گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه بدونید من در چه حالی اینجام امشب شونصدتا مهمون داریم عروس مهمونی پسر خالمه ریختن اینجا مامانم دادش در اومده می گه چرا نمیای پیش مهمونا:biggrin:
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به بروبچزز گل م.شیمی
خوب هستین ؟؟ وسط کلاس قیافه شناسی رسیدم انگار


به داش حامد سالار خوبی دمت گرم اومدی اینا ما رو کچل کردن

صبر کن برم پیش مهندس محمدی کارشناس گروه می گم اقا مصطفی حاله این دخترا رو بگیر هر وقت اومدن گروه تحویلشون نگیر گره بنداز تو کارشون اصلا حالشونو بگیر اونم که خوراکشه
 

Estrella

عضو جدید
کاربر ممتاز
به داش حامد سالار خوبی دمت گرم اومدی اینا ما رو کچل کردن

صبر کن برم پیش مهندس محمدی کارشناس گروه می گم اقا مصطفی حاله این دخترا رو بگیر هر وقت اومدن گروه تحویلشون نگیر گره بنداز تو کارشون اصلا حالشونو بگیر اونم که خوراکشه
نیاز به گفتن نیس...
اون کلا با من مشکل داره....:biggrin:
 

hamed_majhool

عضو جدید
کاربر ممتاز
به داش حامد سالار خوبی دمت گرم اومدی اینا ما رو کچل کردن

صبر کن برم پیش مهندس محمدی کارشناس گروه می گم اقا مصطفی حاله این دخترا رو بگیر هر وقت اومدن گروه تحویلشون نگیر گره بنداز تو کارشون اصلا حالشونو بگیر اونم که خوراکشه

دکتر محمدی کارش درسته.....
 

Aghrab Khatoon

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بله دخیخا همینجوره...ولی چون م.شیمی نیستی هر دفعه که میایی اینجا باید مالیات بدی...هر ساعت کار با تالار 20000 ت...تازه چون دوست شهرامی تخفیف دادماا

چند صفحه ی پیش من جزو افراد خوب اسمتو گفتماااااااا
پشیمونم میکنی که!!!
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
.یه خاطره بگم یه شب ساعت 2.5 نصفه شب با پسر عموم که هم دانشگاهی بودیم زنگ زدیم به اقا محمدی . زمانی بود که جام ملت های اروپا رو نشون می داد. گوشی رو دادم پسر عموی شیطونم چون صدای منو می شناخت بر گشت گفت اقا محدی سلام حالا فکرشو کن ساعت 2.5 شب خواب خواب . گفت من فلانیم اسم یه رفیق قمی داشتیم خیلی پسر گلی بود حامد میشناسه اونو گفتیم. این رفیق ما همینجوری هم با محمدی مشکل داشت و کل کل می کرد.

بهش گفت پ چرا خوابی مگه فوتبال نمی بینی ؟ خیلی شاکی شد گفت این موقع شب زنگ زدی اینو بگی اقا بنارو گذاشت به فحش داد گفت فردا حسابتو می رسم فلانی.

منو پسر عموم مرده بودیم از خنده
:biggrin::biggrin::biggrin:

بعدا ازش حلالیت گرفتم گفتم من بودم:redface:
 

Estrella

عضو جدید
کاربر ممتاز
.یه خاطره بگم یه شب ساعت 2.5 نصفه شب با پسر عموم که هم دانشگاهی بودیم زنگ زدیم به اقا محمدی . زمانی بود که جام ملت های اروپا رو نشون می داد. گوشی رو دادم پسر عموی شیطونم چون صدای منو می شناخت بر گشت گفت اقا محدی سلام حالا فکرشو کن ساعت 2.5 شب خواب خواب . گفت من فلانیم اسم یه رفیق قمی داشتیم خیلی پسر گلی بود حامد میشناسه اونو گفتیم. این رفیق ما همینجوری هم با محمدی مشکل داشت و کل کل می کرد.

بهش گفت پ چرا خوابی مگه فوتبال نمی بینی ؟ خیلی شاکی شد گفت این موقع شب زنگ زدی اینو بگی اقا بنارو گذاشت به فحش داد گفت فردا حسابتو می رسم فلانی.

منو پسر عموم مرده بودیم از خنده
:biggrin::biggrin::biggrin:

بعدا ازش حلالیت گرفتم گفتم من بودم:redface:
حقش بوده....
شمارشو به منم میدید؟؟؟؟؟؟؟؟:surprised:
 
بالا