مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو را ز كنگره عرش می زنند صفیـر​


ندانمت كه در این دامگه چه افتاده است

تو شهــي و كشــور جــان ترا ، تو مهي و جـان جهـان ترا
ز ره كــرم چـه زيــان ترا ، كه نظــر به حــال گدا كني
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باران کویر روح مرا می برد به اوج


اما دلم بدون تو شیدا نمی شود

دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد می برم به تو
عطر و گل و ترانه و سر مستی تو را
با هرچه طالبی به خد ا می خرم ز تو
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت

ای دختر بهار حسد می برم به تو
عطر و گل و ترانه و سر مستی تو را

با هرچه طالبی به خد ا می خرم ز تو


وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود

آسمون خوب میدونم مهتابی بود

دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد
داستان غم پنهاني من گوش كنيد
قصه بي سر و ساماني من گوش كنيد
گفت و گوي من و حيراني من گوش كنيد
شرح اين آتش جان سوز نگفتن تا كي؟
سوختم سوختم اين راز نهفتن تا كي؟
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد

داستان غم پنهاني من گوش كنيد
قصه بي سر و ساماني من گوش كنيد
گفت و گوي من و حيراني من گوش كنيد
شرح اين آتش جان سوز نگفتن تا كي؟

سوختم سوختم اين راز نهفتن تا كي؟


يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
حالا شكست واي صداي وصال بود

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
حالا شكست واي صداي وصال بود

دلبـر بـه مــن رسيــد و جفــا را بهــانه كرد
افكـند سـر بـه زيـر و حيــا را بهانه كرد
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
يا بهـــــار عمر من ، رو بر خـزان خواهد نهاد


يا نـهـــــال قــــامـت او را بـه بــر خواهم گرفت


تو اهل آن دوردستي من يك اسير زميني
عشق زمين و افق را ايكاش سنجيده بودم
بي تو چه شبها كه تا صبح در حسرت با تو بودن
اندوه ويرانيت را تنها پرستيده بودم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو اهل آن دوردستي من يك اسير زميني
عشق زمين و افق را ايكاش سنجيده بودم
بي تو چه شبها كه تا صبح در حسرت با تو بودن

اندوه ويرانيت را تنها پرستيده بودم
مدتي در ره عشق تو دويديم بس است
راه صد باديه درد بريديم بس است

 
آخرین ویرایش:

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
هست طومار دل من به درازای ابد
بر نوشته ز سرش تاسوی پایان تو مرو
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
هست طومار دل من به درازای ابد
بر نوشته ز سرش تاسوی پایان تو مرو

و نگاهم به نگاهت می گفت

کاش از معنی تو هیچ نمی فهمیدم
 

nasimkhordad

عضو جدید
کاربر ممتاز
و نگاهم به نگاهت می گفت

کاش از معنی تو هیچ نمی فهمیدم

مانده دشت بيكران در زير باران ، آهن ، ساعتهاست
همچنان مي بارد اين ابر سياه ساكت دلگير
نه صداي پاي اسب رهزني تنها
نه صفير باد ولگردي
نه چراغ چشم گرگي پير
لحظه ي ديدار نزديك است :w11:
 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز
مانده دشت بيكران در زير باران ، آهن ، ساعتهاست
همچنان مي بارد اين ابر سياه ساكت دلگير
نه صداي پاي اسب رهزني تنها
نه صفير باد ولگردي
نه چراغ چشم گرگي پير
لحظه ي ديدار نزديك است :w11:
توانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود
 

nasimkhordad

عضو جدید
کاربر ممتاز
توانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود


ديدبانان را بگو تا خواب نفريبد
بر چكاد پاسگاه خويش،‌دل بيدار و سر هشيار
هيچشان جادويي اختر
هيچشان افسون شهر نقره‌ي مهتاب نفريبد
بر به كشنيهاي خشم بادبان از خون
ما، براي فتح سوي پايتخت قرن مي آييم
تا كه هيچستان نه توي فراخ اين غبار آلود بي غم را
با چكاچاك مهيب تيغهامان، تيز
غرش زهره دران كوس‌هامان، سهم
پرش خارا شكاف تيرهامان، ‌تند
نيك بگشاييم
شيشه‌هاي عمر ديوان را
ز طلسم قلعه ي پنهان، ز چنگ پاسداران فسونگرشان
جلد برباييم
بر زمين كوبيم

 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز


ديدبانان را بگو تا خواب نفريبد
بر چكاد پاسگاه خويش،‌دل بيدار و سر هشيار
هيچشان جادويي اختر
هيچشان افسون شهر نقره‌ي مهتاب نفريبد
بر به كشنيهاي خشم بادبان از خون
ما، براي فتح سوي پايتخت قرن مي آييم
تا كه هيچستان نه توي فراخ اين غبار آلود بي غم را
با چكاچاك مهيب تيغهامان، تيز
غرش زهره دران كوس‌هامان، سهم
پرش خارا شكاف تيرهامان، ‌تند
نيك بگشاييم
شيشه‌هاي عمر ديوان را
ز طلسم قلعه ي پنهان، ز چنگ پاسداران فسونگرشان
جلد برباييم
بر زمين كوبيم

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب

چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا