بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

**sama

عضو جدید
يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديكي يك دبيرستان خريد. يكي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش ميرفت تا اين كه مدرسه ها باز شد.1
در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي كلاس‌ها سه تا پسر بچه در خيابان راه افتادند و در حالي كه بلند، بلند با هم حرف مي زدند، هر چيزي را كه در خيابان افتاده بود شوت مي‌كردند و سر و صداي عجيبي راه انداختند. اين كار هر روز تكرار مي شد و آسايش پيرمرد كاملاً مختل شده بود. اين بود كه تصميم گرفت كاري بكند.1


روز بعد كه مدرسه تعطيل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا كرد و به آنها گفت:1
«بچه ها شما خيلي بامزه هستيد و من از اين كه مي‌بينم شما اينقدر نشاط جواني داريد خيلي خوشحالم. من هم كه به سن شما بودم همين كار را مي‌كردم. 1
حالا مي خواهم لطفي در حق من بكنيد. من روزي 1000 تومن به هر كدام از شما مي دهم كه بياييد اينجا، و همين كارها را بكنيد.»1
بچه ها خوشحال شدند و به كارشان ادامه دادند. تا آن كه چند روز بعد، پيرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: 1
1« ببينيد بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگي من اشتباه شده و من نمي‌تونم روزي 100 تومن بيشتر بهتون بدم. از نظر شما اشكالي نداره؟»


بچه ها گفتند: « 100 تومن؟ اگه فكر مي‌كني ما به خاطر روزي فقط 100 تومن حاضريم اينهمه بطري نوشابه و چيزهاي ديگه رو شوت كنيم، كور خوندي. ما نيستيم.»1
و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش به زندگي ادامه داد. 1
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته
دستگیره ی پنجره ی اتاقم زنگ زده
و من بی سبب امیدوار
بی سبب خندان
بی سبب ....
شده ایم شبیه یک جاده ی بی پایان
خوش به حالت کولی
خوش به حالت که ماندگار نیستی
دلتنگی هایت را اینجا می بافی و می روی
می روی و دلتنگی هایت را جا می گذاری
دلم عجیب گرفته است
خیال خاب ندارم
مرا سفر به کجا می برد
به نا کجا آباد
ببرد بگذارید ببرد
آنجا راحت ترم...آنجا!!
چقدر دلم برای این شعر گذاشتنت تنگ شده بود!:cry: خیلی خیلی خیلی خوب بود!!مرسی!!:gol::gol::gol::gol:
 

**sama

عضو جدید
چخوف

چخوف

همين چند روز پيش، «يوليا واسيلي‌‌‌‌اِونا » پرستار بچه‌‌‌هايم را به اتاقم دعوت كردم تا با او تسويه حساب كنم. به او گفتم: بنشينيد«يوليا واسيلي‌‌‌‌‌اِونا»! مي‌‌‌‌دانم كه دست و بالتان خالي است امّا رودربايستي داريد و آن را به زبان نمي‌‌‌آوريد. 1
ببينيد، ما توافق كرديم كه ماهي سي‌‌‌روبل به شما بدهم اين طور نيست؟
- چهل روبل
- نه من يادداشت كرده‌‌‌‌ام، من هميشه به پرستار بچه‌‌هايم سي روبل مي‌‌‌دهم. حالا به من توجه كنيد. شما دو ماه براي من كار كرديد.
- دو ماه و پنج روز
- دقيقاً دو ماه، من يادداشت كرده‌‌‌ام. كه مي‌‌شود شصت روبل. البته بايد نُه تا يكشنبه از آن كسر كرد همان طور كه مي‌‌‌‌‌دانيد يكشنبه‌‌‌ها مواظب «كوليا»نبوديد و براي قدم زدن بيرون مي‌‌رفتيد. و سه تعطيلي … «يوليا واسيلي‌‌‌‌اونا» از خجالت سرخ شده بود و داشت با چين‌‌هاي لباسش بازي مي‌‌‌كرد ولي صدايش درنمي‌‌‌آمد .
- سه تعطيلي، پس ما دوازده روبل را مي‌‌‌گذاريم كنار. «كوليا» چهار روز مريض بود آن روزها از او مراقبت نكرديد و فقط مواظب «وانيا»بوديد فقط
«وانيا » و ديگر اين كه سه روز هم شما دندان درد داشتيد و همسرم به شما اجازه داد بعد از شام دور از بچه‌‌‌ها باشيد.
دوازده و هفت مي‌‌شود نوزده.
تفريق كنيد… آن مرخصي‌‌‌ها… آهان… چهل ويك‌‌روبل، درسته؟
چشم چپ«يوليا واسيلي‌‌‌‌اِونا» قرمز و پر از اشك شده بود. چانه‌‌‌اش مي‌‌لرزيد . شروع كرد به سرفه كردن‌‌‌‌هاي عصبي. دماغش را پاك كرد و چيزي نگفت.
- و بعد، نزديك سال نو شما يك فنجان و نعلبكي شكستيد. دو روبل كسر كنيد. فنجان قديمي‌‌‌تر از اين حرف‌‌‌ها بود، ارثيه بود، امّا كاري به اين
موضوع نداريم. قرار است به همه حساب‌‌‌‌ها رسيدگي كنيم. موارد ديگر:
بخاطر بي‌‌‌‌مبالاتي شما «كوليا » از يك درخت بالا رفت و كتش را پاره كرد. 10 تا كسر كنيد. همچنين بي‌‌‌‌توجهيتان باعث شد كه كلفت خانه با
كفش‌‌‌هاي «وانيا » فرار كند شما مي‌‌بايست چشم‌‌هايتان را خوب باز مي‌‌‌‌كرديد. براي اين كار مواجب خوبي مي‌‌‌گيريد.
پس پنج تا ديگر كم مي‌‌كنيم.
در دهم ژانويه 10 روبل از من گرفتيد.
« يوليا واسيلي‌‌‌‌‌‌اِونا» نجواكنان گفت: من نگرفتم
-امّا من يادداشت كرده‌‌‌ام.
- خيلي خوب شما، شايد …
- از چهل ويك بيست و هفتا برداريم، چهارده تا باقي مي‌‌‌ماند .
چشم‌‌‌هايش پر از اشك شده بود و بيني ظريف و زيبايش از عرق مي‌‌‌درخشيد. طفلك بيچاره !
- من فقط مقدار كمي گرفتم.
در حالي كه صدايش مي‌‌‌لرزيد ادامه داد:
من تنها سه روبل از همسرتان پول گرفتم … نه بيشتر.1
- ديدي حالا چطور شد؟ من اصلاً آن را از قلم انداخته بودم. سه تا از چهارده تا به كنار، مي‌‌‌كنه به عبارتي يازده تا، اين هم پول شما
سه‌‌‌تا، سه‌‌‌تا، سه‌‌‌تا … يكي و يكي.
يازده روبل به او دادم با انگشتان لرزان آنرا گرفت و توي جيبش ريخت.
به آهستگي گفت: متشكّرم
جا خوردم، در حالي كه سخت عصباني شده بودم شروع كردم به قدم زدن در طول و عرض اتاق. پرسيدم: چرا گفتي متشكرم؟
- به خاطر پول.
- يعني تو متوجه نشدي دارم سرت كلاه مي‌‌گذارم؟ دارم پولت را مي‌‌‌خورم؟ تنها چيزي مي‌‌‌تواني بگويي اين است كه متشكّرم؟
- در جاهاي ديگر همين مقدار هم ندادند.
- آن‌‌ها به شما چيزي ندادند! خيلي خوب، تعجب هم ندارد. من داشتم به شما حقه مي‌‌زدم، يك حقه‌‌‌ي كثيف حالا من به شما هشتاد روبل مي‌‌‌‌دهم.
همشان اين جا توي پاكت براي شما مرتب چيده شده.
ممكن است كسي اين قدر نادان باشد؟ چرا اعتراض نكرديد؟ چرا صدايتان درنيامد؟
ممكن است كسي توي دنيا اين قدر ضعيف باشد؟
لبخند تلخي به من زد كه يعني بله، ممكن است.
بخاطر بازي بي‌‌رحمانه‌‌‌اي كه با او كردم عذر خواستم و هشتاد روبلي را كه برايش خيلي غيرمنتظره بود پرداختم.
براي بار دوّم چند مرتبه مثل هميشه با ترس، گفت: متشكرم.
پس از رفتنش مبهوت ماندم و با خود فكر كردم در چنين دنيايي چقدر راحت مي‌‌شود زورگو بود.
آنتوان چخوف
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
شب تنهایی و محمد حسین و سکرت خوش باشه.
خوابای پفکی ببینید.:gol::D
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا خوابالوها:w00:
منظورتون چیه ؟؟؟؟؟یعنی منم برم :w04:
باشه بابا رفتیم
استاد حمید کجاست .اگه نیست خب من به جاش میگم:D
مسواک یادتون نره:tooth::tooth::tooth::tooth::tooth:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سما جان شب شما هم خوش
شب منم خوش
خوابای پفکی ببینیم همه مون:w25::gol:
 

buddy

کاربر بیش فعال
:crying: همه رفتن كسي دورو برم نيست :crying:

شب همتون بخير شب منم بخير
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
:crying: همه رفتن كسي دورو برم نيست :crying:

شب همتون بخير شب منم بخير

آخی!
نبینم....!
داشتم رد میشدم, دیدم تهنایی گفتم یه سلامی بکنم و برم!:whistle:

امشب, خیر سرم میخوام زود بخوابما! میخوام قبل از 3 بخوابم!
ولی فک نکنم خوابم ببره! فردا از 8 صبح کار دارم تا آخره شب, 12 یا 1 هم بیرونم...!:(
خوشبحال بچه ها میتونن بخوابن!
تو هم مواظب خودت باش!
شبت خوش! یا حق...!:gol:
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
سلام من امشب دیوونه شددددددددددددددم
یکی نجاتم بده
میام پای کامپیوتر خوابم میگیره
میرم تو رختخواب بخوابم دیگه خوابم نمیااااااااااااااااد
 

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه دست و هورای بلند به افتخار بچه های کرسی....
هورااااااااااا



:heart::heart:


 

Similar threads

بالا