و نامت را گذاشتن مرغ عشق ای انسان پست
سالها پیش، وقتی سه مرغعشق توی این خونهی کوچیک، درسته که فضایی بزرگ بود، چندین و چندین متر مکعب، ولی باز زندانی بود برای این پرنده که توش زندگی کنه، پرواز کنه و تولید مثل، کاش همانند نامت انقدر زیبا بودی، چرا مرغعشق؟ نامت را میگزارم مرغ نفرت، و تو مرغعشق، با اینکه یه پرندهای نفرتم رو برانگیختی!! وقتی پدرت، مادرت دانههای ارزن رو بهت میدادن و تورو که تنها چن گرم وزن داشتی بزرگ کردند، تو و برادران و خواهرانت رو، همگی بال و پر درست کردین و بعد از چند هفته، از اون خونهی تاریک قدم به بیرون گذاشتین، کاش نمیگذاشتین، کاش مرده بودین تا این حس نفرت رو ...، ولی خوب، چرا نامت مرغ عشق است؟ تو خیلی کثیفی مرغ عشق، همون قدر کثیف که ...، و چرا نامت مرغ عشق است ؟
وقتی نتوانستی از همسایهی خود مرغعشقی زیبا رو به همسری بپذیری، و تو تنها ماندی، و مرغ عشقی رو که دوستش داشتی با دیگری پر گشود! تو دوستش داشتی یا فقط یک هوس بود؟! چرا نامت مرغ عشق است؟! و مرغ همسایه با خواهرت پر گشود! و تو سرشار از نفرتی؟! یا شاید جایی میخواهی تا هوست را پایانی یابد، و تو مرغ همسایه رو کشتی و خواهرت را به عنوان همسر انتخاب کردی و با هم پر گشودین، باز سرشار از نفرتی، و من غرق این رویا، که چرا نامت مرغ عشق است؟ و مادرت در خانه مشغول بزرگ کردن خواهران و برادرانت است، و تو پدرت را کشتی، و مادرت را زخمی، خانه را صاحب شدی و فرزندان مادر را که تا الان روشنایی را ندیده بودن کشتی، و کشتی این مرغ عشقان کوچک را، آخر چرا، و خانهای سرشار از نفرت، شاید به همین دلیل بود که من، همگیتان رو بدست پرنده فروش سر کوچه دادم، تا شاید سرنوشتی شوم تر پیدا کنین، ای مرغ عشق، شرمسار نباش، دنیای امروز ما این چنین است، کافیست نگاهی به انسانها کنی، فقط یک نگاه، موجی از نفرت و کینه رو میبینی، و دگر هیچ انسانی نیست، همه خوی یک گرگ رو دارن، گرگهای انسان نما، و ظاهر انسان رو کثیف کردن و انسان نامش را مرغ عشق گذاشت و همانند مرغ عشق دم از عشق زد
شرم بر تو ای انسان پست، کاش همگی میمردین
و تو ای اسب دریایی، نامت هیچ گونه عشقی رو یدک نمیکشد، ولی سرشار از عشقی، شما ای زوج جوان، چه خوشحالین که هرگز ترسی از خیانت ندارین و چه قشنگ دوش به دوش هم قدرم بر میدارین! و چی زیبا تو را دوست دارد، که مرد تو، بارداری را یدک میکشد و فرزندانتان را با هم بزرگ میکنین، نام عشق شایسته شماست، شمایی که عاشقانه از هم دفاع میکنین، و چه عاشقانه جفتت برای تو میمرد! نماتان برازندهی وجودتان
و تو ای انسان پست! مرگ بر تو باد که نام عشق را آلوده نمودی!
سالها پیش، وقتی سه مرغعشق توی این خونهی کوچیک، درسته که فضایی بزرگ بود، چندین و چندین متر مکعب، ولی باز زندانی بود برای این پرنده که توش زندگی کنه، پرواز کنه و تولید مثل، کاش همانند نامت انقدر زیبا بودی، چرا مرغعشق؟ نامت را میگزارم مرغ نفرت، و تو مرغعشق، با اینکه یه پرندهای نفرتم رو برانگیختی!! وقتی پدرت، مادرت دانههای ارزن رو بهت میدادن و تورو که تنها چن گرم وزن داشتی بزرگ کردند، تو و برادران و خواهرانت رو، همگی بال و پر درست کردین و بعد از چند هفته، از اون خونهی تاریک قدم به بیرون گذاشتین، کاش نمیگذاشتین، کاش مرده بودین تا این حس نفرت رو ...، ولی خوب، چرا نامت مرغ عشق است؟ تو خیلی کثیفی مرغ عشق، همون قدر کثیف که ...، و چرا نامت مرغ عشق است ؟
وقتی نتوانستی از همسایهی خود مرغعشقی زیبا رو به همسری بپذیری، و تو تنها ماندی، و مرغ عشقی رو که دوستش داشتی با دیگری پر گشود! تو دوستش داشتی یا فقط یک هوس بود؟! چرا نامت مرغ عشق است؟! و مرغ همسایه با خواهرت پر گشود! و تو سرشار از نفرتی؟! یا شاید جایی میخواهی تا هوست را پایانی یابد، و تو مرغ همسایه رو کشتی و خواهرت را به عنوان همسر انتخاب کردی و با هم پر گشودین، باز سرشار از نفرتی، و من غرق این رویا، که چرا نامت مرغ عشق است؟ و مادرت در خانه مشغول بزرگ کردن خواهران و برادرانت است، و تو پدرت را کشتی، و مادرت را زخمی، خانه را صاحب شدی و فرزندان مادر را که تا الان روشنایی را ندیده بودن کشتی، و کشتی این مرغ عشقان کوچک را، آخر چرا، و خانهای سرشار از نفرت، شاید به همین دلیل بود که من، همگیتان رو بدست پرنده فروش سر کوچه دادم، تا شاید سرنوشتی شوم تر پیدا کنین، ای مرغ عشق، شرمسار نباش، دنیای امروز ما این چنین است، کافیست نگاهی به انسانها کنی، فقط یک نگاه، موجی از نفرت و کینه رو میبینی، و دگر هیچ انسانی نیست، همه خوی یک گرگ رو دارن، گرگهای انسان نما، و ظاهر انسان رو کثیف کردن و انسان نامش را مرغ عشق گذاشت و همانند مرغ عشق دم از عشق زد
شرم بر تو ای انسان پست، کاش همگی میمردین
و تو ای اسب دریایی، نامت هیچ گونه عشقی رو یدک نمیکشد، ولی سرشار از عشقی، شما ای زوج جوان، چه خوشحالین که هرگز ترسی از خیانت ندارین و چه قشنگ دوش به دوش هم قدرم بر میدارین! و چی زیبا تو را دوست دارد، که مرد تو، بارداری را یدک میکشد و فرزندانتان را با هم بزرگ میکنین، نام عشق شایسته شماست، شمایی که عاشقانه از هم دفاع میکنین، و چه عاشقانه جفتت برای تو میمرد! نماتان برازندهی وجودتان
و تو ای انسان پست! مرگ بر تو باد که نام عشق را آلوده نمودی!