مشاعرۀ سنّتی

[helena_99]

مرا میبینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تورا می بینم و میلم زیادت می شود هر دم

 

[Derakht-e-marefat]

من بي تو همي قرار نتوانم كرد
واحسان تو را شمار نتوانم كرد
گر بر تن من زبان شود هر مويي
شكر تو يك از هزار نتوانم كرد

 

[seeemesooo]

دل پاکیزه، بکردار بد آلوده مکن

تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است
پروين

 

[sam-smith]

مرا میبینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تورا می بینم و میلم زیادت می شود هر دم

مایه ی خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم

 

[ARAMESH]

وحشت از عشق که نیست
ترس ما فاصله هاست
وحشت از قصه که نیست
ترس ما خاتمه هاست

 

[باران بهاری]

ما پراکندگان مجموعیم
یار ما غایب است و در نظر است

"سعدی"

 

[کافر خداپرست]

تمکين و قرار من که دارد در عشق
مستي و خمار من که دارد در عشق

من در طلب آب و نگارم چو باد
کار من و بار من که دارد در عشق

 

[seeemesooo]

قمر شد يار عقرب كمر شد جاي مركب

ثمر شد نار پر تب بشر شد صفر مضرب

 

[باران بهاری]

قومی به جدّ و جهل نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر می کنند

 

[shanli]

دریا نکند سیر مرا جو چه کند

گلشن چو نباشدم مرا بو چه کند



گر یار کرانه کرد او معذور است

من ماندم و صبر نیز تا او چه کند

 

[کافر خداپرست]

در فقر فقير باش و در صفوت صاف
با فقر و صفا در آ تو در کار مصاف

گر خصم تو صد تيغ برآرد ز غلاف
چون هيچ نبيند نزند زخم گزاف

 

[باران بهاری]

فقیر و خسته به درگاهت آمدم؛رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز

بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش وز قضا مگریز

 

[shanli]

زلفت چو بر آن لعل شکرخای زند
در بردن جان بندگان رای زند

دست خوش خویش را کس از دست دهد؟
افتاده‌ی خویش را کسی پای زند؟

 

[باران بهاری]

دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی

 

[کافر خداپرست]

ياري که مرا در غم خود مي‌بندد
غمگينم از آن‌که خوش‌دلم نپسندد

چون بيند او مرا که من غمگينم
پنهان پنهان شکر شکر مي‌خندد!

 

[باران بهاری]

در انجمنی نشسته بودم دوشش
نتوانستم گرفت در آغوشش
رخ را به بهانه بر رخش بنهادم
یعنی که حدیث می کنم در گوشش!

 

[shanli]

شمشیر اگر گردن جان ببریدی
بل احیاء بربهم که شنیدی

روح یحیی اگر نه باقی بودی
در خون سر او سه ماه کی گردیدی

 

[باران بهاری]

یاد یاران یار را میمون بود
خاصه کان لیلی و این مجنون بود

 

[baran-bahari]

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

 

[باران بهاری]

ای صاحب کرامت!شکرانه ی سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

آسایش دو گیتی،تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت،با دشمنان مدارا

 

[کافر خداپرست]

آن کس که بر آتش جهانم بنهاد
صد گونه زبانه بر زبانم بنهاد

چون شش جهتم شعله‌ي آتش بگرفت
آه کردم و دست بر دهانم بنهاد

 

[shanli]

دانیکه چه میگوید این بانگ رباب
اندر پی من بیا و ره را دریاب

زیرا به خطا راه بری سوی صواب
زیرا به سال ره بری سوی جواب

 

[کافر خداپرست]

بر گرد جهان اين دل آواره‌ي من
بسيار سفر کرد پي چاره‌ي من

 

[GHARIBZADEH]

نا برده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

[behnam-t]

sallam
man inja gharibam

saaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaalam
man garibtar!!!!!!!!!11

 

[behnam-t]

دردم نهفته به زطبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند

 

[گلابتون]

دلا منال و ببین هستی یگانه عشق
که آسمان و زمین با من و تو همدردست

زخواب زلف سیاهت چه دم زنم که هنوز
خیال سایه پریشان ز فکر شبگردست.

 

[Derakht-e-marefat]

تا گرفتم خلوتي تاريك، روشن تر شدم
قطره اي بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
خشكسالي ديده اي در اين چمن چون من نبود
ابر را ديدم چو در آهنگ باران، تر شدم

 

[seeemesooo]

مائيم که اصل شادي و کان غميم
سرمايه‌ي داديم و نهاد ستميم
پستيم و بلنديم و کماليم و کميم
آئينه‌ي زنگ خورده و جام جميم

 

[secret_f]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها