دانشگاه علم و صنعت ایران

وضعیت
موضوع بسته شده است.

msadeghz

عضو جدید

سلام دوست خوبم
به سلامتی چه سعادتی نصیبت شده.صادق که همه چیزو گفت.ما هم می پرسیم اگه اطلاعاتی داشتیم بهت میگیم.راستی صادق خوب جلو میره ها بچه ها:smile:!معلومه حسابی اکتیوه!:biggrin::biggrin:

نه بابا ما بیکار بی آر می چرخیم !!!!:D
فقط هواسم نبود برای جواب هر پست یه پست گذاشتم! بعدا متوجه شدم ، دیگه حوصله ام نیومد همه رو یکی کنم!!!!!!:redface::biggrin: :twisted:
 
آخرین ویرایش:

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:smoke:

منظورتون از مکانیک ها ما برقی ها هستیم دیگه!!!!!!!!! =)):smoke:
در ضمن بگم که دانشکده مواد رو تو راه ساختن که می خوای از یکی از درای دانشکده برق بری تو باید از تو دانشکده مواد رد بشی!!!! =))
نه منظورم در ورودی جنوبی دانشگاه بود .............
البته از نظر دور نماند که دانشکده ابتدا برا مهندسی شیمی و مواد بود بعدا به دلایلی ........
بماند :D;)( شوخیه به دل نگیری )
 

htaheri

عضو جدید
[FONT=&quot]عزيزم[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]​
[FONT=&quot]مي تواني خوشحال باشي، چون من دختر كم توقعي هستم. اگر مي گويم بايد تحصيلكرده باشي،[/FONT]
[FONT=&quot]فقط به خاطر اين است كه بتواني خيال كني بيشتر از من مي فهمي! اگر مي گويم بايد خوش قيافه باشي،[/FONT]
[FONT=&quot]فقط به خاطر اين است كه همه با ديدن ما بگويند”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هي بالاتر برود[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]اگر مي گويم بايد ماشين بزرگ و با تجهيزات كامل داشته باشي،[/FONT]
[FONT=&quot]فقط به اين خاطر است كه وقتي هر سال به مسافرت دور ايران مي رويم توي ماشين خودمان بخوابيم[/FONT]
[FONT=&quot]و بي خود پول هتل ندهيم[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]اگر از تو خانه مي خواهم، به خاطر اين است كه خود را در خانه اي به تو بسپارم كه تا آخر عمر در و ديوارآن،[/FONT]
[FONT=&quot]خاطره اش را برايم حفظ كنند و هرگوشه اش يادآور تو و آن شب باشد[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]اگر عروسي آن چناني مي خواهم، فقط به خاطر اين است كه فرصتي به تو داده باشم[/FONT]
[FONT=&quot]تا بتواني به من نشان بدهي چقدر مرا دوست داري و چقدر منتظر شب عروسيمان بوده اي[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]اگر دوست دارم ويلاي اختصاصي كنار دريا داشته باشي، فقط به خاطر اين است[/FONT]
[FONT=&quot]كه از عشق بازي كنار دريا خوشم مي آيد… جلوي چشم همه هم كه نمي‌شود[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]اگر مي گويم هرسال برويم يك كشور را ببينيم،[/FONT]
[FONT=&quot]فقط به خاطر اين است كه سالها دلم مي خواست جواب اين سوال را بدانم كه آيا واقعا[/FONT]
[FONT=&quot]“[/FONT][FONT=&quot]به هركجا كه روي آسمان همين رنگ است”؟! اگر تو به من كمك نكني تا جواب سوالاتم را پيدا كنم،[/FONT]
[FONT=&quot]پس چه كسي كمكم كند؟[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]اگر از تو توقع ديگري ندارم، به خاطر اين است كه به تو ثابت كنم چقدر برايم عزيزي[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]و بالاخره[/FONT][FONT=&quot]…..[/FONT]
[FONT=&quot]اگر جهيزيه چنداني با خودم نمي آورم، فقط به خاطر اين است كه به من ثابت شود[/FONT]
[FONT=&quot]تو مرا بدون جهيزيه سنگين هم دوست داري و عشقمان فارغ از رنگ و رياي ماديات است [/FONT]
 

msadeghz

عضو جدید
نه منظورم در ورودی جنوبی دانشگاه بود .............
البته از نظر دور نماند که دانشکده ابتدا برا مهندسی شیمی و مواد بود بعدا به دلایلی ........
بماند :D;)( شوخیه به دل نگیری )

راست می گید شما!:D
یادم نبود!!:redface:
ولی خوب درای دانشکده مواد خوب جایین!!:D
:smoke:
 
آخرین ویرایش:

htaheri

عضو جدید
[FONT=&quot]تخم مرغی رفته بود اینترویو [/FONT]​
[FONT=&quot]تا مگر کوکو شود یا نیمرو [/FONT]​
[FONT=&quot]تخم مرغی بود با شور و امید [/FONT]​
[FONT=&quot]خواست تا مرغانه ای باشد مفید [/FONT]​
[FONT=&quot]فرم استخدام را پر کرده بود [/FONT]​
[FONT=&quot]عکس هم همراه خود آورده بود [/FONT]​
[FONT=&quot]توی مطبخ از برای شرح حال [/FONT]​
[FONT=&quot]پشت هم کردند هی از او سوال[FONT=&quot]:[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]کیستی تو، از کدامین لانه ای؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]بوده ای قبلاً در آشپزخانه ای؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]کی ز پشت مرغ افتادی برون؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]توی ماهیتابه بودی تاکنون؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]تجربه داری و فرزی در عمل[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]جای دیگر کار کردی فی المثل؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]داغ گشتی توی روغن یا کره؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]حل شدی در شنبلیله یا تره؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]با نمک فلفل بهم خوردی دقیق؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]خوب کف کردی شدی کلاً رقیق؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]پشت و رویت سرخ شد روی اجاق؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]باد کردی از فشار احتراق؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]تخم مرغ این حرف ها را که شنید [/FONT]​
[FONT=&quot]روی وحشت زرده اش هم شد سفید[FONT=&quot]![/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]ژوری اینترویو هم بی مجال [/FONT]​
[FONT=&quot]لحظه‌ای غافل نمیشد از سوال[FONT=&quot]:[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]گر [/FONT][FONT=&quot]"[/FONT][FONT=&quot]رزومه[/FONT][FONT=&quot]" [/FONT][FONT=&quot]داری و [/FONT][FONT=&quot]"[/FONT][FONT=&quot]سی.وی[/FONT][FONT=&quot]" [/FONT][FONT=&quot]بیار[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]ورنه بیخود آمدی دنبال کار[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]گر نداری توی کارت سابقه[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]ردّ ردّی گرچه باشی نابغه[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]گفت لرزان تخم مرغ بینوا [/FONT]​
[FONT=&quot]نیست قانون شما بر من روا [/FONT]​
[FONT=&quot]خوب من تازه ز مرغ افتاده ام [/FONT]​
[FONT=&quot]صفرکیلومترم و آماده ام [/FONT]​
[FONT=&quot]هرکسی کرده ز یک جائی شروع [/FONT]​
[FONT=&quot]میکند خورشیدش از یکجا طلوع [/FONT]​
[FONT=&quot]گر نه در جائی خودم را جا کنم [/FONT]​
[FONT=&quot]تجربه پس از کجا پیدا کنم؟ [/FONT]​
[FONT=&quot]گر که مرواری نباشد در صدف [/FONT]​
[FONT=&quot]پس چگونه تجربه آرد به کف؟ [/FONT]​
[FONT=&quot]گر که در میدان نرفته کره اسب [/FONT]​
[FONT=&quot]تجربه را پس چه جوری کرده کسب؟ [/FONT]​
[FONT=&quot]گفت [FONT=&quot]"[/FONT][FONT=&quot]شف[/FONT][FONT=&quot]" [/FONT][FONT=&quot]با او که: - زر زر کافیه[/FONT][FONT=&quot]![/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]بیش از این هم ماندنت علافیه[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]ـ تخم مرغ هم اینقدر پر مدعا [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]دست به نطقش را ببین بهر خدا[/FONT][FONT=&quot]![/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]تجربه اول برو پیدا بکن[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]بعد فکر پخت و پز با ما بکن[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]تخم مرغ بینوا با قلب خون [/FONT]​
[FONT=&quot]آمد از آن آشپزخانه برون [/FONT]​
[FONT=&quot]رفت غمگین، صاف پیش مادرش [/FONT]​
[FONT=&quot]تا که گرما گیرد از بال و پرش [/FONT]​
[FONT=&quot]گفت مادرجان مرا هم جوجه کن [/FONT]​
[FONT=&quot]جزو باند جوجه های کوچه کن [/FONT]​
