khodaparasti
عضو جدید
آیا ورودی91 هستی ؟؟ !!
پذیرفته شدن شما را در دانشگاه، شادباش می گویم.
به فکرم رسید در اینجا چیزهایی را که در ادامه راه شاید به کارتان بیاید بنویسم. اینها "پند و نصیحت " نیستند ؛ فقط "تجربه" هستند.
از همه اعضا باشگاه هم صمیمانه درخواست می کنم تجارب راهگشای خود را اینجا برای نسل آینده به یادگار بگذارند حتی اگر این تجربه در حد یک خط باشد.
متنی که در زیر می بینید نوشته محمد كاكاوند با عنوان "شرح شغل يك دانشجو" است که در روزنامه اعتماد مورخ 30 تیر 87 به چاپ رسیده است. وقتی 4 سال پیش آن را خواندم افسوس خوردم که چرا وقتی دانشجو بودم کسی اینها را به من نگفت. چون برایم جالب بود آن را در گوشه ای از کامپیوتر ذخیره کرده بودم تا امروز .... باید اینجا بخشهایی از آن را بازنویسی کنم.
1- دانشگاه فرودگاه يا فروشگاه نيست
كلاس درس نه بسان فرودگاه و هواپيما است كه عده يي براي رسيدن به مقصدي گرد هم آيند و مدتي با هم باشند و اداره امور فقط در اختيار خلبان و مهمانداران باشد و بعد از پايان سفر با آرزوي خوش و اميد ديدار در پرواز هاي بعدي هر كس به سراغ كار خودش برود: و نه فروشگاه است كه بسان آنچه گهگاه متاسفانه ديده مي شود فروشنده براي قانع كردن خريدار - بدون درخواست او- به وي اطمينان مي دهد كه آنچه قصد خريدن آن را دارد از بهترين مواد و به دست بهترين كسان در بهترين نقطه جهان ساخته شده است و افزون بر اين، فروشنده اش بهترين بشر روي زمين و فروشگاهش بهترين و برترين جايگاه. اما با اين همه تعريف و تمجيد در نوشته يي پشت سر فروشنده اعلام شده است كه «پس از فروش پس گرفته يا تعويض نمي شود.»
2- دانشگاه دبيرستان نيست
دانشگاه مدرسه نيست كه فقط اطلاعات جديدي به دانشجو بدهد. آموختن اطلاعات بيشتر و جديدتر شرط لازم هر مركز دانشگاهي است اما كافي نيست. بايد روش تحصيل و تحليل اطلاعات را هم به دانشجو آموخت چون اطلاعات بعد از مدتي كهنه مي شوند يا بعد از گذشت زمان نيازهاي جديد را برآورده نمي كنند. دانشجو بايد روش تحصيل اطلاعات را هم بياموزد و به تحصيل اطلاعات موجود اكتفا نكند تا بتواند پس از اتمام دوره آموزش و ورود به عرصه زندگي حرفه يي در صورت لزوم اطلاعات جديد را به دست بياورد و با آن مشكلات پيش آمده را رفع كند و از سرچشمه ها بدون واسطه بهره برداري كند. اما افزون بر اين دانشجو بايد متناسب با رشته تحصيلي خودش خلق و خوي جوانمردانه يي را هم بياموزد: اخلاق صفتي نيست كه اختصاص به ورزشكاران داشته باشد كه چون حريف را زمين نزده يا حرف درشتي به او يا داور نگفته است پس درخور ستايش است و مستحق پاداش. در هر رشته دانشگاهي متناسب با محتواي آن بايد چهره يي از انسان آرماني متصف و متخلق به اخلاق در آن حوزه علمي مدنظر دانشجو باشد. اين را هم بيفزاييم كه «دانشجو» و «دانش آموز» هر دو صفت فاعلي مركب مرخم است به جاي «دانش جوينده» و «دانش آموزنده». دانش جوينده نقشي فعال دارد ولي دانش آموزنده نقشي منفعل. اي كاش به جاي دانشجو مرسوم بود بگويند دانش جوينده تا آن كس كه متصف به اين صفت مي شود، بداند و آگاه باشد كه بايد بكوشد، بپرسد، بخواند، گفت وگو كند و فقط به متون كتبي ارائه شده در كلاس بسنده نكند: برخلاف دانش آموز كه دانستن همان برنامه رسمي و درسنامه اش براي او كافي است و توقع بيشتري از او نيست.
3- دانشجوي كوشا: چشم و چراغ كلاس
اين را هم بايد گفت كه بعضي استادان گله مند هستند كه به دانشجو بايد التماس كرد كه چند كلام در كلاس سخن بگويد. حتي وقتي از دانشجويان دعوت مي شود به گفته هاي در كلاس بينديشند يا پاسخ سوالاتي كه در كلاس طرح مي شود را بدهند: انجام دادن اين كار بر عده يي از دانشجويان- همان طور كه پيشتر گفته شد- گران مي آيد يا از مشاركت در گفت وگوهاي كلاس گريزان مي شوند. متاسفانه اگر دانشجوياني بخواهند در بحث ها شركت كنند با اعتراض يا گله علني يا غيرعلني دوستان شان روبه رو مي شوند. اما بايد دانست دانشجويي كه با تمام بضاعت علمي خودش و با حسن نيت و صميميت سعي در اثبات نظر خودش مي كند يا در برابر نظر ابراز شده در كلاس كه آن را با آموخته هاي پيشين، عقل سليم، آداب و رسوم مقبول در جامعه ناهماهنگ و ناسازگار مي بينيد به نحو مستدل مقاومت مي كند، درخور تشويق و تكريم است. اينچنين دانشجوياني «چشم و چراغ» كلاس هستند و اعتبار كلاس به وجود و حضور دانشجوياني است كه از پرسيدن و پاسخ دادن هيچ هراسي ندارند. كلاس درس بسان نمايشي است كه بازيگر آن فقط استاد نيست. تمام دانشجويان بايد به صحبت هاي كلاس توجه كنند و في المجلس آنها را بسنجند: آيا سوال و نظر ابراز شده بجاست؟ آيا سخنگو يا پرسشگر به نكته يي صحيح اشاره كرده است؟ آيا من شنونده مي توانم پاسخ آن را بدهم؟ آيا من متوجه آنچنان نكته و نظري بودم؟ استاد چگونه پاسخ و واكنش نشان داد؟ آيا داخل در ماهيت و كنه موضوع شد يا فقط از شكل و ظاهر آن سخن گفت؟ آيا مي توان بر نظر استاد خرده گرفت؟ آيا مي توان به آن چيزي بيشتر افزود؟ حركت در كلاس يعني همين كارها و نوشتن چكيده يي از بحث ها و گفت وگوها. متاسفانه مدتي است مرسوم شده كه برخي دانشجويان به جاي داشتن كاغذ و قلم و نوشتن اتفاقات كلاس با خود انواع و اقسام ضبط صوت مي آورند و درصدد ضبط كردن حرف هاي كلاس هستند. اولاً اين رسم ناپسند توانايي نوشتن دانشجو را از بين مي برد، ثانياً كلاس درس به روي عموم باز نيست. به همين علت در كلاس ها را مي بندند و دانشجوي مستمع آزاد هم با اجازه استاد در كلاس شركت مي كند. پس اتفاقات كلاس بايد در همان جا بماند. هيچ كس حق ندارد گفت وگوهاي كلاس را عيناً و مو به مو از آن خارج كند و احياناً روي لوح فشرده يي ضبط و بين ديگران پخش كند.
4- كمبود وقت: بحث هاي كلاس تلنگري به موضوع
با كمبود وقت همه چيز را نمي توان در ساعات محدود كلاس گفت به همين علت- همان طور كه پيشتر اشاره شد- لازم است دانشجو روش تحصيل اطلاعات و تجزيه و تحليل آن را بداند. دانشجو نبايد آنچه در كلاس ها ارائه مي شود را حداكثر اطلاعات استاد به حساب آورد و خودش را بي نياز از تحصيل و تحقيق بداند. اگر آنچه در كلاس بيان مي شود را حداقل ضروري و فقط تلنگري به موضوع بدانيم- به حكم عقل- درصدد كسب اندوخته هاي بيشتري برخواهيم آمد. از اين گذشته، استاد امروز دانشجوي سابق است. يك شبه و يك ساله نمي توان استاد شد. هم كتاب و مقاله خواندن لازم است و هم ديدن كار استادان ديگر در مواجهه با دانشجويان و ديگر استادان. همان طور كه هيچ بازرگاني از گسترش داد و ستد خودش و افزودن به سرمايه اش كوتاهي نمي كند و به آنچه هست بسنده نمي كند: طالب علم هم بايد به سرمايه اش كه در ابتداي جواني ديگران در اختيارش مي گذارند، بسنده نكند و خودش هم درصدد افزودن بر آن باشد. گهگاه تعجب مي كنم كه چرا برخي از دانشجويان از خواندن چند صفحه يي بيشتر گله مندند.
5- بزرگ ترين استاد: كتاب و مقاله
با توجه به آنچه گفته شد از دانشجو توقع مي رود با علاقه و توانايي و پرسش هايي كه در ذهن دارد پس از گذراندن واحدهاي هر ترم تحصيل را به كنار نگذارد و از همان دوران دانشكده خودش رنج تحقيق را با شهد عشق به دانايي درهم بياميزد و دانشجوينده راستين باشد. كتاب و مقاله بخواند تا از نظر انديشمندان مطلع شود. اگر دانشجو بزرگ ترين استاد را كتاب بداند، مي تواند از هر فرصتي استفاده كند و بي آنكه در محضر استادان صاحب نام و صاحب فكر باشد آثار ايشان را بخواند و از آن بهره ببرد. به ياد داشته باشيد كه با خواندن آثار ديگران در محضر ايشان خواهيم بود و خوشه چين خرمن تجربه و دانش ايشان، نه با انبار كردن كتاب ها يا چيدن آنها بر سر قفسه. با اين كار هيچ كس عالم نشده است.
6- هدف از امتحان قهرمان پروري نيست
مقصود از آزمون پايان ترم سنجش حافظه دانشجو نيست، داشتن انبوهي عظيم از اطلاعات در ذهن و نقش كردن آنها بر صفحه كاغذ بي آنكه از روابط آنها با يكديگر بي خبر باشيم، هيچ ارزشي ندارد. هدف از امتحان سنجش توانايي دانشجو است، نه قهرمان پروري. نه دانشجويي كه نمره يي كم گرفته است بايد غمگين باشد و دلسرد و نه دانشجويي كه بيشترين نمره را كسب كرده است، مغرور. آزمون بايد به دانشجو كمك كند كه تصوري صحيح از توانايي خودش پيدا كند. جايگاهي كه دانشجو پس از آزمون به دست مي آورد هرگز ثابت نيست و به فراخور كوشش دانشجو دگرگون خواهد شد. همان طور كه ورزشكاران حرفه يي - براي مثال - بعد از كسب نشان المپيك تن پروري و تنبلي نمي كنند و باز هم ممارست و تمرين مي كنند، هر دانشجويي هم بايد چنين روشي را دنبال كند. تحصيل منحصر به دوران دانشكده نيست، چه بسا دانشجويي كه كمترين نمره را كسب كرده بعداً با كوشش خودش به عالي ترين سطح علمي برسد و آن كه بيشترين نمره را كسب كرده است خودش را بي نياز از كار و تلاش بداند و خداي ناكرده به پايين ترين سطح تنزل كند.
7- دقيق سنجيدن، ساده نوشتن و بيان كردن
از هر دانشجو و دانش آموخته دانشگاه به طور كلي و از متخصصان در رشته هاي علوم انساني مخصوصاً دانشجويان حقوق توقع مي رود درست بنويسند يعني همان گونه كه سخن مي گويند، بتوانند بنويسند. در نوشتن همانند سخن گفتن بايد منظم و مرتب بود. آشفته گويي و آشفته نويسي نقض غرض از ايجاد رابطه يي است كه سخنگو يا نويسنده خواهان آن است. درهم و برهم گويي روش كساني است كه با سوءنيت، شايد هم از روي ناداني، مي خواهند فرصت انديشيدن و پاسخگويي را از مخاطب بگيرند تا به آنچه مقصود سخنگوي پرگوي آشفته گوست تن در دهد. اما خردمند با حسن نيت مقصود خود را مستدل و اگر لازم بود مستند بيان مي كند تا مخاطب اگر اشكالي در سخن نديد آن را بپذيرد و اگر اشكالي ديد به همان طريق مستدل و مستند پاسخ گويد. قلنبه سلنبه حرف زدن و نوشتن نه دليل باسواد بودن گوينده و نويسنده است كه در اكثر مواقع باعث اختلال در درك مقصود گوينده مي شود. صحيح نوشتن هم با خواندن كتاب و مقاله به دست مي آيد و ممارست لازم دارد.
8- نتيجه
حكيم ابوالقاسم فردوسي بسيار بجا بارها در ابيات گوناگون به خردمندي و خردورزي سفارش كرده است. «از آموختن يك زمان نغنوي» مصرعي است كه كمتر به چشم ديگران آمده است. دانشجوي قرن بيست و يكم اگر مي خواهد از آموختن بياسايد يا نمي تواند سراسر عمر بياموزد، دست كم چند ساعتي از شبانه روز را توقع مي رود مطالعه كند و بينديشد.
پذیرفته شدن شما را در دانشگاه، شادباش می گویم.
به فکرم رسید در اینجا چیزهایی را که در ادامه راه شاید به کارتان بیاید بنویسم. اینها "پند و نصیحت " نیستند ؛ فقط "تجربه" هستند.
از همه اعضا باشگاه هم صمیمانه درخواست می کنم تجارب راهگشای خود را اینجا برای نسل آینده به یادگار بگذارند حتی اگر این تجربه در حد یک خط باشد.
متنی که در زیر می بینید نوشته محمد كاكاوند با عنوان "شرح شغل يك دانشجو" است که در روزنامه اعتماد مورخ 30 تیر 87 به چاپ رسیده است. وقتی 4 سال پیش آن را خواندم افسوس خوردم که چرا وقتی دانشجو بودم کسی اینها را به من نگفت. چون برایم جالب بود آن را در گوشه ای از کامپیوتر ذخیره کرده بودم تا امروز .... باید اینجا بخشهایی از آن را بازنویسی کنم.
1- دانشگاه فرودگاه يا فروشگاه نيست
كلاس درس نه بسان فرودگاه و هواپيما است كه عده يي براي رسيدن به مقصدي گرد هم آيند و مدتي با هم باشند و اداره امور فقط در اختيار خلبان و مهمانداران باشد و بعد از پايان سفر با آرزوي خوش و اميد ديدار در پرواز هاي بعدي هر كس به سراغ كار خودش برود: و نه فروشگاه است كه بسان آنچه گهگاه متاسفانه ديده مي شود فروشنده براي قانع كردن خريدار - بدون درخواست او- به وي اطمينان مي دهد كه آنچه قصد خريدن آن را دارد از بهترين مواد و به دست بهترين كسان در بهترين نقطه جهان ساخته شده است و افزون بر اين، فروشنده اش بهترين بشر روي زمين و فروشگاهش بهترين و برترين جايگاه. اما با اين همه تعريف و تمجيد در نوشته يي پشت سر فروشنده اعلام شده است كه «پس از فروش پس گرفته يا تعويض نمي شود.»
2- دانشگاه دبيرستان نيست
دانشگاه مدرسه نيست كه فقط اطلاعات جديدي به دانشجو بدهد. آموختن اطلاعات بيشتر و جديدتر شرط لازم هر مركز دانشگاهي است اما كافي نيست. بايد روش تحصيل و تحليل اطلاعات را هم به دانشجو آموخت چون اطلاعات بعد از مدتي كهنه مي شوند يا بعد از گذشت زمان نيازهاي جديد را برآورده نمي كنند. دانشجو بايد روش تحصيل اطلاعات را هم بياموزد و به تحصيل اطلاعات موجود اكتفا نكند تا بتواند پس از اتمام دوره آموزش و ورود به عرصه زندگي حرفه يي در صورت لزوم اطلاعات جديد را به دست بياورد و با آن مشكلات پيش آمده را رفع كند و از سرچشمه ها بدون واسطه بهره برداري كند. اما افزون بر اين دانشجو بايد متناسب با رشته تحصيلي خودش خلق و خوي جوانمردانه يي را هم بياموزد: اخلاق صفتي نيست كه اختصاص به ورزشكاران داشته باشد كه چون حريف را زمين نزده يا حرف درشتي به او يا داور نگفته است پس درخور ستايش است و مستحق پاداش. در هر رشته دانشگاهي متناسب با محتواي آن بايد چهره يي از انسان آرماني متصف و متخلق به اخلاق در آن حوزه علمي مدنظر دانشجو باشد. اين را هم بيفزاييم كه «دانشجو» و «دانش آموز» هر دو صفت فاعلي مركب مرخم است به جاي «دانش جوينده» و «دانش آموزنده». دانش جوينده نقشي فعال دارد ولي دانش آموزنده نقشي منفعل. اي كاش به جاي دانشجو مرسوم بود بگويند دانش جوينده تا آن كس كه متصف به اين صفت مي شود، بداند و آگاه باشد كه بايد بكوشد، بپرسد، بخواند، گفت وگو كند و فقط به متون كتبي ارائه شده در كلاس بسنده نكند: برخلاف دانش آموز كه دانستن همان برنامه رسمي و درسنامه اش براي او كافي است و توقع بيشتري از او نيست.
3- دانشجوي كوشا: چشم و چراغ كلاس
اين را هم بايد گفت كه بعضي استادان گله مند هستند كه به دانشجو بايد التماس كرد كه چند كلام در كلاس سخن بگويد. حتي وقتي از دانشجويان دعوت مي شود به گفته هاي در كلاس بينديشند يا پاسخ سوالاتي كه در كلاس طرح مي شود را بدهند: انجام دادن اين كار بر عده يي از دانشجويان- همان طور كه پيشتر گفته شد- گران مي آيد يا از مشاركت در گفت وگوهاي كلاس گريزان مي شوند. متاسفانه اگر دانشجوياني بخواهند در بحث ها شركت كنند با اعتراض يا گله علني يا غيرعلني دوستان شان روبه رو مي شوند. اما بايد دانست دانشجويي كه با تمام بضاعت علمي خودش و با حسن نيت و صميميت سعي در اثبات نظر خودش مي كند يا در برابر نظر ابراز شده در كلاس كه آن را با آموخته هاي پيشين، عقل سليم، آداب و رسوم مقبول در جامعه ناهماهنگ و ناسازگار مي بينيد به نحو مستدل مقاومت مي كند، درخور تشويق و تكريم است. اينچنين دانشجوياني «چشم و چراغ» كلاس هستند و اعتبار كلاس به وجود و حضور دانشجوياني است كه از پرسيدن و پاسخ دادن هيچ هراسي ندارند. كلاس درس بسان نمايشي است كه بازيگر آن فقط استاد نيست. تمام دانشجويان بايد به صحبت هاي كلاس توجه كنند و في المجلس آنها را بسنجند: آيا سوال و نظر ابراز شده بجاست؟ آيا سخنگو يا پرسشگر به نكته يي صحيح اشاره كرده است؟ آيا من شنونده مي توانم پاسخ آن را بدهم؟ آيا من متوجه آنچنان نكته و نظري بودم؟ استاد چگونه پاسخ و واكنش نشان داد؟ آيا داخل در ماهيت و كنه موضوع شد يا فقط از شكل و ظاهر آن سخن گفت؟ آيا مي توان بر نظر استاد خرده گرفت؟ آيا مي توان به آن چيزي بيشتر افزود؟ حركت در كلاس يعني همين كارها و نوشتن چكيده يي از بحث ها و گفت وگوها. متاسفانه مدتي است مرسوم شده كه برخي دانشجويان به جاي داشتن كاغذ و قلم و نوشتن اتفاقات كلاس با خود انواع و اقسام ضبط صوت مي آورند و درصدد ضبط كردن حرف هاي كلاس هستند. اولاً اين رسم ناپسند توانايي نوشتن دانشجو را از بين مي برد، ثانياً كلاس درس به روي عموم باز نيست. به همين علت در كلاس ها را مي بندند و دانشجوي مستمع آزاد هم با اجازه استاد در كلاس شركت مي كند. پس اتفاقات كلاس بايد در همان جا بماند. هيچ كس حق ندارد گفت وگوهاي كلاس را عيناً و مو به مو از آن خارج كند و احياناً روي لوح فشرده يي ضبط و بين ديگران پخش كند.
4- كمبود وقت: بحث هاي كلاس تلنگري به موضوع
با كمبود وقت همه چيز را نمي توان در ساعات محدود كلاس گفت به همين علت- همان طور كه پيشتر اشاره شد- لازم است دانشجو روش تحصيل اطلاعات و تجزيه و تحليل آن را بداند. دانشجو نبايد آنچه در كلاس ها ارائه مي شود را حداكثر اطلاعات استاد به حساب آورد و خودش را بي نياز از تحصيل و تحقيق بداند. اگر آنچه در كلاس بيان مي شود را حداقل ضروري و فقط تلنگري به موضوع بدانيم- به حكم عقل- درصدد كسب اندوخته هاي بيشتري برخواهيم آمد. از اين گذشته، استاد امروز دانشجوي سابق است. يك شبه و يك ساله نمي توان استاد شد. هم كتاب و مقاله خواندن لازم است و هم ديدن كار استادان ديگر در مواجهه با دانشجويان و ديگر استادان. همان طور كه هيچ بازرگاني از گسترش داد و ستد خودش و افزودن به سرمايه اش كوتاهي نمي كند و به آنچه هست بسنده نمي كند: طالب علم هم بايد به سرمايه اش كه در ابتداي جواني ديگران در اختيارش مي گذارند، بسنده نكند و خودش هم درصدد افزودن بر آن باشد. گهگاه تعجب مي كنم كه چرا برخي از دانشجويان از خواندن چند صفحه يي بيشتر گله مندند.
5- بزرگ ترين استاد: كتاب و مقاله
با توجه به آنچه گفته شد از دانشجو توقع مي رود با علاقه و توانايي و پرسش هايي كه در ذهن دارد پس از گذراندن واحدهاي هر ترم تحصيل را به كنار نگذارد و از همان دوران دانشكده خودش رنج تحقيق را با شهد عشق به دانايي درهم بياميزد و دانشجوينده راستين باشد. كتاب و مقاله بخواند تا از نظر انديشمندان مطلع شود. اگر دانشجو بزرگ ترين استاد را كتاب بداند، مي تواند از هر فرصتي استفاده كند و بي آنكه در محضر استادان صاحب نام و صاحب فكر باشد آثار ايشان را بخواند و از آن بهره ببرد. به ياد داشته باشيد كه با خواندن آثار ديگران در محضر ايشان خواهيم بود و خوشه چين خرمن تجربه و دانش ايشان، نه با انبار كردن كتاب ها يا چيدن آنها بر سر قفسه. با اين كار هيچ كس عالم نشده است.
6- هدف از امتحان قهرمان پروري نيست
مقصود از آزمون پايان ترم سنجش حافظه دانشجو نيست، داشتن انبوهي عظيم از اطلاعات در ذهن و نقش كردن آنها بر صفحه كاغذ بي آنكه از روابط آنها با يكديگر بي خبر باشيم، هيچ ارزشي ندارد. هدف از امتحان سنجش توانايي دانشجو است، نه قهرمان پروري. نه دانشجويي كه نمره يي كم گرفته است بايد غمگين باشد و دلسرد و نه دانشجويي كه بيشترين نمره را كسب كرده است، مغرور. آزمون بايد به دانشجو كمك كند كه تصوري صحيح از توانايي خودش پيدا كند. جايگاهي كه دانشجو پس از آزمون به دست مي آورد هرگز ثابت نيست و به فراخور كوشش دانشجو دگرگون خواهد شد. همان طور كه ورزشكاران حرفه يي - براي مثال - بعد از كسب نشان المپيك تن پروري و تنبلي نمي كنند و باز هم ممارست و تمرين مي كنند، هر دانشجويي هم بايد چنين روشي را دنبال كند. تحصيل منحصر به دوران دانشكده نيست، چه بسا دانشجويي كه كمترين نمره را كسب كرده بعداً با كوشش خودش به عالي ترين سطح علمي برسد و آن كه بيشترين نمره را كسب كرده است خودش را بي نياز از كار و تلاش بداند و خداي ناكرده به پايين ترين سطح تنزل كند.
7- دقيق سنجيدن، ساده نوشتن و بيان كردن
از هر دانشجو و دانش آموخته دانشگاه به طور كلي و از متخصصان در رشته هاي علوم انساني مخصوصاً دانشجويان حقوق توقع مي رود درست بنويسند يعني همان گونه كه سخن مي گويند، بتوانند بنويسند. در نوشتن همانند سخن گفتن بايد منظم و مرتب بود. آشفته گويي و آشفته نويسي نقض غرض از ايجاد رابطه يي است كه سخنگو يا نويسنده خواهان آن است. درهم و برهم گويي روش كساني است كه با سوءنيت، شايد هم از روي ناداني، مي خواهند فرصت انديشيدن و پاسخگويي را از مخاطب بگيرند تا به آنچه مقصود سخنگوي پرگوي آشفته گوست تن در دهد. اما خردمند با حسن نيت مقصود خود را مستدل و اگر لازم بود مستند بيان مي كند تا مخاطب اگر اشكالي در سخن نديد آن را بپذيرد و اگر اشكالي ديد به همان طريق مستدل و مستند پاسخ گويد. قلنبه سلنبه حرف زدن و نوشتن نه دليل باسواد بودن گوينده و نويسنده است كه در اكثر مواقع باعث اختلال در درك مقصود گوينده مي شود. صحيح نوشتن هم با خواندن كتاب و مقاله به دست مي آيد و ممارست لازم دارد.
8- نتيجه
حكيم ابوالقاسم فردوسي بسيار بجا بارها در ابيات گوناگون به خردمندي و خردورزي سفارش كرده است. «از آموختن يك زمان نغنوي» مصرعي است كه كمتر به چشم ديگران آمده است. دانشجوي قرن بيست و يكم اگر مي خواهد از آموختن بياسايد يا نمي تواند سراسر عمر بياموزد، دست كم چند ساعتي از شبانه روز را توقع مي رود مطالعه كند و بينديشد.