نوشته های ماندگار

.g@v ro ch.

عضو جدید
مهرداد به غریزه می دانست که همان طور که آرزوها در شب فریبنده تر و قابل دسترس تر به نظر می آیند، در روز اگر زشت به نظر نیایند، بدجوری پوچ و گاه حتی احمقانه به نظر می رسند. انگار روز وظیفه ای ندارد جز اینکه هرچه را شب زیبا نشان داده، زشت نشان دهد.

خوش نشین/علی موذنی/انتشارات عصر داستان


پ.ن:اگه همه کتابای این نویسنده به این روونی و دلنشینی باشه، من یکی که حسابی طرفدارش می شم!
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


بخشیدن به این معنی نیست که ما رنج نکشیدیم


و یا
زخم های گذشته رو فراموش کردیم!


ممکنِ ما
رنج هایمان را نتونیم فراموش کنیم اما میتونیم ببخشیم!

.
.
.


دیالوگی از ثریـا قاسمی/فیلمِ بیا از گذشته حرف بزنیم!


کارگردان: حمید نعمت الله!




پ.ن: :w05:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دو خــــط مـــوازی
به هـــم نرسنــــد شایــــد
به یكجـــا میـــروند امـــــا

[ کتابــــِــ نیـــست . علیــرضـا روشــن ]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این منم،


خوشبخت ترین زن دنیا،


که درتاریک و روشن جاده ای که به آسمان وصل می شود،


در حالی که احساس می کنم خود بهشت را در کنار دارم،


همراه نیمه دیگر وجودم


به دالان بهشت می روم. ...



+

دالـــآن ِ بهشت ...

نازی صفوی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید درباره ی آنچه ممکن بود برایم جالب باشد مطمئن نبودم، اما درباره ی چیزهایی که برایم جالب نبودند، کاملا مطمئن بودم.

آلبر کامو / بیگانه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﺴﺘﻴﻢ, ﺩﺳﺖ ﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺮ ﺍﺻﻠﯽ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ، ﺍﺯ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻣﯽ ﮔﻴﺮﻳﻢ ...

ﺗﻤﺎﻣﺎً ﻣﺨﺼﻮﺹ | ﻋﺒﺎﺱ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من رمز خوشبختی واقعی را چشیده ام، باید حال را دریابی، نه اینکه همیشه افسوس گذشته را بخوری و فکر آینده باشی. باید قدر لحظاتی را که در اختیار داری بدانی. مثل کشاورزی: آدم، هر می تواند در یک زمین پهناور بذر بپاشد، همین می تواند کشاورزی خود را به یک قطعه کوچک محدود کند. من هم میخواهم کشت و کارم را به یک قطعهء کوچک محدود کنم. میخواهم از لحظه لحظهء عمرم لذت ببرم و بدانم که دارم لذت میبرم...اگر روزی شوهر و دوازده فرزندم را از دست بدهم، صبح روز بعد با لبخند بیدار میشوم و دنبال شوهر دیگری میگردم.

" بابا لنگ دراز __ جین وبستر "
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
نمی شود که زندگی همه اش شتاب و تیزهوشی باشد. اگر اینطور باشد آدم از فهم چیزهایی که کند ذهنی می خواهد، می ماند.


نوشیدن مه در باغ نارنج / مرتضی کربلایی لو
 
آخرین ویرایش:

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
- گریه کردن بد است؟
- احمق، گریه کردن هیچ وقت بد نیست. چرا می پرسی؟
- نمی دانم. هنوز به این وضع عادت نکرده ام. احساس می کنم در قلبم قفس خالی کوچکی دارم . . .

درخت زیبای من/ ژوزه مائورو ده واسکونسلوس
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی ،کوچهء تنگ وتاریکیست که در موقع عبور از آن ،مرتب تنه ات به در ودیوار هایش می خورد وزخمی می شود. بعضی از زخم ها به راحتی التیام می یابد و بعضی از آنها چرکی می شود و سال ها و گاه یک عمر باقی می ماند. همین که دست رویش می گذاری ، دردت زیادتر و قلبت را به درد می آورد...
.
" نوایی از دل __ فریده رهنما "
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خـــوب بـــودن دشوار بود ...

امـــآ ،

بهـ نظر میرسید کهــ تنها راهــ ِ نجات است ...


+


مصطفی مستور ...

عشق روی پیادهـ رو !

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" تــــو را میخــواهــــــم "
در ایـــن جملـــه انــــدوهی ست
انـــدوه نـــداشتنـتــــــــــ
.
.
.
!

[ کتابــــِــ نیـــست . علیــرضـا روشــن ]
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
روباه گفت: "اهلی کردن" چیز بسیار فراموش شده ای ست، یعنی "علاقه ایجاد کردن"
. . .
تو اگر مرا اهلی کنی هر دو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود . . .
شازده کوچولو گفت: کم کم دارم می فهمم . . . گلی هست . . . و من گمان می کنم که آن گل مرا اهلی کرده است . . .

شازده کوچولو/ آنتوان دوسنت اگزوپری/ محمدقاضی
 
آخرین ویرایش:

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
فکر می کنی شیطان بخشیده نشده؟ او در همان لحظه ی شورش و طغیانش بخشیده شد. سرنوشت او به عنوان حاکم جهنم سرنوشت خودشه نه عمل خدا.

پرندگان خارزار/کالین مک کالو/امیرعلی راسترو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من از وقت هایی که نیستی می ترسم
و از وقت هایی که هستی بیشتر می ترسم
نیستی می ترسم، رفته باشی نیایی
وقتی که هستی می ترسم بروی...برای همیشه بروی

" کاش خوابت کمی مرا می دید __ افشین صالحی "
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام سوء تفاهمات ناشی از زبان است ، تو می بایست در مورد افراد از روی اعمالشان قضاوت کنی ،نه از روی گفته هایشان ،همیشه محاکمهء خود ، از محاکمهء دیگران سخت تر است. تو اگر توانستی در مورد خودت خوب قضاوت کنی، قاضی واقعی هستی...

" شازده کوچولو __ آنتوان دو سنت اگزوپری "
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و مـــن دیریست ...

ایــمـــان آوردم ــ بی دلیل ــ

بهـ چشمــــانش ...


+

من دانای کل هستمـ ...

مصطفی مستور
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهـی وقـت ـها دلـت میخـواهـد با یکـی مهـربان باشـی . . .


دوستـش بـداری و بـرایـش چای بریـزی . . .


گاهـی وقـت ـها , دلـت میخـواهـد یکـی را صـدا کنـی , بگـویی سـلام , می آیـی قـدم بزنیـم ؟! . . .


گاهـی وقـت ـها , دلـت میخـواهـد یکـی را ببینـی . . .


شـب بـروی خانه بنشینـی . . .


فکـر کنـی و کمـی برایـش بنویسـی . . .


گاهـی وقـت ـها , آدم چه چیـز ـهای ِ ساده ای را نـدارد . . . !


+



کتـاب کاش خوابت کمی مرا می دید

افشین صالحی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کلماتی هست که دل را به لرزه می اندازند.

وطن..


کلماتی هست که تفرقه آفرینند.


تو..


کلماتی هست که بعد از بیانشان سیگار می چسبد.

عدالت..



کلماتی هست که از معناشان بزرگترند.

مرگ..


کلماتی هست که از معناهاشان کوچکترند.

عشق..


کلماتی هست که تردید و امید بار میآورند.

دیدار..


کلماتی هست که از دُمِ مار تلخترند.


سلام..



" حسین پناهی "

از کتابِ: خروسها و ساعتها
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
مرد ماهیگیر
طعمه هایش را به دریا ریخت
شادمان برگشت
در میان تور خالی
مرگ
تنها
دست و پامی زد.
دستور زبان عشق/قیصر امین پور
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
. . .. دویدم به طرف درخت سیب و سیب سالمی اززیر درخت برداشتم . . . سیب سبز را به طرفش گرفتم و گفتم:
- می توانی این سیب را بخوری؟
انگار اولین باری بود که سیب می دید. آن را بو کرد، بعد به خودش جرئت داد و گاز کوچکی به آن زد.
- آخیش.
و بعد گاز بزرگتری زد.
پرسیدم: خوشمزه بود؟
تعظیم بلند بالایی به من کرد.
خیلی دلم می خواست بدانم اولین باری که آدم سیب می خورد مزه اش چطوری است.

سلام، کسی اینجا نیست/یاستین گوردر/مهرداد بازیاری
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
در این دنیا آدم های زیادی مثل "بت" وجود دارند که آرام و خجالتی هستند، آدم هایی که در گوشه ی خودشان می نشینند، به دیگران کمک می کنند و کسی فداکاری آنها را نمی بیند تا زمانی که دیگر صدای آرامش بخش شان در خانه به گوش نمی رسد، وجود عزیزشان از بین می رود و تنها سکوت می ماند.

زنان کوچک/لوئیزا می آلکوت/کیوان عبیدی آشتیانی
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
خوشبختی در خانه های ساده ای ست که به اندازه نیاز در آن ها پول می آید. بعضی محرومیت ها طعم زندگی را شیرین تر می کنند. خوشحالم که زندگی "مگ" اینطور شروع می شود، البته اگر اشتباه نکرده باشم، چون او صاحب قلب مرد خوبی شده که ارزشش به مراتب بیشتر از پول است.


زنان کوچک/لوئیزا می آلکوت/ کیوان عبیدی آشتیانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید عاشق باشی ...

تا معنیهـ نوشتهـ های عاشقانهـ را بفهمی ...!


+

چند روایت معتبر

مصطفی مستور
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بارها به فکر مرگ و تجزیهٔ ذرات تنم افتاده بودم،
بطوری که این فکر مرا نمی ترسانید
برعکس آرزوی حقیقی می کردم که نیست و نابود بشوم،
از تنها چیزی که می ترسیدم این بود که ذرات تنم در ذرات تن رجاله ها برود.

این فکر برایم تحمل ناپذیر بود
گاهی دلم می*خواست بعد از مرگ دستهای دراز با انگشتان بلند حساسی داشتم تا همهٔ ذرات تن خودم را به دقت جمع آوری می کردم
و دو دستی نگه می داشتم تا ذرات تن من که مال من هستند در تن رجاله*ها نرود.

"بوف کور_صادق هدایت"
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی : دوستت دارمـ ... و رفتی !

من حیرت کردمـ ...

از دور سایهـ هایی غریب می آمد از جنس دلتنگی ، اندوه ، غربت ، تنهایی و شـــاید ... عــشــق !

با خود گفتمـ هرگز دوستت نخواهم داشت ...

گفتم عشق را نمیخواهمـ ...

ترسیدمـ و گریختمـ !

رفتمـ تا پایان هر چهـ کهـ بود و گم شدمـــ ...

و این ها پیش از قصهـ ی لبخند ِ تو بود .......



+

مصطفی مستور

چند روایت معتبر
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
همایون از آن دوست هایی ست که توی زندگی بعید است یک دو تا بیشتر ازشان پیدا کنید. کسی که حاضر باشد جانش را پایتان بدهد . . . دوستی که آنقدر بهتان نزدیک است که ممکن است یک وقت بنشیند و همانطوری که دارد بدبیاری هایش را برایتان تعریف می کند گریه کند و باکش نباشد که سن و سالی ازش گذشته و یا اسیر آن چیزی نباشد که از بچگی یاد همه مان داده اند. این که مرد گریه نمی کند!

کافه پیانو/فرهاد جعفری

index.jpg
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فكر و ذكرمان شد كسب آبرو، چه آبرويي، مملكت‌رو تعطيل كنيد، دارالايتام داير كنيد درست‌تره. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه مي‌آيد، قحطي است، دوا نيست، مرض بيداد مي‌كند، نفوس حق‌النفس مي‌دهند، باران رحمت از دولتي سرقبله عالم است و سيل و زلزله از معصيت مردم. ميرغضب بيشتر داريم تا سلماني. سر بريدن از ختنه سهل‌تر. ريخت مردم از آدميزاد برگشته، سالك بر پيشاني همه مهر نكبت زده، چشم‌ها خمار از تراخم است، چهره‌ها تكيده از ترياك.

[ حاجي‌واشنگتن- علي حاتمي ]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سيد به قدرت: وقتي مي‌باختي باهات شريك مي‌شدم، وقتي مي‌بردي تنهات ميذاشتم!
گوزن‌ها - مسعود كيميايي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لیلا: رضا رو برای روز خواستگاری خودم آماده کردم. مثه یه مادر که می خواد بچه شو بفرسته مدرسه!
لیلا - داریوش مهرجویی
 

Similar threads

بالا