[FONT=&quot]مرغ مادر گفت که: - دیر آمدی [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]پس چرا طفلم به تأخیر آمدی؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]من به تو گفتم بگیر اینجا قرار[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]تو خودت عازم شدی دنبال کار[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]مهلت جوجه شدن شد منقضی[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]پس چه شد کوکوپزی، نیمروپزی؟[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]تخم مرغ اشکش درآمد پیش مام [/FONT]​
[FONT=&quot]ماجرا را گفت از بهرش تمام [/FONT]​
[FONT=&quot]گفت در نیمروپزی گشتم کنف [/FONT]​
[FONT=&quot]چونکه از من تجربه میخواست شف [/FONT]​
[FONT=&quot]سابقه یا تجربه با من نبود [/FONT]​
[FONT=&quot]آشپزخانه مرا ریجکت نمود [/FONT]​
[FONT=&quot]موعد جوجه شدن هم که گذشت [/FONT]​
[FONT=&quot]آه مادر بچه ات بیچاره گشت[FONT=&quot]![/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]من از آنجا مانده، زینجا رانده ام [/FONT]​
[FONT=&quot]فاتحه بر هستی خود خوانده ام [/FONT]​
[FONT=&quot]رفت فرصت های عالی از کفم [/FONT]​
[FONT=&quot]حال دیگر کاملاً بی مصرفم [/FONT]​
[FONT=&quot]پس در این دنیا به چه چیزی خوشم؟ [/FONT]​
[FONT=&quot]میروم الان خودم را میکشم[FONT=&quot]![/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]گفت مادر: - طفلکم قدقدقدا [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]چند مدت صبر کن بهر خدا[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]صبر کن طفلم بیاید نوبهار[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]باز پیدا میشود بهر تو کار[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]گرچه اکنون فرصتت سرآمده[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]تو نگو دنیا به آخر آمده[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]تخم مرغ آنجا به حال انتظار [/FONT]​
[FONT=&quot]ماند تا از ره بیاید نوبهار [/FONT]​
[FONT=&quot]××× [/FONT]​
[FONT=&quot]عید نوروز، عید پاک آمد ز راه [/FONT]​
[FONT=&quot]روی هر میزی بساطی دلبخواه [/FONT]​
[FONT=&quot]شربت و شیرینی و قند و نبات [/FONT]​
[FONT=&quot]تخم مرغ رنگ کرده در بساط [/FONT]​
[FONT=&quot]روی میز خانه‌ی بانو بهار [/FONT]​
[FONT=&quot]یک سبد مرغانه خوش نقش و نگار [/FONT]​
[FONT=&quot]تخم مرغ ما نشسته آن میان [/FONT]​
[FONT=&quot]میفروشد فخر بر اطرافیان [/FONT]​
[FONT=&quot]از همه خوشرنگ تر، خندان و شاد [/FONT]​
[FONT=&quot]حرف های مادرش آمد به یاد[FONT=&quot]:[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]بهر هرکس در جهان قدقدقدا[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]هست یک جا و مکان قدقدقدا[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]نیست بی مصرف کسی قدقدقدا[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]هست امکان ها بسی قدقدقدا[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]هرکسی باید بیابد جای خود[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]تا نهد جای مناسب پای خود[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]پس تو هم توی مدار خویش باش[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]فارغ از مأیوسی و تشویش باش [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]چون شبیه تخم‌مرغ است این کره[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]روز و شب گردش کند بی دلهره[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]خود تو هم هستی عزیزم بیضوی[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]در مدار خویش گردش کن قوی[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]زندگی زیباست، زیبایش ببین[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]- [FONT=&quot]هم ز پائین، هم ز بالایش ببین[/FONT] [/FONT]​
[FONT=&quot]تخم مرغ ما ز پند مادری [/FONT]​
[FONT=&quot]شادمان لم داد آنجا یکوری [/FONT]​
[FONT=&quot]گفت گر مطبخ به من میداد کار [/FONT]​
[FONT=&quot]در کجا بودم کنون ای روزگار؟ [/FONT]​
[FONT=&quot]گشته بودم جوجه گر روی حساب [/FONT]​
[FONT=&quot]ای بسا که میشدم جوجه کباب [/FONT]​
[FONT=&quot]پس چه بهتر که بد آوردم زیاد [/FONT]​
[FONT=&quot]حال راضی هستم و ممنون و شاد[/FONT]​
 

Clemenza

عضو جدید
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم ............................. وز هر چه گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر ......................... ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم.

مهم نيست، خيلي چيز‌ها مهم نيست، اما زندگی بدون توجه به ما دارد كار خودش را می‌كند، انگار هيچ چيز ماندگار نيست، می‌آييم، می‌روند، می‌رويم و می‌آيند.

آمدیم و حالا باید برویم. قبل ها هم همین طور بود و بعدها هم همین گونه خواهد بود و این چرخه باید مسیر خود را طی کند و امروز وقت رفتن است.

دوستان عزیزم لحظات خوشی را با شما سپری کردم و از شما چیزهایی آموختم امیدوارم که شما نیز بدی های بنده را به بزرگی خویش ببخشائید. تصويری که از هر يک از شما در خاطر من است؛ هميشه تا هستم، ماندگار است.

حق نگهدار همیشگی شما
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم ............................. وز هر چه گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر ......................... ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم.

مهم نيست، خيلي چيز‌ها مهم نيست، اما زندگی بدون توجه به ما دارد كار خودش را می‌كند، انگار هيچ چيز ماندگار نيست، می‌آييم، می‌روند، می‌رويم و می‌آيند.

آمدیم و حالا باید برویم. قبل ها هم همین طور بود و بعدها هم همین گونه خواهد بود و این چرخه باید مسیر خود را طی کند و امروز وقت رفتن است.

دوستان عزیزم لحظات خوشی را با شما سپری کردم و از شما چیزهایی آموختم امیدوارم که شما نیز بدی های بنده را به بزرگی خویش ببخشائید. تصويری که از هر يک از شما در خاطر من است؛ هميشه تا هستم، ماندگار است.

حق نگهدار همیشگی شما





علی اینا جدیه؟چرا؟مگه از ما خسته شدی؟بی مرام بی خداحافظی؟بی قرار؟ییهو؟:(
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم ............................. وز هر چه گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر ......................... ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم.

مهم نيست، خيلي چيز‌ها مهم نيست، اما زندگی بدون توجه به ما دارد كار خودش را می‌كند، انگار هيچ چيز ماندگار نيست، می‌آييم، می‌روند، می‌رويم و می‌آيند.

آمدیم و حالا باید برویم. قبل ها هم همین طور بود و بعدها هم همین گونه خواهد بود و این چرخه باید مسیر خود را طی کند و امروز وقت رفتن است.

دوستان عزیزم لحظات خوشی را با شما سپری کردم و از شما چیزهایی آموختم امیدوارم که شما نیز بدی های بنده را به بزرگی خویش ببخشائید. تصويری که از هر يک از شما در خاطر من است؛ هميشه تا هستم، ماندگار است.

حق نگهدار همیشگی شما


:surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised:
یعنی چی اونوفت؟!!!!!!!!!!!!!!
چرا؟!!!!!!!!!!!!
 

msadeghz

عضو جدید
[FONT=&quot]تخم مرغی رفته بود اینترویو [/FONT]​
[FONT=&quot]تا مگر کوکو شود یا نیمرو [/FONT]​
........[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]حال راضی هستم و ممنون و شاد[/FONT]​
بابا این قدر طولانی نذار!! یچی بذار بشه بخونیش!!:(
مثل گودر(google reader)!! می شناسی؟:redface:
دوستان دیگه هم اگه نمی شناسن بدونن چیز باحالی هستش!!:D
 

msadeghz

عضو جدید
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم ............................. وز هر چه گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر ......................... ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم.

مهم نيست، خيلي چيز‌ها مهم نيست، اما زندگی بدون توجه به ما دارد كار خودش را می‌كند، انگار هيچ چيز ماندگار نيست، می‌آييم، می‌روند، می‌رويم و می‌آيند.

آمدیم و حالا باید برویم. قبل ها هم همین طور بود و بعدها هم همین گونه خواهد بود و این چرخه باید مسیر خود را طی کند و امروز وقت رفتن است.

دوستان عزیزم لحظات خوشی را با شما سپری کردم و از شما چیزهایی آموختم امیدوارم که شما نیز بدی های بنده را به بزرگی خویش ببخشائید. تصويری که از هر يک از شما در خاطر من است؛ هميشه تا هستم، ماندگار است.

حق نگهدار همیشگی شما

حالا که من اومدم شما می خوای بری؟!
حالا حالا ها باهات کار داشتیم! کجا؟!
می خوای من هم باهات بیام؟!!!
نکنه می خوای بری سفر زیارتی خارج کشور؟!!
راستی! قرار بود من دونه دونه با دوستان آشنا بشم!
بی زحمت یه بیو از خودت بده! یا دوستان دیگه که قولش رو داده بودن!! یه بیو بدن حداقل بدونم کی رو از دست دادم:cry::crying2::w26:
 

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم ............................. وز هر چه گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم


مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر ......................... ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم.


مهم نيست، خيلي چيز‌ها مهم نيست، اما زندگی بدون توجه به ما دارد كار خودش را می‌كند، انگار هيچ چيز ماندگار نيست، می‌آييم، می‌روند، می‌رويم و می‌آيند.

آمدیم و حالا باید برویم. قبل ها هم همین طور بود و بعدها هم همین گونه خواهد بود و این چرخه باید مسیر خود را طی کند و امروز وقت رفتن است.

دوستان عزیزم لحظات خوشی را با شما سپری کردم و از شما چیزهایی آموختم امیدوارم که شما نیز بدی های بنده را به بزرگی خویش ببخشائید. تصويری که از هر يک از شما در خاطر من است؛ هميشه تا هستم، ماندگار است.

حق نگهدار همیشگی شما
علی جان نمیدونم بازهم برمیگردی و به تاپیک خودت سر میزنی یا نه
شوکه شدم غیره منتظره بود .............. وقتی این پست دیدم یاد اون روز ملاقاتمون تو علم و صنعت افتادم و چقدر زود گذشت .....................
نمیدونم چرا داری میری ............ امیدوارم برگردی و بازهم با حضورت ما را شاد کنی
دوست عزیزم در همه لحظات عمرت برات ارزوی موفقیت میکنم .
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
علی جان نمیدونم بازهم برمیگردی و به تاپیک خودت سر میزنی یا نه
شوکه شدم غیره منتظره بود .............. وقتی این پست دیدم یاد اون روز ملاقاتمون تو علم و صنعت افتادم و چقدر زود گذشت .....................
نمیدونم چرا داری میری ............ امیدوارم برگردی و بازهم با حضورت ما را شاد کنی
دوست عزیزم در همه لحظات عمرت برات ارزوی موفقیت میکنم .


چقدر قشنگ نوشتی سارا جان:gol::gol::heart:
منم یاد روز اول انداختی.................دیدن تک تکتون خیلی حس خوب داشت، انتظار برای دیدن چهره های کسانی که ماه ها خاطراتمون رو با هم به اشتراک گذاشته بودیم
جالب و هیجان انگیز بود، حدس زدن هریک بر اساس نوشته هاتون:smile:

علی............. نرووووووووووووووووو:heart:
 

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز تو دانشگاه روز باز بود ............... یاد 4 سال پیش خودم افتادم و عمری که می گذرد و منی که همچون برگ خشکی با نسیم زمان حرکت می کنم ...............
چقدر زود گذشت و من چقدر در میان خاطره ها و گذشته خودم اسیرم ...........
امروز کسانی که مجاز شده بودن اومدن دانشکده ما ............ استاد ها تشریف نداشتن از من و بچه های دیگه سوال می پرسیدن
یکیشون خیلی شیطون بود ........... یاد اوایل ورود خوردم افتادم .......
منم تا تونستم خندوندمش :D
ولی خیلی زود گذشت ............. حس پیری نیست یه حسیه که وقتی امروز سر میز ناهار بودم حواسم جمع نبود .......... من یاد گذشته خودم افتادم دو نفر گفتن عاشق شدم !:confused::eek::surprised:
 

Clemenza

عضو جدید

علی اینا جدیه؟چرا؟مگه از ما خسته شدی؟بی مرام بی خداحافظی؟بی قرار؟ییهو؟:(

این خداحافظیه دیگه اسمش پس چیه؟

حالا که من اومدم شما می خوای بری؟!
حالا حالا ها باهات کار داشتیم! کجا؟!
می خوای من هم باهات بیام؟!!!
نکنه می خوای بری سفر زیارتی خارج کشور؟!!
راستی! قرار بود من دونه دونه با دوستان آشنا بشم!
بی زحمت یه بیو از خودت بده! یا دوستان دیگه که قولش رو داده بودن!! یه بیو بدن حداقل بدونم کی رو از دست دادم:cry::crying2::w26:
فردی رو از دست ندادی صادق جان مطمئن باش. نه هنوز در ایران به سر می برم عزیز
علی جان نمیدونم بازهم برمیگردی و به تاپیک خودت سر میزنی یا نه
شوکه شدم غیره منتظره بود .............. وقتی این پست دیدم یاد اون روز ملاقاتمون تو علم و صنعت افتادم و چقدر زود گذشت .....................
نمیدونم چرا داری میری ............ امیدوارم برگردی و بازهم با حضورت ما را شاد کنی
دوست عزیزم در همه لحظات عمرت برات ارزوی موفقیت میکنم .
سارا جان خیلی ممنونم از لطفی که داری واقعاً برام یه دنیا ارزش داشت.
چقدر قشنگ نوشتی سارا جان:gol::gol::heart:
منم یاد روز اول انداختی.................دیدن تک تکتون خیلی حس خوب داشت، انتظار برای دیدن چهره های کسانی که ماه ها خاطراتمون رو با هم به اشتراک گذاشته بودیم
جالب و هیجان انگیز بود، حدس زدن هریک بر اساس نوشته هاتون:smile:

علی............. نرووووووووووووووووو:heart:
مرسی طیبه

این تاپیک دیگه اون تاپیکی نیست که همون روزهای اول بود. البته این یکی از دلایل رفتن منه ولی خوب بالاخره همیشه اوضاع تغییر می کنه و ما آدم ها هم تغییر می کنیم و گریزی نیست. از همگیتون ممنونم و براتون بهترین ها را می خوام
 

msadeghz

عضو جدید
این خداحافظیه دیگه اسمش پس چیه؟


فردی رو از دست ندادی صادق جان مطمئن باش. نه هنوز در ایران به سر می برم عزیز

سارا جان خیلی ممنونم از لطفی که داری واقعاً برام یه دنیا ارزش داشت.

مرسی طیبه

این تاپیک دیگه اون تاپیکی نیست که همون روزهای اول بود. البته این یکی از دلایل رفتن منه ولی خوب بالاخره همیشه اوضاع تغییر می کنه و ما آدم ها هم تغییر می کنیم و گریزی نیست. از همگیتون ممنونم و براتون بهترین ها را می خوام

از دست کسی ناراحتی؟! بگو! غم خاصی تو صدات حس می کنم!!:cry:
 

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این خداحافظیه دیگه اسمش پس چیه؟سارا جان خیلی ممنونم از لطفی که داری واقعاً برام یه دنیا ارزش داشت.

مرسی طیبه

این تاپیک دیگه اون تاپیکی نیست که همون روزهای اول بود. البته این یکی از دلایل رفتن منه ولی خوب بالاخره همیشه اوضاع تغییر می کنه و ما آدم ها هم تغییر می کنیم و گریزی نیست. از همگیتون ممنونم و براتون بهترین ها را می خوام
به نظر خودت چرا دیگه این تاپیک ااون تاپیک قدیم نیست
اره عزیز من وقتی یک سیب بالا میندازی هزار بار می چرخه تا زمین بیاد ..........
گذر زمان همه ما رو تغییر میده ..........همه تغییر کردیم .
من هم چند بار گله کردم ولی مشغله اجازه نمیده ..........ولی این دلیل رفتن نمیشه
اگر قرار باشه همه برن پس کی بمونه.................. !!!!!!!!!این دلیل مهندسی نیست مهندس :D
ما همه از اینکه میبینیم گاهی وقتها که میای سر میزنی و یک پست میدی خیلی خوشحال میشیم ....بازهم به تاپیک خودت جایی که همه ما دوستت داریم سر بزن .......:gol:
 

Clemenza

عضو جدید
از دست کسی ناراحتی؟! بگو! غم خاصی تو صدات حس می کنم!!:cry:
نه. به نظر من خیلی سخیفه که به این دلیل ما بخوایم جایی رو ترک کنیم. مرسی صادق جان.
1-به نظر خودت چرا دیگه این تاپیک ااون تاپیک قدیم نیست
اره عزیز من وقتی یک سیب بالا میندازی هزار بار می چرخه تا زمین بیاد ..........
گذر زمان همه ما رو تغییر میده ..........همه تغییر کردیم .
من هم چند بار گله کردم ولی مشغله اجازه نمیده ..........ولی این دلیل رفتن نمیشه
اگر قرار باشه همه برن پس کی بمونه.................. !!!!!!!!!این دلیل مهندسی نیست مهندس :D
2-ما همه از اینکه میبینیم گاهی وقتها که میای سر میزنی و یک پست میدی خیلی خوشحال میشیم ....بازهم به تاپیک خودت جایی که همه ما دوستت داریم سر بزن .......:gol:
1- برای همه چی دلیل مهندسی نمی تونی بیاری سارا جان. گله ای از این که چرا این جوریه ندارم و به نشانه اعتراض نمی خوام با عکس العملی انقلابی این حرکت رو محکوم کنم. قضیه ساده است. من هم خیلی ساده دارم به قضیه نگاه می کنم ما بریم یه عده دیگه و باز دوباره می چرخه. قرار نیست همیشه ما بمونیم این ذره ذره خاک خوردن و فراموش شدن و محو شدن رو نمی پسندم. بهتره روراست باشیم حداقل با خودمون.

2- این نظر لطف شماست ولی خوب. خوب ولش کن. باز هم مرسی
 

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ه
نه. به نظر من خیلی سخیفه که به این دلیل ما بخوایم جایی رو ترک کنیم. مرسی صادق جان.

1- برای همه چی دلیل مهندسی نمی تونی بیاری سارا جان. گله ای از این که چرا این جوریه ندارم و به نشانه اعتراض نمی خوام با عکس العملی انقلابی این حرکت رو محکوم کنم. قضیه ساده است. من هم خیلی ساده دارم به قضیه نگاه می کنم ما بریم یه عده دیگه و باز دوباره می چرخه. قرار نیست همیشه ما بمونیم این ذره ذره خاک خوردن و فراموش شدن و محو شدن رو نمی پسندم. بهتره روراست باشیم حداقل با خودمون.

2- این نظر لطف شماست ولی خوب. خوب ولش کن. باز هم مرسی

زندگی اومدن و رفتنه ...................
همه همینیم ........... یه چرخه ....... اما من و تو میریم ولی خاطره هامون و اثر رفتارمون باقی می مونه
اما چرا فکر می کنی فراموش شدی
چون من میومدم میگفتم علی و مجتبی کجایید خوبید ولی جوابی نمی شنیدم !
هیچکسی تو این تاپیک به ظاهر کوچک اما وسیع به اندازه قلبهامون کسی رو فراموش نمیکنه
علی جان باید رو راست باشیم
این خودمون هستیم که وجود خودمون رو فراموش می کنیم.............
نمیدونم چی بگم ........فقط بازهم برات همون حرف سایق رو میزنم
ولی اینبار دوست دارم بدونم واقعا چرا این فکر می کنی ;)؟
 
آخرین ویرایش:

msadeghz

عضو جدید
وقتی یکی به تو می گوید که نمی توانی کاری را انجام دهی...



file:///C:/DOCUME%7E1/Sadegh/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-1.pngfile:///C:/DOCUME%7E1/Sadegh/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-2.pngfile:///C:/DOCUME%7E1/Sadegh/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-3.png

به اطرافت نگاه کن




همه گزینه های موجود را در نظر بگیر




حالا تصمیم بگیر









از هرآنچه خدا به تو داده نهایت استفاده را بکن




خلاق باش




در نهایت، تو موفق شده ای و به آنها ثابت کرده ای که در اشتباه بودند
همیشه به خاطر داشته باش، هیچ چیز غیر ممکن نیست، اگر با تمام وجودت آن را بخواهی
 

mojtaba_81

عضو جدید
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم ............................. وز هر چه گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر ......................... ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم.

مهم نيست، خيلي چيز‌ها مهم نيست، اما زندگی بدون توجه به ما دارد كار خودش را می‌كند، انگار هيچ چيز ماندگار نيست، می‌آييم، می‌روند، می‌رويم و می‌آيند.

آمدیم و حالا باید برویم. قبل ها هم همین طور بود و بعدها هم همین گونه خواهد بود و این چرخه باید مسیر خود را طی کند و امروز وقت رفتن است.

دوستان عزیزم لحظات خوشی را با شما سپری کردم و از شما چیزهایی آموختم امیدوارم که شما نیز بدی های بنده را به بزرگی خویش ببخشائید. تصويری که از هر يک از شما در خاطر من است؛ هميشه تا هستم، ماندگار است.

حق نگهدار همیشگی شما

خیلی دوست داشتم می بودی...
ولی اینطوری حال کردی دیگه... تا حدودی هم بهت حق میدم...
می دونم از اون آدمام نیستی که کسی بتونه نظرت رو عوض کنه...;)
از اون 2 باری که باهم بودیم و پستهایی که گذاشتی خاطره های خوبی تو ذهنم موندگار شده...
اگه شد باز ببینیمت... ;)


این ذره ذره خاک خوردن و فراموش شدن و محو شدن رو نمی پسندم.

;)
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر قشنگ نوشتی سارا جان:gol::gol::heart:
منم یاد روز اول انداختی.................دیدن تک تکتون خیلی حس خوب داشت، انتظار برای دیدن چهره های کسانی که ماه ها خاطراتمون رو با هم به اشتراک گذاشته بودیم
جالب و هیجان انگیز بود، حدس زدن هریک بر اساس نوشته هاتون:smile:

علی............. نرووووووووووووووووو:heart:


سلام
راست می گی طیبه.سارا اونقدر قشنگ نوشت که یه عالمه گریه کردم.نمی دونم چرا بغضم ترکید.یاد خاطره هامون افتادم.یاد روز اول.علی یادته؟روز اول بهت گفتم چه این پسر مظلومه و آروم اما .......یاد اون شیرینی سارا.یاد سیگار کشیدن مجتبی.یاد شیطونی های طیبه و یاد بابابزرگ که هی می گفت بیا پیش من بشین.یادته چند بار زدی تو ساق پام.دیه داره ها!
منم مثل طیبه میگم نرو علی.:gol::gol::gol:
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه. به نظر من خیلی سخیفه که به این دلیل ما بخوایم جایی رو ترک کنیم. مرسی صادق جان.

1- برای همه چی دلیل مهندسی نمی تونی بیاری سارا جان. گله ای از این که چرا این جوریه ندارم و به نشانه اعتراض نمی خوام با عکس العملی انقلابی این حرکت رو محکوم کنم. قضیه ساده است. من هم خیلی ساده دارم به قضیه نگاه می کنم ما بریم یه عده دیگه و باز دوباره می چرخه. قرار نیست همیشه ما بمونیم این ذره ذره خاک خوردن و فراموش شدن و محو شدن رو نمی پسندم. بهتره روراست باشیم حداقل با خودمون.

2- این نظر لطف شماست ولی خوب. خوب ولش کن. باز هم مرسی


خوب علی معلومه واسه دل نمی شه دلیل مهندسی آورد همش دله.می دونم اعتراض کردی.حق داری.یه مدت همممون اینجارو ول کردیم اما تقصیر این بابابزرگه همه رو ول کرد رفت مگه نبینمش.مگه میشه فراموش بشی؟تو دل همه ما هستی با همه خاطراتت.با نکته سنجی هات.یادته همیشه نمیومدی نمیومدی وقتی میومدی با جوابات اینجارو خونه تکونی می کردی.پس نرو!
 

htaheri

عضو جدید
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم ............................. وز هر چه گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر ......................... ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم.

مهم نيست، خيلي چيز‌ها مهم نيست، اما زندگی بدون توجه به ما دارد كار خودش را می‌كند، انگار هيچ چيز ماندگار نيست، می‌آييم، می‌روند، می‌رويم و می‌آيند.

آمدیم و حالا باید برویم. قبل ها هم همین طور بود و بعدها هم همین گونه خواهد بود و این چرخه باید مسیر خود را طی کند و امروز وقت رفتن است.

دوستان عزیزم لحظات خوشی را با شما سپری کردم و از شما چیزهایی آموختم امیدوارم که شما نیز بدی های بنده را به بزرگی خویش ببخشائید. تصويری که از هر يک از شما در خاطر من است؛ هميشه تا هستم، ماندگار است.

حق نگهدار همیشگی شما

اصلا شوخیه جالبی نبود!!!!!!!!:exclaim:
باورم نمیشه علی یعنی این تویی که داری این حرف ها رو میزنی؟؟؟؟!!!!!!!
یعنی چی که تاپیک اون حال و هوای قبل رو نداره؟؟؟؟؟این حرفت مثل اینه که
من بگم چرا تهران مثل 40 سال پیش نیست و چون دیگه اون حال و هوا رو نداره
من دیگه تهران زندگی نمیکنم چون نمیتونم باهاش کنار بیام!!!!!!:evil::evil:
اگه میخوای با این کارت بفهمی که بچه های تاپیک چقدر بهت علاقه دارن
بابا ما خیلی خیلی بیشتر از اینا دوست داریم!!!!!!!!:w40::w40:
حالا یا خودت مثل یه پسر خوب تصمیمت رو عوض میکنی
یا با یه دسته گل میایم در خونتون!!!!;);)
حالا خود دانی .......و
 

htaheri

عضو جدید
سارا / طیبه / مریم / مجتبی / داش صادق شما دیگه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علی داره میره اونوقت شما به جایی که تصمیمش رو عوض کنین
روضه ی خاطرات گذشته رو میخونین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میخوایین منم بیام با هم گریه کنیم
یا شعر در وصف فراق بگیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا ایول ا...!!!!!!!دم همتون گرم:wallbash::wallbash::wallbash:
 
آخرین ویرایش:

(sara_h)

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سارا / طیبه / مریم / مجتبی / داش صادق شما دیگه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علی داره میره اونوقت شما به جایی که تصمیمش رو عوض کنین
روضه ی خاطرات گذشته رو میخونین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میخوایین منم بیام با هم گریه کنیم
یا شعر در وصف فراق بگیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا ایول ا...!!!!!!!دم همتون گرم:wallbash::wallbash::wallbash:
من که خیلی سعی کردم ..................
خب تقصیر بچه ها نیست
اون روز علم و صنعت خاطره شیرین و خوبی بود .............. مریم احساساتش مثل شیطونیهاش لطیفه :heart:
من سعی کردم منصرفش کنم و هنوز هم سر حرفم هستم و علاقه دارم بدونم چی شده که می خواد بره
از همین جا هم می گم حتی احساسات هم قانون داره .........
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا