دل نامه یا نامه دل
- شروع کننده موضوع MAHDI.VALVE
- تاریخ شروع
- وضعیت
به گمانم امروز از آن روزهاست که می گفتم
روزهای خالی از آن همه تمنا و شور ، روزهای در گذر
دریای دلم امروز بس آرام و کم حرف است ،
دلش می خواهد هیچ نامی را به خاطر نیاورد حتی نام تو را
باکی نیست ، من در بی نامیت غرقم
بگذار خودم باشم بی شک دوباره طوفانی تر صدایت خواهم زد
روزهای خالی از آن همه تمنا و شور ، روزهای در گذر
دریای دلم امروز بس آرام و کم حرف است ،
دلش می خواهد هیچ نامی را به خاطر نیاورد حتی نام تو را
باکی نیست ، من در بی نامیت غرقم
بگذار خودم باشم بی شک دوباره طوفانی تر صدایت خواهم زد
DOZI
اخراجی موقت
به گمانم امروز از آن روزهاست که می گفتم
روزهای خالی از آن همه تمنا و شور ، روزهای در گذر
دریای دلم امروز بس آرام و کم حرف است ،
دلش می خواهد هیچ نامی را به خاطر نیاورد حتی نام تو را
باکی نیست ، من در بی نامیت غرقم
بگذار خودم باشم بی شک دوباره طوفانی تر صدایت خواهم زد
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
DOZI
اخراجی موقت
چه زیباست بخاطر تو زیستن
وبرای تو ماندن
وبه پای تو سوختن
وچه تلخ وغم انگیز است
دور از تو بودن
برای تو گریستن
وبه عشق ودنیای تو نرسیدن
ای کاش میدانستی
بدون تو
وبه دور از دستهای مهربانت
زندگی چه ناشکیباست
DOZI
اخراجی موقت
می خواهم برگردم به روزهای کودکی :
آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود…
عشــق ، تنها در آغوش مادر خلاصه میشد…
بالاترین نــقطه ى زمین ، شـانه های پـدر بــود…
بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند…
تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند…
تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازیهایم بـود…
و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود…
آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود…
عشــق ، تنها در آغوش مادر خلاصه میشد…
بالاترین نــقطه ى زمین ، شـانه های پـدر بــود…
بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر های خودم بودند…
تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند…
تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازیهایم بـود…
و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود…
Esprit watch
عضو جدید
[FONT=times new roman, times, serif]خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif][/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif][/FONT]
Esprit watch
عضو جدید
بعد از تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست...
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست...
Esprit watch
عضو جدید
خداوندا از آن می ترسم که روزی رسد
که تمام آرزوهایم را همچو گلی پژمرده ببینم
خداوندا مگذار زیر قطرات باران چون ذره ای خاک له شوم و از پا در ایم
خداوندا مگذار غم و اندوه باورهای مرا به بی راهه بکشند
خداوندا دستهایم را برای کمک به سویت دراز کرده ام
مگذار حمکت و قسمتت را چون جبر ببینم
خداوندا گوش کن با تو می گویم و از تو می خواهم...
که بهترین ها را برای من رقم بزنی و مرا هرگز از دایره بندگی خودت خارج نکنی.
چند روز دیگر به ماهی وارد میشوم که عاشق اون ماه هستم. ماه مهمانی ات.
که تمام آرزوهایم را همچو گلی پژمرده ببینم
خداوندا مگذار زیر قطرات باران چون ذره ای خاک له شوم و از پا در ایم
خداوندا مگذار غم و اندوه باورهای مرا به بی راهه بکشند
خداوندا دستهایم را برای کمک به سویت دراز کرده ام
مگذار حمکت و قسمتت را چون جبر ببینم
خداوندا گوش کن با تو می گویم و از تو می خواهم...
که بهترین ها را برای من رقم بزنی و مرا هرگز از دایره بندگی خودت خارج نکنی.
چند روز دیگر به ماهی وارد میشوم که عاشق اون ماه هستم. ماه مهمانی ات.
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عيان مي بينند
زير خاکستر جسمم باقيست
آتش سرکش و سوزنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عيان مي بينند
زير خاکستر جسمم باقيست
آتش سرکش و سوزنده هنوز
بلند ترین شاخه درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن
هم تنهائیست . . .
هم تنهائیست . . .
تقدیم به همه دوستای عزیزم
از فراق تو مرا هر نفسی صد آه است ، از تو غافل
تیستم ای دوست خدا آگاه است . . .
از فراق تو مرا هر نفسی صد آه است ، از تو غافل
تیستم ای دوست خدا آگاه است . . .
گوهر دل را نزن بر سنگ هر ناقابلی ، صبر کن پیدا
شود گوهر شانس قابلی . . .
شود گوهر شانس قابلی . . .
لحظه های خاکستری ام که در التهابی
بیهوده غرقم میکند مثل بی رحمی بادهای زمستانی
روحم را
میلرزاند.
این روزها حرف زدن هم جرأت میخواهد
.
اینکه بتوانی کلمات را آنگونه که دوست
داری کنار هم بچینی تا حرف دلت را زده باشی و به اینهم اهمیت ندهی که درباره گفته
هایت چه قضاوتی میشود واقعاً جرأت میخواهد.
اما دل تنگ من پی جرأت و قضاوت نیست
فقط و فقط به دنبال اینم که بگویم خسته ام و دلتنگ .
خسته ام از تنهایی و دلتنگم از خستگی
هایم.
بیهوده غرقم میکند مثل بی رحمی بادهای زمستانی
روحم را
میلرزاند.
این روزها حرف زدن هم جرأت میخواهد
.
اینکه بتوانی کلمات را آنگونه که دوست
داری کنار هم بچینی تا حرف دلت را زده باشی و به اینهم اهمیت ندهی که درباره گفته
هایت چه قضاوتی میشود واقعاً جرأت میخواهد.
اما دل تنگ من پی جرأت و قضاوت نیست
فقط و فقط به دنبال اینم که بگویم خسته ام و دلتنگ .
خسته ام از تنهایی و دلتنگم از خستگی
هایم.
گاهي چه مهربانم با تو و گاهي چه نا
مهربان به خاطر آنچه كه بر مراد دل من نيست... .
گاهي عهد ميبندم سر وقت بيايم و با تو
گفتگو كنم ... گاهي چه دير وقت ميشود و تو هنوز
هستي...
.
گاهي چه لجباز ميشوم... قهر
ميكنم...گريه ميكنم...سرت داد ميزنم...تهديدت ميكنم كه ديگر
دوستت ندارم!!!!!!
و باز فردا
همان "خداي" مني...از آن مني...فرياد مني...
.
مهربان به خاطر آنچه كه بر مراد دل من نيست... .
گاهي عهد ميبندم سر وقت بيايم و با تو
گفتگو كنم ... گاهي چه دير وقت ميشود و تو هنوز
هستي...
.
گاهي چه لجباز ميشوم... قهر
ميكنم...گريه ميكنم...سرت داد ميزنم...تهديدت ميكنم كه ديگر
دوستت ندارم!!!!!!
و باز فردا
همان "خداي" مني...از آن مني...فرياد مني...
.
اهـل پنهـان کـاری نیستـم اعتـرافـ میکـنم :
زمـانـی دل ِ یکـی را سوزانـدم حـالـا یکـی ...
یکـی ...
یکـی ،
دلـم را میـسوزانـند!
زمـانـی دل ِ یکـی را سوزانـدم حـالـا یکـی ...
یکـی ...
یکـی ،
دلـم را میـسوزانـند!
نقــــــــش يــــــــك درخــــــــت خــــــــشك را
درزندگــــــــي بــــــــازي ميــــــــكنــــــــم
نــــــــميدانــــــــمكــــــــه بــــــــايد منتــــــــظر بــــــــهار بــــــــاشم
يــــــــا
هــــــــيــــــــزم شــــــــكن پــــــــيــــــــر
درزندگــــــــي بــــــــازي ميــــــــكنــــــــم
نــــــــميدانــــــــمكــــــــه بــــــــايد منتــــــــظر بــــــــهار بــــــــاشم
يــــــــا
هــــــــيــــــــزم شــــــــكن پــــــــيــــــــر
من همانم.همان دل تنگ هميشگي...
همان كه نه نگاهش هيچ وقت فهميده شد!
نه حرف هايش!
و نه عمق دل تنگي هايش..
من همانم كه هنوزم مي ترسد از روزهاي پيش رويش..تازه ترسش اين روزها بيشتر هم شده.
همان كه نه نگاهش هيچ وقت فهميده شد!
نه حرف هايش!
و نه عمق دل تنگي هايش..
من همانم كه هنوزم مي ترسد از روزهاي پيش رويش..تازه ترسش اين روزها بيشتر هم شده.
زیبای نازنین
حق با تو بود من با بقیه متفاوتم!
من یک دیوانه شگفت انگیزم که با همه چیز صحبت میکنم
با اسمان
با گلها
با دریاها
با کبوتران
و...
نمونه اش همین دیشب که کلی با ستاره های اسمان در مورد تو حرف زدم و ماه را به گپی دوستانه دعوت کردم!
یا مثل حالا که اصلا نمیدونم تو کجایی اما هر روز برایت مینویسم و باهات حرف میزنم تا شاید یه روز برگردی و دل نوشته های منوبخونی و یا به حرفهای ناگفته من گوش دهی
حق با تو بود من با بقیه متفاوتم!
من یک دیوانه شگفت انگیزم که با همه چیز صحبت میکنم
با اسمان
با گلها
با دریاها
با کبوتران
و...
نمونه اش همین دیشب که کلی با ستاره های اسمان در مورد تو حرف زدم و ماه را به گپی دوستانه دعوت کردم!
یا مثل حالا که اصلا نمیدونم تو کجایی اما هر روز برایت مینویسم و باهات حرف میزنم تا شاید یه روز برگردی و دل نوشته های منوبخونی و یا به حرفهای ناگفته من گوش دهی
آخرین ویرایش:
من خسته تر از آنم تا آنکه غزل گویم...یک نکته بگو ای دوست تا غم ز دلم شویم
به قهو ه ی قجری می ماند
نگاه بی مهرت
نگاه بی مهرت
او یک نگاه داشت
به صد چشم می نهاد
او یک ترانه داشت
به صد گوش می سرود
من صد ترانه خواندم و
نشنود هیچکس
من صد نگاه داشتم و
دیده ای
نبود
به صد چشم می نهاد
او یک ترانه داشت
به صد گوش می سرود
من صد ترانه خواندم و
نشنود هیچکس
من صد نگاه داشتم و
دیده ای
نبود
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18272 | |
|
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
|
دل نوشته‌هاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
|
|
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
|
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |