.*.*.ويژه نامه فتح خرمشهر.*.*. ناگفته هاى فتح خرمشهر
ناگفته هاى فتح خرمشهر در گفتگو با سرلشگرپاسدارغلامعلى رشيد
پيشاز انقلاب در صف مبارزان مسلح گلوله و باروت را تجربه كرد، پس بى جهت نبودكه در سال ۱۳۵۹ و در آيينه ۲۵سالگى جانشين فرماندهى و چندى بعد فرماندهعمليات جنوب شد. بى سيم چى ها و گردونه بى سيم ها، عمليات طريق القدس رابا صداى او به خاطر مى آورند، آنگاه كه حنجره اش از رمز «يا حسين(ع)» پر وخالى مى شد. عمليات بيت المقدس و فتح خرمشهر ، ثمره انديشه سه آهنين مردبود. شهيد حسن باقرى فرمانده قرارگاه نصر، رحيم صفوى فرمانده قرارگاه فجرو غلامعلى رشيد فرمانده قرارگاه فتح.طراحى مؤثر عملياتهاى والفجر،۸كربلاى،۵ والفجر۱۰ و… نشان هاى جاويدى است بردوش اين سردار بى نشان وامروز و در آستانه سالگشت فتح خرمشهر، سرلشگر غلامعلى رشيدجانشين ستاد كلنيروهاى مسلح رو در روى شماست.
قبلاز آن كه بخواهيم درباره چگونگى عمليات فتح خرمشهر صحبت كنيم، بعضى اوقاتابهاماتى مطرح مى شود و به توانمندى و حضور نيروهاى جوان در عرصه فرماندهىدفاع مقدس به ديده ترديد نگاه مى شود. از آنجايى كه جنابعالى يكى از همينژنرالهاى جوان محسوب مى شويد، در اين باره توضيح دهيد؟
يكىاز ويژگى هاى عصر انقلاب اسلامى و رهبرى امام خمينى(ره) وجود چهره هاىجوان خصوصاً در عرصه هاى دفاعى ـ امنيتى است كه قهرمانان ملى شمرده مىشوند. خداوند بزرگ به ايران اسلامى همواره اين لطف خفيه را داشته است كهبه اين كشور، چهره هاى درخشانى بخشيده است كه غالباً در جوانى منشأ تحولبوده اند؛ افرادى همچون سهروردى فيلسوف بزرگ شرق و عالم اسلام و صاحب حكمتاشراق، ابن سينا كه غالب آثار او در جوانى تصنيف شده است، ملاصدرا، شهيدمطهرى، دكتر شريعتى و از همه مهمتر حضرت امام (ره) كه اعجوبه قرن بود و درجوانى آثار اعجاب انگيزى نگاشته است.
دردوران پيروزى انقلاب اسلامى كه امام(ره) در آستانه هشتاد سالگى بودند،اعتماد بى نظيرى به جوانان داشتند و جوانى ۲۷ساله به نام محسن رضايى را بهفرماندهى سپاه يكصد هزار نفرى منصوب كردند. اين فرمانده جوان، با ده سالتجربه قبل و بعد از انقلاب، سپاه را در اندك زمانى با درايت و شجاعت چنانفرماندهى كرد كه ارتش دشمن را با وجود ژنرالهاى مسن بارها شكست داد. چرابرخى از دوستان از اين كه اين نيروهاى جوان، ژنرالها يا سرداران و اميرانجوان ناميده مى شوند، اظهار تعجب مى كنند و آشفته مى شوند؟ حقيقت اين استكه همين فرماندهان جوان (خواه سپاهى و خواه ارتشى)بودند كه جرأت سنت شكنىو ابتكار و خلاقيت و طرد تفكرات وارداتى آمريكايى را داشتند.شهيد صياد نيزيك افسر جوان بود و در ۳۶سالگى فرمانده نيروى زمينى بود و اميرحسنى سعدىنيز در زمان جنگ و در سمت فرماندهى لشگر يك افسر جوان بود. چرا مى خواهيماين حقيقت را انكار كنيم؟ برادران ارتشى هم همين اعتقاد را دارند كه اوجپيروزى رزمندگان اسلام با روى كار آمدن فرماندهان جوان و انقلابى از سالدوم جنگ در رأس سپاه و يگانهاى ارتش تحقق يافت.
درآستانه سوم خرداد و سالروز عمليات بيت المقدس قرارداريم، تحليل شما از اينعمليات چيست و آيا شيوه مديريت فتح خرمشهر مى تواند مشكل گشاى معضلات كشورباشد؟
فتحخرمشهر در روند تحولات جنگ تحميلى، نمادو مظهر مقاومت سرسختانه ملت ايرانو پيروزى بردشمن م***** عراقى است. خرمشهر با مقاومت به آزادى رسيد و بهيك حماسه فرازمانى و فرامكانى بدل شد. ما براساس الگوى مقاومت در خرمشهر ،جنگ جديدى را با دشمن پى ريزى كرديم و با اعتماد به نقش حاصل از آن درعرصه هاى سياسى ـ اجتماعى و امنيتى وارد عمل شديم. رزمندگان شجاع ما بامقاومت درخرمشهر، جنگ تحميلى را به شكست تحميلى براى دشمن تبديل كردند.فتح خرمشهر بيانگر يك دكترين و استراتژى نظامى جديد و آغاز گر روش جديد درمديريت كشور در عرصه دفاعى ـ امنيتى بود كه بايد آن را شناخت و به عنوانيك الگوى موفق، در حل معضلات اساسى كشور مخصوصاً در بحرانها از آن استفادهكرد. به عنوان مثال شهيد حسن باقرى كه جوانى ۲۵ساله بود و فرماندهى عمليات جنوب را برعهده داشت.
از نقش شهيد باقرى در طرح ريزى عمليات فتح خرمشهر بگوييد؟
شهيدحسن باقرى يكى از فرماندهان جوان پرورش يافته در مكتب امام خمينى(ره) بودو شايستگى هاى اخلاقى بى نظير و انديشه دفاعى والايى داشت كه در حياتكوتاه اما پربركتش در دفاع مقدس منشأ تحولات بزرگى در سازمان رزم سپاه وايجاد و توسعه اطلاعات و عمليات رزمى سپاه بود.
شهيدباقرى يك سال تمام روى زمين و دشمن كار مستمر كرده بود و اساساً بنيانگذاراطلاعات رزمى سپاه بود و زمين و دشمن را به خوبى مى شناخت از اين رو، يكىاز بهترين نظريه پردازان و طراحان عملياتها بود. شهيد باقرى از سال دومجنگ نيز در هريك از سه عمليات قبلى ثامن الائمه، طريق القدس و فتح المبين،شخصاً مسؤوليت فرماندهى در قرارگاههاى مشترك را برعهده داشت. وى در عملياتفتح المبين به عنوان فرمانده قرارگاه نصرازسوى سپاه، بيشترين سهم را دردستيابى به اهداف مهم و استراتژيك در كل منطقه غرب كرخه داشت.
برادرمحسن رضايى ـ فرمانده سابق كل سپاه ـ بارها در خاطرات و كلاسهاى درس تجزيهو تحليل جنگ گفته است: «شهيد حسن باقرى را كه يكى از سه نفر عضو اصلى گروهطرح ريزى سپاه بود، به دليل شناخت زمين و دشمن، قبل از عمليات فتح المبينبه سراغ منطقه عملياتى بيت المقدس در حاشيه شرق كارون فرستادم و با توجهبه مباحث قبلى، به هنگام مقدمات طرح ريزى، به او دستور دادم مسأله عبور ازرودخانه كارون را با هدف رسيدن و تصرف جاده اهواز ـ خرمشهر عميقاً بررسىكند و متكى بر اطلاعات شهيد باقرى از زمين و نحوه استقرار دشمن بينرودخانه، اين راهكار را تنظيم كند.» به هر حال شهيد حسن باقرى اقدام بهاين كار مى كند و با توجه به اين كه قبلاً در اين زمينه بحثى صورت گرفتهبود و شهيد باقرى به همراه اينجانب بررسى هايى انجام داده بود، كاملاًآمادگى تعقيب امر در ابعادوسيع وجود داشت. مسأله قبلى اين بود كه عده اىاز فرماندهان سپاه، پيش از عمليات فتح المبين اعتقاد داشتند به منظوراغفال دشمن و انجام يك عمليات فريب در جنوب دارخوين، بايد نيرويى ازرودخانه كارون عبور كند و سرپل كوچكى در اين قسمت تصرف شود تا دشمن نگرانو سردرگم گردد و عمليات فتح المبين با موفقيت به انجام برسد. بنابراينشهيد باقرى كه بارها به همراه اينجانب و يا برادر رحيم صفوى به منطقهدارخوين و آبادان و نزد فرماندهان آن مناطق رفته بود و دشمن و مناطق شرق وغرب كارون را دقيقاً مى شناخت، مطابق دستور سردار رضايى اقدام به اين كاركرد و بررسى هاى انجام شده توسط شهيد حسن باقرى به منظور عبور از كارون وطرح آن در گروه طرح ريزى سپاه، به ويژه پس از اتمام عمليات فتح المبين،اعتقاد و اعتماد بقيه فرماندهان سپاه را مبنى بر استفاده از اين راهكار،محكم تر كرد.
نظر فرمانده وقت سپاه در تعيين محور عملياتى چه بود؟
سرداررضايى اعتقاد داشت كه زمين جنوب غرب اهواز و غرب كارون كه در اشغال دشمناست، قلبى دارد كه آن قلب منطقه حياتى دشمن است و چنانچه ما به آن قاطعانهدست پيدا كنيم، ابتكار عمل در اختيار ما قرار مى گيرد و دشمن به انفعال وترديد جدى مى افتد و به ناچار شكست را مى پذيرد.
منطقهاى كه مورد نظر آقا محسن بود، زمينى بود كه جاده اهواز ـ خرمشهر، حد شرقىآن و مرز، حد غربى آن و بين كوشك وايستگاه حسينيه، حد شمالى و جنوبى آنبود. ايشان اصرار داشت اين زمين با تصرف سرپل وسيع و بزرگ قابل دستيابىاست و تأكيد مى كرد بلافاصله پس از رسيدن به جاده اهواز ـ خرمشهر بايد خيزدوم ما به سوى مرز باشد.
نظر سپاه درباره ساير راهكارهاى عملياتى چه بود؟
سپاههيچ وقت نسبت به راهكار ديگرى كه از سوى برخى فرماندهان نظامى پيشنهاد مىشد موافق نبود (راهكار تك از شمال به جنوب از جبهه رودخانه كرخه كور بهسمت جفير و ادامه تك به سوى خرمشهر) زيرا آن را يك راهكار شناخته شدهكلاسيك مى دانست كه دشمن انتظار آن را داشت و درواقع يك بار نيز در دورانفرماندهى بنى صدر در ۱۵ دى ماه ۱۳۵۹ اين كار عملى شده بود و با عدم موفقيتروبرو شد و لشكر زرهى عمل كننده متحمل تلفات و خسارات سنگين شد.
اولين جرقه عمليات از چه زمانى زده شد؟
تاآنجايى كه اينجانب به خاطر دارم بلافاصله پس از اتمام عمليات فتح المبيندر ۶۱/۱/۱۰ اولين جلسه بررسى راهكارها در قرارگاه مشترك عملياتى سپاه وارتش تشكيل شد كه سپاه راهكار عبور از رودخانه را پيشنهاد داد و از آندفاع كرد. به هرحال پس از شناسايى ساير فرماندهان در نشست هاى بعدى اينراهكار به عنوان تلاش اصلى مورد تصويب فرماندهى مشترك قرارگاه كربلا (شهيدصياد و سردار رضايى) قرار گرفت و راهكار حمله از جبهه كرخه كور به عنوانتلاش پشتيبانى يا فرعى به تصويب رسيد و نيروها و لشكرها براى اجراى هركدام از دو تلاش اصلى وفرعى انتخاب شدند.
فرماندهى رده هاى عمل كننده به چه كسانى سپرده شد؟
شهيدحسن باقرى به عنوان فرمانده نصر و اينجانب به عنوان فرمانده قرارگاه فتحاز سوى سپاه انتخاب شديم. همتاى نظامى من، شهيد امير منفرد نياكى بود. بهاعتقاد اينجانب عليرغم اين كه قرارگاه فتح در مركز سرپل به سوى جاده و مرزبايستى تك مى كرد اما قرارگاه نصر بعد از رسيدن به جاده در معرض خطربيشترى قرار مى گرفت.
چونقرار بود قرارگاه نصر در پهلوى چپ سرپل، به سوى خرمشهر و شلمچه تك راادامه دهد و ورود نيروهاى خودى به خرمشهر و شلمچه در حقيقت پاگذاشتن بهمنطقه بحرانى بود و دشمن شكست نيروهاى خود را در اين دو منطقه نمى توانستتحمل كند لذا پيش بينى مى شد دشمن با هر آنچه كه در توان دارد به قرارگاهنصر فشار بياورد.
شهيدحسن باقرى با همتاى نظامى خود اميرحسنى سعدى كه در عمليات فتح المبيننيزبا همديگر بر يگان هاى متعددى فرماندهى كرده بودند، مسؤوليت بخشى ازتأمين سرپل را (پهلوى چپ) عهده دار شدند. اينجانب شخصاً نسبت به توانايىاين دو برادر در انجام اين مأموريت اطمينان داشتم. البته شناخت من نسبت بهشهيد باقرى بيشتر بود و قدرت فرماندهى و هدايت او را در عمليات هاى گذشتهديده بودم.
چه يگان هايى تحت امر قرارگاه نصر در عمليات حضور داشتند؟
يگانهاى سپاهى به فرماندهى شهيد حسن باقرى عبارت بودند از تيپ ۷ وليعصر (عج)،تيپ ۲۷ حضرت رسول (ص)، تيپ ۴۶ فجر و تيپ ۲۲ بدر خرمشهر و يگان هاى ارتش بهفرماندهى امير حسنى سعدى عبارت بودند از: لشكر ۲۱ حمزه و تيپ ۲۳ نوهه. درمجموع نيروى زمينى ارتش و سپاه با نيرويى به استعداد ۱۹۵ گردان وارد عملشدند كه ۶۰ گردان مربوط به نيروى زمينى و ۱۳۵ گردان مربوط به نيروهاى سپاهبود. گردان هاى پياده سپاه استعدادى بين ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر داشتند و گردانهاى ارتش نيز در لحظه ادغام همين تعداد نيروى تكاور براى ادغام با نفراتسپاه داشتند و نيرويى كه از اين گردان ها تفنگ به دست مى گرفت و به طرفدشمن حركت مى كرد، همين تعداد بود و بقيه نفرات پشتيبان بودند.
چه تفاوتى بين يگان رزم سپاه و ارتش وجود داشت؟
بارهااز سوى فرماندهان سپاه توضيح داده شده است كه سپاه به اصل تحرك و سرعت عملبهاى زيادى مى داد. به همين دليل گردان هاى سپاه برخلاف گردان هاى ارتش،سبك و تاكتيكى و قادر به بيشترين تحرك بود و سپاه بخش ادارى را از سازمانگردان حذف كرده بود و تيپ و لشكر به صورت تمركزى از گردان ها پشتيبانى مىكردند. ارتش نيز به دليل ساختار قبل از انقلاب، گردان هايش ادارى ـتاكتيكى بودند و به دليل وجود بخش ادارى در گردان (اركان يك، دو، سه ومخصوصاً چهار) بايستى كليه پشتيبانى هاى لازم را در سازمان گردان در خودداشته باشد و به همين دليل از نظر فرماندهان سپاه، گردان هاى ارتشى سنگينبودند و تحرك لازم را نداشتند.
در مجموع تعداد نيروهاى عمل كننده سپاه در عمليات چند نفر بود؟
استعدادهر لشكر سپاه بين ۱۲ تا ۱۶ هزار نيرو بود و استعداد تيپ هاى سپاه حداقل ۷گردان بود و برخى تا ۱۲ گردان نيرو داشتند. سپاه در عمليات بيت المقدسحداقل ۷۰ هزار نفر بسيجى را سازماندهى كرده بود و اين غير از كادر سپاهىبود كه در يگان ها و واحدهاى پشتيبانى و پشتيبانى خدمات رزم سازماندهى شدهبودند. غير از نيروهاى مانورى فوق، سپاه در زمينه توپخانه، مهندسى رزمى،پشتيبانى هاى خدمات رزمى، مخصوصاً بهدارى و مخابرات، توان زيادى داشت كهاين مرهون تلاش شهيد حسن باقرى در سازماندهى سازمان رزم سپاه بود.
برآورد شما از استعداد عملياتى و پشتيبانى دشمن چقدر بود؟
دشمندر اين عمليات ۱۰ تيپ زرهى و ۶ تيپ مكانيزه و ۲۰ تيپ پياده و حداقل ۲۵گردان توپخانه داشت. البته دشمن به لحاظ عددى برحسب گردان، استعداد كمترىنسبت به نيروهاى خودى داشت ولى از سوى ديگر، استعداد زرهى گردان هاى دشمنكامل بود و ما از ۵۰% كمتر برخوردار بوديم و با سهميه گلوله اى كه دراختيار قبضه هاى دشمن قرار مى گرفت فوق العاده بود. مثلاً دشمن براى قبضهتوپ ۱۳۰ م.م روزانه تا ۱۲۰ گلوله درنظر گرفته بود، اما توپخانه ما براى هرقبضه حداكثر ۱۰ گلوله در اختيار داشت. بنابراين چنانچه قدرت آتش و تعدادتانك و نفربر و ساير امكانات دشمن درنظر گرفته شود، توان رزمى نسبى ما بهدشمن هرگز به لحاظ فيزيكى برترى نداشت، بلكه برترى هاى عمده نيروهاى ماعواملى همچون روحيه، انگيزه، شجاعت، اطلاعات دقيق و استفاده صحيح از اصلغافلگيرى و تاكتيك و قدرت فرماندهى بود.
مرحله اول عمليات كى و چگونه بود؟
عملياتروز ۶۱/۲/۱۰ ساعت ۳۰ دقيقه بامدادبا رمز «بسم الله الرحمن الرحيم بسمالله القاصم الجبارين ـ يا على بن ابيطالب (ع)» شروع شد و قرارگاه هاىقدس، فتح و نصر عمليات را با غافلگيرى در سكوت و تاريكى شب آغاز كردند.اين تاكتيكى بود كه از آغاز سال دوم بكار گرفته مى شد و برخلاف تاكتيكعمليات هاى بزرگ سال اول كه عمليات در روشنايى صبح و با اجراى آتش تهيهشروع مى شد، موجب شد تا دشمن قادر به مقابله نباشد و تا پايان جنگ نيزهرگز قادر نبود با تاكتيك رزمندگان در شب مقابله كند.
قرارگاهفتح و نصر با عبور از رودخانه كارون پيشروى خود را به طرف جاده اهواز ـخرمشهر شروع كردند، سرپلى كه بايد تصرف مى شد حدود ۴۰ كيلومتر عرض و ۲۰الى ۲۵ كيلومتر عمق داشت. سرعت عمل رزمندگان ما در پيشروى و غافلگيرى دشمنو وجود خاكريز بلندى كه عراقى ها در حاشيه شرقى جاده اهواز ـ خرمشهر درستكرده بودند بهترين موضع دفاعى ما در برابر دشمن گرديد. قرارگاه نصر بهفرماندهى مشترك شهيد حسن باقرى و امير حسنى سعدى با مشكلات متعددى روبروشدندولى با سرسختى تمام و با تدبير، عمليات را پيش بردند.
دليل بروز اين مشكلات چه بود؟
بهاعتقاد بنده به قرارگاه نصر بيش از اندازه مأموريت واگذار شده بود، زيرابايستى علاوه بر تأمين سرپل، همزمان تك را در همان مرحله اول عمليات و درهمان شب به غرب جاده و به سوى نهر عرايض و شلمچه ادامه مى داد و تيپ ۲۲خرمشهر از سپاه اقدام به اين كار كرد و از خاكريز سيل بند منطقه خرمشهر درشمال سليمانيه عبور كرد و به طرف نهر عرايض رفت.
حتىتيپ ۲۷ حضرت محمد رسول الله (ص) نيز از خط سرپل فراتر رفت و حدود ساعت۳/۵ الى ۴ صبح به واحدهاى توپخانه دشمن در غرب جاده حمله ور شد و يگان ۷وليعصر (عج) نيز به همين ترتيب با يك نيروى زرهى در غرب سرپل درگير شد. بههرحال اين پيشروى هاى مافوق سرپل باعث شد كه قرارگاه نصر با پاتك يگان هاىزرهى دشمن روبرو و درگير شود و متحمل تلفات بشود، ولى عليرغم اينكهقرارگاه نصر در پايان روز اول نتوانسته بود سرپل را به طور كامل تصرف كندولى با فداكارى پاتك هاى دشمن را دفع كرد و حدود ۱۰۰۰ نفر نيز اسير گرفت.
وضعيت ساير قرارگاه ها در روز اول عمليات چطور بود؟
قرارگاهفتح به خوبى خط سرپل را تصرف كرد و در تأمين و تحكيم سرپل كاملاً موفق عملكرد و ضمن دفع پاتك دشمن ۹۰۰ نفر را به اسارت گرفت. قرارگاه قدس نيز بادشمن درگير بود و قرارگاه نصر در روزهاى بعد به كمك قرارگاه فتح به ترميمشكاف هاى موجود و تأمين خط سرپل اقدام كرد و موفق شد.
مرحله دوم عمليات را تشريح كنيد:
درروز ۶۱/۲/۱۷ مرحله دوم عمليات آغاز شد و قرارگاه فتح، خيز دوم را برداشتو ساعت ۳/۵ بامداد با انهدام دشمن در غرب جاده، خود را به خاكريز مرزىعراق رساند و قرارگاه نصر نيز ساعت ۴/۵ بامداد خود را به خط مرزى رساند،ولى اشتباهاً روى خاكريز ايران (دژ ايران) كه در ۲ كيلومترى دژ عراق بود،پدافند كرد كه صبح با پاتك دشمن روبرو شد. قرارگاه فتح نيز پاتك سنگيندشمن كه از ساعت ۵/۵ صبح تا ۱۰ صبح طول كشيد را دفع كرد و دشمن شكست سختىرا متحمل شد.
مجدداًدشمن ساعت ۹ صبح با نيروهاى جديدى پاتك سنگينى را به جناح چپ قرارگاه نصرشروع كرد و موفق شد در يگان هاى قرارگاه نصر رخنه ايجاد كند و اين قرارگاهتحت فشار مداوم دشمن قرار گرفت، ولى متقابلاً دشمن نيز در اين پاتكها كهبر هر دو قرارگاه نصر و فتح مى كرد، متحمل تلفات سنگينى شده بود و قرارگاهنصر موفق شد جناح جنوبى خود را حفظ كند و لذا مرحله دوم عمليات نيز باموفقيت به نتيجه رسيده بود، ولى باز هم دشمن از ضد حمله به منطقه تصرف شدهباز نمى ايستاد. طى اين مدت، شهيد باقرى در كنار نيروهاى بسيجى در خطدفاعى با دشمن ايستادگى كرد. بخصوص در ضد حمله هاى دشمن در روز ۱۷ارديبهشت و همچنين ضد حمله روز ۱۸ ارديبهشت كه از ساعت ۸ صبح تا ۵ عصر طولكشيد، حسن با شجاعت فرماندهى نيروها را برعهده داشت و ايستادگى كرد.
وضعيت نيروهاى عراقى چگونه بود و اساساً چه تهديداتى از سوى نيروهاى ايرانى متوجه آنها بود؟
دشمن به شدت سردرگم شده بود و ۳ خطر و سؤال مهم را در مقابل خود احساس مى كرد.خطر اول = آيا نيروهاى خود را در جبهه كرخه كور حفظ كند؟ در آن صورت ممكن بود با پيشروى بعدى نيروهاى ايران به سوى نشوه به محاصره درآيند. (خطر اول)
خطر دوم = آيا نيروهاى ايران قصد پيشروى به سوى بصره را دارند؟خطر سوم= آيا نيروهاى ايران قصد تصرف خرمشهر را دارند؟
بنابراينوقتى دشمن ديد قادر به دفاع در سه جبهه نيست، به نيروهاى خود از مقابلكرخه كور دستور عقب نشينى داد تا به زعم خود از شرق بصره دفاع كند و مانعپيشروى نيروهاى ايران به سوى نشوه و بصره شود و همه تلاش خود را معطوف بهخرمشهر نمود تا همچنان آنجا را حفظ كند و هم از محاصره احتمالى نيروهايشجلوگيرى كند.
چرا مرحله سوم عمليات بيت المقدس با تأخير انجام شد؟
بعداز عقب نشينى دشمن از مقابل جبهه كرخه كور، فرماندهى قرارگاه كربلا بهقرارگاه نصر دستور داد كه براى آزادسازى خرمشهر حمله كند. البته قرارگاهنصر با ۵ تيپ از سوى ارتش و سپاه تقويت شده بود و اين عمليات در روز۶۱/۲/۲۰ صورت گرفت، ولى با مقاومت سنگين دشمن روبرو شد و طى ۲ روز نبردسنگين، دستور توقف عمليات صادر شد و طرح ريزى نهايى براى فتح خرمشهر دردستور كار قرار گرفت. لذا از روز ۶۱/۲/۲۱ تا ۶۱/۳/۱ به مدت ۱۰ روز،حمله به دشمن براى آزادسازى خرمشهرمتوقف ماند.
تأخير عمليات چه تأثيرى در افكار عمومى كشور داشت؟
درآن شرايط متأسفانه، ستاد تبليغات جنگ به هيجان افكار عمومى مردم دامن مىزد و همه تصور مى كردند كه خرمشهر آزاد شده است. لذا فشار روانى فوقالعاده اى روى فرماندهان بود. در طى اين ۱۰ روز بحثهاى فراوانى صورت گرفتو راهكارهاى متعددى بررسى شد و عمليات شناسايى وسيعى از نيروها و امكاناتدشمن توسط شهيد باقرى انجام شد و از آنجايى كه يگانها نيز به بازسازى نيازداشتند و رمق آنها طى دو سه هفته نبرد به شدت تحليل رفته بود، نهايتاًمانورى كه انتخاب و ابلاغ شد، اين بود كه در حدفاصل خط مرز تا جاده اهوازـ خرمشهر به عرض ۱۷ الى ۲۰ كيلومتر حمله اى به مواضع دشمن صورت بگيرد وقرارگاه نصر خود را به اروند برساند و قرارگاه فجر نيز در جناح چپ قرارگاهنصر و قرارگاه فتح نيز در جناح چپ قرارگاه فجر حمله خود را به دشمن دردرون شهر براى آزادسازى خرمشهر آغاز كند.
يگانهايى كه نام برديد، در مرحله آخر عمل كردند؟
قرارگاههاىسه گانه اى كه نام بردم، ديگر استعداد قبلى را نداشتند و كاهش قابل توجهىپيدا كرده بودند. يگانهاى قرارگاه نصر عبارت بودند از: تيپ ۳۱ عاشورا، تيپ۲۷ حضرت رسول (ص)، تيپهاى ۲ و ۳ از لشگر ۲۱ حمزه و در قرارگاه فتح نيز تيپ۱۴ امام حسين (ع) و تيپ ۸ نجف و در قرارگاه فجر نيز تيپ ۳۳ المهدى (عج)،تيپ ۳۵ امام سجاد (ع) و تيپ ۳ از لشگر ۷۷ حضور داشتند. در مجموع ۶ تيپ ازسپاه و ۳ تيپ از ارتش در آخرين مرحله از عمليات بيت المقدس حمله نهايى راشروع كردند و يگانها موفق شدند كه خرمشهر را در ساعت ۱۰ صبح روز سوم خرداد۱۳۶۱ آزاد كنند.
آزادىخرمشهر همچنان كه حضرت امام (ره) فرمودند: مصداق نصرت الهى بود كه ازآستين همت بلند و عظيم و ايمان خالص رزمندگان و فرماندهان اسلام بيرون آمدتا تأثير اراده و انگيزه و خلاقيت و شجاعت و قيام براى خداوند متعال را بهرخ همه انسانها بكشد.
چه عواملى موفقيت عمليات بيت المقدس را تضمين كرد؟
بدون ترديد اگر جانفشانى ها و درايت و صبر و استقامت و جسارت و خستگى ناپذيرى فرماندهان جوان و مخلصى همچون سردار سرلشگر پاسدار حسن باقرى، در همه مراحل شناسايى، طرح ريزى، سازماندهى و اجراى اين عمليات بزرگ نبود، ملت مانمى توانست پيروزى و آزادسازى خرمشهر را در سوم خرداد سال ۶۱ جشن بگيرد.