداری مصرفی و اقتصادی متناسب با نواحی هر منطقه وبراساس طرح جامع مدیریت مناطق، مجاز است.]طرح سرزمين[

موقعيت جغرافيايي و وسعت منطقه‌ي حفاظت شده‌ي رئيسي:
منطقه‌ي حفاظت شده‌ي رئيسي با وسعتي حدود 50 هزار هكتار، در دشت نيشابور و در سمت شرق محور نيشابور-كاشمر، واقع شده است كه از شمال به كال‌شور، و از شرق به جاده‌ي شوسه‌ي روستاي همايي، در جنوب از روستاي همايي تا شاه‌بخش و از اين نقطه تا امتداد جاده‌ي صعب‌العبور تا درخت سنجد و در امتداد همان جاده به گل‌چشمه، آخور و ارغش تا قاسم آباد و از غرب به جاده‌ي روستاي قاسم‌آباد تا پل كال‌شور، محدود مي شود. از حدود 19 كيلومتري جنوب نيشابور، منطقه‌ي رئيسي، شروع مي‌شود.راسخي‌نيا؛ آشيانه

ويژگي‌هاي طبيعي، زيستي و اقليمي منطقه‌ي حفاظت شده‌ي رئيسي:
اين محدوده، منطقه‌اي كويري با تركيبي از دشت، تپه‌ماهور و مسيل‌هاي پراكنده كه كال‌شور نيشابور به سبزوار، از شمال آن مي‌گذرد و اين عامل بر تنوع زيستي منطقه، افزوده است. پوشش گياهي منطقه داراي تنوع زياد بوده و در آن گياهاني چون ورك، درمنه، گل‌گندم، پيچك، كما و ... را مشاهده مي‌نماييم. قسمت‌هايي از منطقه را جنگل‌هاي تاغ، پوشانده است. حيات وحش منطقه، شامل آهو، گرگ، روباه، كفتار، گربه‌ي وحشي، خرگوش، تشي (بزون غوره) و ...، انواع خزندگان، نظير انواع مارها، مارمولك، لاك‌پشت و ...، و انواع پرندگان بومي از قبيل شاهين، بالابان، عقاب، قرقي، شابوف، كبك، تيهو، كوك، باقرقره، هوبره و ... مي‌باشد.
 

دالیا

عضو جدید


........../ اطلاع بيش‌تر /..........

معرفي تعدادي از پرندگان زيستگاه حيدري نيشابور:
پرندگان با برخورداری از قدرت پرواز، صاحب بزرگترین زیستگاه هستند. منطقه‌ي حیدری نیز با داشتن شرایط کوهستانی و همچنین منابع آبی غنی، پناهگاه خوبی برای انواع پرندگان است. معرفی چند پرنده از زيستگاه حيات‌وحش حيدري :

عقاب طلایی [Goldeneagle]
مشخصات: طول بدن اين پرنده، 75 تا 88 سانتی‌متر است و دم نسبتا بلند و مستطیل شکل دارد، پس سر به رنگ مسی طلایی است. پرنده‌ي نابالغ به رنگ قهوه‌ای تیره، و پرهای پس‌سر، به رنگ زرد مسی با قاعده‌ي سفید بی‌رنگ است. شاهپرهای اولیه و ثانویه و دم، به رنگ سفید چرکی است که نوار تیره و پهنی در انتها دارد و با افزایش سن، از سفیدی آن کاسته می‌شود.
صدا: صدای این پرنده به صورت ارس کردن بلند، و شبیه / کلیاک ... کلیاک ... کلیاک/، شنیده می‌شود.
زیستگاه: عقاب طلايي، در کوهستان‌های کم‌گیاه و خشک، جنگل‌های کوهستانی و صخره‌های ساحلی به‌سربرده و روی درختان بلند یا لبه‌ي پرتگاه، لانه می‌سازد.

کبک [Chukar]
مشخصات: طول بدن اين پرنده، 33 سانتی‌متر است و جثه‎ای جمع و جور، و اندازه‎‎ای متوسط دارد. پر و بال اين پرنده، در روتنه، خاکستری نخودی و در پهلوها، نوارهای بلوطی خرمایی سیاه سفید، و داراي صورت سفید، كه نوار پهن و سیاه ابرویی گوشواره مانند، در آن دیده می شود -که تا بالای سینه امتداد پیدا کرده است. زیرتنه‌، زرد بلوطی، و روتنه،‌ خاکستری مایل به صورتی است. حاشیه‌ی دم اين پرنده، خاکستری رنگ است و در هنگام پرواز و گسترده بودن، به رنگ بلوطی دیده می‌شود.
صدا: صدای پرنده، بلند و سریع، شبیه / کا ... کا ... کاکا ... کاکا /، شنیده می‌شود.
زیستگاه: در دامنه‌های کوهستان و مناطق شیب‌دار صخره‌ای و سنگلاخی به سر میبرد.

سنگ چشم دم سرخ [Lsabelline shrike]
مشخصات: طول بدن اين پرنده، 18 سانتی‌متر است. سر و روتنه، به رنگ خاکی شنی، خط ابرو به سمت عقب امتداد دارد. شاهپرهای دم؛ قرمز، چانه و گلو؛ سفید نخودی، زیرتنه؛ نخودی صورتی و قاعده‌ي شاهپرهای بال؛ سفید شفاف است. پرهای پرواز؛ تیره، پرهای پوششی زیر دم و دمگاه؛ قرمز است که به همین واسطه، پرنده‌ي ماده، از پرنده‌ي جوان یک‌ساله، تمیز داده می‌شود. کنتاره‌های سینه به صورت هلالی شکل صورتی قرمز است . منقار، نسبتا کوچک و سیاه و انتهای آن اندکی قلاب مانند است.
صدا: صدای این پرنده، آرام و آهنگین و کوتاه، شبیه / شاک /، و هنگام ترس به صورت یک‌سری کلمات خشن، شبیه / کک ... کک ... کک /، شنیده می‌شود.
زیستگاه: در استپ‌های خشک با بوته‌ها و درختان پراکنده‌ي آکاسیا، مناطق نیمه‌بیابانی و کوه‌های فرسایش‌یافته، به‌سربرده و در زمستان‌، به صورت مهاجر عبوری در کشتزارها دیده می‌شود.

سینه سرخ [Robin]
مشخصات: بدن این پرنده، 14 سانتیمتر طول دارد و به واسطه‌ي صورت و سینه‌ي قرمز حنایی‌اش قابل شناسایی است. جثه‌اش؛‌ تپل، چشم‌ها؛ سیاه و بزرگ، و بال‌ها؛ کوتاه است. زیرتنه‌؛ سفید مایل به خاکستری، منقار و پاها؛ تیره مي‌باشد. در پرنده‌ي جوان قرمزی سینه به قهوه‌ای تیره، نزدیک‌تر و پر از لکه‌های قهوه‌ای و نخودی است. اغلب در حال جست زدن در نزدیکی زمین و جایی که سایه است دیده می شود، راست می‌نشیند و تا اندازه‌ای اهلی است.
صدا: صدای ساده و آهنگین اين پرنده، با ملودی‌های زیبا، شبیه / تیک / یا / تی ک ...ایک / و نیز / ته سی پ /، شنیده می‌شود.
زیستگاه: این پرنده در باغ‌های سایه‌دار، پرچین‌ها و جنگل‌های با پوشش زیر اشکوب به‌سرمی‌برد و در سوراخ‌ها، شکاف درختان و انتهای پرچین‌ها، آشیانه می‌سازد.
]قاسم‌پور [




پانوشت‌ها:
[1] . وسعت منطقه‌ي حيدري قبل از الحاق منطقه‌ي «گورخر» به اين منطقه، حدود 20000 هكتار بوده است.
[2] . منطقه‌ي حيدري در حدود 70 كيلومتري شهر نيشابور واقع شده است.

[3] . بنا بر گزارش وب نوشت آشيانه، منطقه‌ي رئيسي، از منطقه‌ي شكار ممنوع به منطقه‌ي حفاظت شده، ارتقاء يافته است. (نك: «گزارش فعاليت‌هاي اداره‌ي كل محيط زيست خراسان رضوي» در فهرست منابع)




فهرست منابع:
· «پناهگاه حيات وحش حيدري»، وب‌گاه دانشنامه جامع ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي ايران [IRDAD].
· قاسم‌پورپرندگان نيشابور: پناهگاه حيات وحش حيدري». وب‌گاه نيك‌صالحي –تالارها.
· «مناطق حفاظت شده»، وب‌گاه طرح سرزمين
· «گزارش فعاليت‌هاي اداره‌ي كل محيط زيست خراسان رضوي». وب‌نوشت آشيانه
· راسخي‌نيا، سمانه. «آهوي دشتم را مزن»، هفته‌نامه‌ي خيام‎نامه، سال سوم، شماره‌ي پنجاهم، دوشنبه 30 مرداد 1385، ص3.
· «حفاظت از محيط زيست: حفاظت از حيات اجتماعي نسلهاي امروز و فردا» (مصاحبه با حميدرضا حقانيت: رئيس اداره حفاظت محيط زيست نيشابور)، ماهنامه‌ي جاده‌ي ابريشم، ضميمه‌ي شماره‌ي 57، مردادماه 82، ص158-159.



+ نوشته شده در دوشنبه 5 فروردین1387ساعت 15:28 توسط ققنوس شرق (فرزند نيشابور)
 

دالیا

عضو جدید
نبرد زندگی و نابودی میانکاله

نبرد زندگی و نابودی میانکاله

نبرد زندگی و نابودی میانکاله
پناهگاه حیات وحش میانکاله از نظر جغرافیایی در جنوب شرقی دریای خزر وجود دارد و مجموعه عوامل طبیعی که از جمله آن وضعیت مطلوب جوی و فراوانی غذا است باعث شده که تجمع بی نظیری از انواع پرندگان در جهت زمستان گذرانی در این منطقه را شاهد باشیم .انواع غازها ، اردک ها، قوها، فلامینگوها ، مرگوس ها، عقاب ها، درناها، و پلیکان ها ،و غیره. که از نظر زیست محیطی بسیار حائز احمیت هستند .
رفع تصرف از 380 هکتار اراضی میانکاله
ایرن – خبرنگار ویژه : دادگستری استان گلستان با صدور حکمی دستور به رفع تصرف 380 هکتار اراضی ذخیره گاه زیستکره وپناهگاه حیات وحش میانکاله داد.

به گزارش خبرگزاری محیط زیست ایران (ایرن ) اراضی مورد نظر در حالی که از سال 1348 به عنوان منطقه حفاظت شده و پناهگاه حیات وحش در حوزه مدیریت سازمان محیط زیست قرارداشته اند ،درسال 1381 به صورت غیر قانونی و با تساهل مدیر وقت منابع طبیعی استان گلستان و توسط سازمان همیاری شهرداری های استان گلستان به یک شرکت خصوصی تحت عنوان "سازمان مناطق گردشگری جهان " واگذار شده بود. جالب است که قیمت واگذاری این اراضی از قرار هر متر مربع 66 تومان بوده است ! شبه جزیره آشوراده در شمار تالاب های با اهمیت بین المللی کنواسیون جهانی حفاظت از تالابها (کنوانسیون رامسر) قرار داشته و نیز از سوی برنامه محیط زیست سازمان ملل یکی از 9 ذخیر گاه بیوسفر کره زمین شناخته شده است . این منطقه همچنین از سال 1376 درپروژه شماره 8 برنامه " انسان و کره مسکون " سازمان ملل متحد ثبت شده است .
مرور پرونده واگذاری
1-اراضی پناهگاه حیات وحش میانکاله در تاریخ 5/12/1348 طی مصوبه شماره 12 شورایعالی شکاربانی و نظارت بر صید به عنوان منطقه حفاظت شده میانکاله ودرسال 1352 بر اساس مصوبه شماره 54 مورخ 20 / 9/1352 شورایعالی حفاظت محیط زیست به عنوان منطقه حفاظت شده و به علت اهمیت منطقه بر اساس مصوبه شماره 78 مورخ 21/5/1354 این شورا به عنوان پناهگاه حیات وحش تحت اختیار و مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست قرارگرفته است .
2-بر اساس رای مورخ 29/6/49 کمیسیون ماده 56 قانون حفاظت و بهره برداری از جنگلها و مراتع درمنطقه میانکاله هیچ مستثنایی بجز تاسیسات شیلات و دامداری وجود نداشته است .
3-درسال 1382 اداره کل منابع طبیعی استان گلستان سند مالکیت پلاک 2 فرعی از 10 اصلی را بنام دولت جمهوری اسلامی ایران اخذ نموده که این امر مورد اعتراض سازمان شهرداری های تکلیف اراضی اختلافی مساحت 380هکتار از اراضی منطقه آشوراده در اراضی پناهگاه حیات وحش میانکاله را بر خلاف رای کمیسیون ماده 56 قانون حفاظت وبهره برداری از جنگلها و مراتع به عنوان مستثنیات اعلام نموده است .
4-سند 380 هکتار از اراضی پناهگاه حیات وحش میانکاله (جزیره آشوراده ) را سازمان همیاری شهرداری های استان گلستان به سازمان مناطق گردشگری جهان (موسسه خصوصی ) انتقال داده است .
5-علیرغم تکلیف قانونی مدیر وقت منابع طبیعی استان گلستان در اعتراض به رای صادره ، پس از صدور رای هیچگونه اقدام و اعتراضی به رای کمیسیون ماده 56 ننموده و بر خلاف تمامی قوانین و مقررات زیست محیطی ، سند 380 هکتار از اراضی پناهگاه حیات وحش موصوف بنام سازمان گردشگری جهان ( موسسه خصوصی ) تنظیم گردیده است و حدود سه سال بعد یعنی در تاریخ 29/6/85 اداره کل منابع طبیعی استان گلستان دادخواستی در اعتراض به رای کمیسیون ماده 56 به دادگستری بندر ترکمن تقدیم نموده است که پس از پیگیریهای مکررو مجدانه این سازمان و منابع طبیعی استان بصورت حضوری و مکتوب و تقدیم لایحه تکمیلی سرانجام شعبه دوم دادگاه عمومی بندر ترکمن مبادرت به صدور رای بر له سازمان نمود.
6-انتقال 380 هکتار از مهنترین اراضی منطقه میانکاله (جزیره آشوراده ) به سازمان خصوصی فوق الذکر بر خلاف اصل پنجاهم قانون اساسی و مصوبه شماره 54 مورخ 20/9/52 شورایعالی حفاظت محیط زیست و ماده 3،4 وبند د ماه 10 قانون شکار وصید و ماده 16 و3 قانون حفاظت وبهسازی محیط زیست با اصلاحات بعدی و تبصره 4 ماده 31 قانون اصلاح فصل پنجم وپاره ای از مواد قانون حفاظت وبهره برداری ازجنگلها و مراتع و بر خلاف بخشنامه های نخست وزیری وقت با این قید و صراحت که هیچ یک از سازمانهای دولتی ونهادهای انقالب اسلامی حق هیچ گونه واگذاری در مناطق چهارگانه (پارکهای ملی ، مناطق حفاظت شده ، پناهگاه حیات وحش وآثار طبیعی ملی ) تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست را ندارند ، می باشد.
7-لازم به ذکر است سازمان همیاری شهرداری های استان گلستان در تاریخ 26/9/81 مستنداً به مبایعه نامه ، 380 هکتار از اراضی آشوراده رااز بنیاد علوی به مبلغ 000/000/900/1 ریال (از قرار متری 500ریال خریداری نموده ودر تاریخ 9/11/81 به موجب مبایعه نامه شماره 2418 مبادرت به فروش اراضی آشوراده به مبلغ 000/000/500/2 ریال (ازقرار متری 660ریال ) به سازمان مناطق گردشگری جهان می نماید وکارشناسی که اراضی را کارشناسی نموده است کارشناس متخصص امور اراضی ملی و منابع طبیعی نبوده و صلاحیت کارشناسی نداشته است .
8-علاوه بر نقص قوانین ومقررات بشرح فوق ، جالب این است که سازمان همیاری شهرداری های استان گلستان بر خلاف اساسنامه خود مبادرت به فروش اراضی نموده است .
درسال گذشته پرونده در شعبه دوم حقوقی بندرترکمن مطرح که نهایتاً منجر به صدور حکم ابطال رای کمیسون ماده 56 قانون جنگلها ومراتع گردید. مراتب مورد تجدید نظرخواهی قرار گرفت که رای تجدید نظر شعبه هفتم دادگاه تجدید نظر استان گلستان حاکی ازتاکید برملی بودن عرصه اختلافی داشته و اینکه تجدید نظر خواه ایراد موثری که موجبات بی اعتباری واز هم گسیختن دادنامه بدوی را ایجاب نماید ارائه نداده و بنابراین علاوه بررد تجدید نظرخواهی ،دادنامه نخستین راعیناً تائید و آنرا قطعی اعلام نمود.
به این ترتیب 380 هکتار از اراضی که ذخیره گاه بیوسفر زیست کره می باشند با ارزشی جهانی با تلاش سازمان حفاظت محیط زیست به بیت المال بازگشت .
گفتنی است که هم اکنون پرونده مرتبط با این موضوع در شعبه چهارم بازپرسی مجتمع قضایی امور اقتصادی برای رسیدگی به جرائم افرادی که در این واگذاری غیرقانونی نقش داشته اند ، تحت پیگیری است .
 

دالیا

عضو جدید
نبرد زندگی و نابودی میانکاله

نبرد زندگی و نابودی میانکاله

نبرد زندگی و نابودی میانکاله
حر منصوری- مدیر جمعیت دیده بان میانکاله








پناهگاه حيات وحش ميانكاله از نظر جغرافيايي در جنوب شرقي درياي خزر وجود دارد و مجموعه عوامل طبيعي كه از جمله آن وضعيت مطلوب جوي و فراواني غذا است باعث شده كه تجمع بي نظيري از انواع پرندگان در جهت زمستان گذراني در اين منطقه را شاهد باشيم .انواع غازها ، اردك ها، قوها، فلامينگوها ، مرگوس ها، عقاب ها، درناها، و پليكان ها ،و غيره. كه از نظر زيست محيطي بسيار حائز احميت هستند .


[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] موقعيت جغرافيايی تالاب بين المللی ميانکاله

بسياري از اين پرنده ها در طبقه بندي هاي بين المللي در رديف پرندگان در حال انغراض وجود دارند . و حتي جمعيت جهاني بعضي از اين گونه ها به كمتر از اعدد 15000 قطعه رسيده است . در اين منطقه شما مي تواند شاهد كلوني هاي بزرگي از پرندگان باشيد كه در نوع خود بي نظير است ولي عوامل تهديد كننده زيادي هم در اين منطقه موجب كاهش جمعيت آنها مي شود كه بيشتر آنها عوامل تهديد كننده انساني هستند .

صيادان كه 70 % از آنها مهاجراني هستند كه از نواحي شرقي كشور در زمان خشك سالي كه موجب مهاجرت عده كثيري از جمعيت شهرها و روستا ها شده بود ، به اين منطقه مهاجرت كرده و در مزارع و دامداري هاي اين منطقه كه اشتغال اكثر بوميان منطقه است مشغول به كار شدند و بعد ها روستاهاي كوچكي را در اطراف تالاب بنا كردند، به طوري كه امروزه جمعيت بوميان منطقه كمتر از مهاجران است . هجوم صنايع بزرگ به اين منطقه در اوايل دهه 70 موجب ايجاد اشتغال كاذب زيادي در منطقه شده و موج دوم مهاجرت را با هجم بسیار زايد باعث شد .

روستاهاي اقوام مهاجر روز به روز بزرگ و بزرگتر شدند، پيامد ظهور اين اقوام غير بومي كه اكثر آنها از طبقه فقير جامعه بودند. آنها اوايل بصورت كارگر در اين صنايع مشغول شده و از اين راه زندگي خود را مي گردادند ولي ديري نپائيد كه ايجاد زير ساخت هاي صنايع به اتمام رسيد و براي ادامه كار كه به صورت تخصصي تر بود ديگر به اين كارگرها احتياج نبود .
در اين بين اتفاق ديگري هم به وقوع پيوست كه از اهميت بيشتري برخوردار بود . اين اتفاق خريد زمين هاي حاصلخيز كشاورزي از كشاورزان و دامداران با هدف ايجاد منطقه ويژه اقتصادي بندر امير آباد بود که از آن به عنوان " طرح ملي " نامبرده شده و در بيشتر موارد بدون رضايت مردم، زمين ها را از آنها مي خريدند و پشتيباني زيادي هم از اين عمل توسط قدرت هاي سياسي و قضایي به عمل مي آمد . به صورتي كه هر گاه يك يا چند كشاورز معترض به عمل دستگاه ها ي مربوطه به مجتمع قضائي منطقه( بهشهر ) شكايت مي بردند نتیجه به نفع صنايع تمام شده و حق كشاورزان پا مال مي شد .
كشاورزان و دامداراني كه از 150 سال قبل با وجود حمله اقوام ترك و روس در مقابل آنها ايستاده و نبرد دليرانه آنها باعث حفظ اين مناطق بكر شده بود امروز توسط سياست هاي نادرست مديريتي در اين كشور مجبور به فروش با ارزش ترين ميراثي كه از اجداد خود به ارث بورده بودند شدند . اكثر قريب به اتفاق آنها كه انسان هاي روشن فكر و طبيعت دو ست و طبيعت گرائي بودند و سال ها به عشق طبيعت و زيبايي خاص اين منطقه در آن سكونت داشتند به دليل از دست دادن دلبستگي خود در اين منطقه، اين سرزمين را ترك گفته و سرنوشت خود را در كشورها و مناطق ديگر دنبال كردند .

غول عظيم صنعت جسورانه تر از پيش، همه مزارع و مراتع را بدون در نظر گرفتن استعدادهاي منطقه در نورديد. اين كار تا جایی پيش رفت كه به صورت مستقيم ،با كشيدن راه آهن از "تالاب بين المللي لپو" ي زاغمرز كه يكي از 22 تالاب بين المللي ايران است، اكوسيستم آنرا تحت الشعاع قرار داده و باعث نابودي زيستگاه پرندگان بومي و غير بومي شد .
در سمت ديگر شكار و صيدي كه تا آن روز توسط انجمن هاي شكار و طبيعت كه بيش از 40 سال در اين منطقه قدمت دارند در فصل خاصي و به صورت موردي صورت مي گرفت از كنترل خارج شده و به شكل حرفه اي توسط مهاجراني كه از كار بيكار شده و در بحران اقتصادي قرار داشتند شروع شد. آنها بعد از اينكه كار خود را در صنايع از دست دادند به ناچار ، به دو سمت كشيده شدند. گروهي از آنها به دليل آنكه خود زماني ساكن مرزهاي نواحي جنوب شرقي كشور بودند از ارتباط خود با آنجا سود برده و به خريد و پخش مواد مخدر در منطقه كه يكي از آسان ترين راه هاي كسب در آمد است پرداختند . اين مسئله موجب شد كه كه مصرف كننده هاي اين مواد هر روز بيشتر و بيشتر مي شدند .
تالاب ميانكاله به مرور زمان قتلگاهي مرگبار براي انواع پرندگان شده به طوري كه ديگر چون گذشته فرقي بين "قو" و "چنگر" قائل نبوده و با انواع روش ها و ابزارها به شكار آنها مي پردازند.
طبيعت منطقه دچار بحران شده است . رويكرد شكارباني محيط بانان ميانكاله، كار را بيش از پيش سخت كرده و صيادان را به ارتشي استشهادي در مقابل طبيعت تبديل كرده است . ديگر صيادان كه براي نان به صيد حرفه اي مي پردازند از كشته شدن و كشتن هم نمي هراسند .بارها در اين سال ها ديده شده كه به سوي محيط بانان حمله ور شده و قايق آنها را در هم مي شكنند ؛ نيزارهايی كه پرندگان در آنها زندگي مي كنند به آتش مي كشند ؛ در تالاب، مقدار زيادي سموم شيميايي ريخته و باعث كشته شدن پرندگان و ماهي ها مي شوند و در مقابل ، محيط بانان تلافي جويانه كلبه هاي شكار آنان را به آتش مي كشند. دام هاي ماهيگيري آنها را از هم مي درند. قايق هاي آنان را تصاحب مي كنند و در بيشتر مواقع ، شكار آنها را نیز از آنها می گیرند ؛ در نتيجه نبرد براي زندگي به نابود شدن طبيعت انجاميده است .
از سوي ديگر در زمين هاي بالادست كه بيش از ده ها هزار هكتار زمين كشاورزي است و توسط رودخانه ها و نهرها آبياري مي شوند كشاورزان هم از كودها و سموم كشاورزي به صورت غير استاندارد استفاده كرده و همواره پسابهاي آن، كه مملو از آلاينده هاي شيميايي و بيولوژيكي است را به اين نهرها سرازير مي كنند و به واسطه نهرها و رودحانه ها كه همه به سوی تالاب مي روند وارد تالاب شده و فاجعه اي در دناك را موجب مي شوند .
اما كار به همين جا ختم نمی شود . امروز اخبار مربوط به احداث جاده اي جديد بر روي ميانكاله، احداث پالايشگاه در كنار ميانكاله، دونيم كردن تالاب و بلاهايی از اين قبيل از معمولي ترين اخباري است كه مي توان در مورد ميانكاله دريافت كرد .
[/FONT]
 

Similar threads

بالا