رباعی و دو بیتی

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دل تو به ادراک معنا نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
امروز ز می و جام بهشتی می ساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
ای من همه بد کرده و دیده ز تو نیک
بد گفته همه عمر و شنیده ز تو نیک
حد بدی و غایت نیکی این است
کز من به تو بد به من رسیده ز تو نیک
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وزبسترِ عافیت برون خواهم خفت



باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت
 

pdnvd

عضو جدید
چند دوبیتی (ترانه) زیبا از فایز دشتی

نه یادم می کنی نه می روی یاد
به نیکی باد یادت ای پریزاد
عجب نبود کنی فایز فراموش
فراموشی است رسم آدمیزاد
********************************
سحرگه برگ گل تر شد ز شبنم

نسيم آهسته زلفش ريخت بر هم

بياور عطر زلفش سوي فايز

مرا فارغ کن از غم هاي عالم
************************************
به سیر باغ رفتم باختم من
نظر بر نو گلی انداختم من
الهی دیده فایز شود کور
که دلبر آمد و نشناختم من
*******************************

شب آمد تا شب وصلم دهد یاد
دهد خاک وجودم جمله بر باد
یقین می سوخت فایز ز آتش دل
نمی کردش گر آب دیده امداد
*****************************
بيا که از حد گذشت ايام دوری
کنم تا کی زمهجوری صبوری
اگرچه دوری از چشمان فايز
ولی با دل تو دايم در حضوری
**************************
خیالت آورد بــر من شــبیـخون
مرا بر خوان احـــسانت شـبیخون
شبیخون زد به فایــــز لشـکرغم
شبی آب آید از چشمم..شبی ..خون
******************************
دل من حالت پروانه دارد
به آتش سوختن پروا ندارد
به دل فایز چو مرغ پر شکسته
به هرجا کو فتد پروا ندارد
**
بیا تا برگ گل نا رفته بر باد
گلی چینیم و نشینیم دلشاد
بت فایز مکن تاخیر چندان
که تعجیل است عمر آدمیزاد
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آن یار که عهد دوستاری بشکست
می‌رفت و منش گرفته دامان در دست
می‌گفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
 

afsaneh_k

عضو جدید
جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبين می زندش
اين کوزه گر دهر چنین جام لطيف
می سازد و باز بر زمین می زندش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نه هر ويرانه دل ماوای عشقست
نه هر سينه که بينی جای عشقست
دلی همچون دل فايز ببايد
که او اندر خور سودای عشقست
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی ار نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی،چو هستی خوش باش
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
قدم دایم ز بار غصه خم بی
چو مو خونین دلی در دهر کم بی
ز غم یکدم مو ازادی ندیرم
دل بیچاره مو کوه غم بی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا نه سر نه سامان افریدند
پریشانم . پریشان افریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان افریدند
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
ویرانه نه انست که جمشید بنا کرد .. ویرانه نه انست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که با هر نظر دوست .. صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
چون نامه جرم ما به هم پیچیدند .. بردند و به دیوان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی .. ما را به محبت تو مهربان بخشیدند
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و از هر دو جهانم بستان
:gol::gol::gol:
با هرکه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمستان-ردپایش نقطه چین بود

کنار من به جایش نقطه چین بود
:gol::gol::gol:
نگاهم حرف می زد -گریه می کرد

و باران هم صدایش نقطه چین بود
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
نومید نیم گرچه زمن ببریدی
یابرسر من یار دگر بگزیدی

تا جان دارم غم تو خواهم خوردن
بسیار امید هاست در نومیدی
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
:gol::gol::gol:
فرمود که با زمزمه یا مهدی
نذر گل نرگس صلواتی بفرست
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنگام اجل چو جان بپردازد تن
مانند قبای کهنه اندازد تن
:gol::gol::gol:
تن را که ز خاکست دهد باز به خاک
وز نور قدیم خویش بر سازد تن
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد زدوست
:gol::gol::gol:
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامی است زمن بر من و باقی همه اوست
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکدم غم جان دار غم نان تا کی
وز پرورش این تن نادان تا کی
:gol::gol::gol:
اندر ره طبل اشکم و نای و گلو
این رنج ز نخ بضرب دندان تا کی
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بر تن من است سری در هوای توست
تا در درون سینه دلی هست جای تست
:gol::gol::gol:
از دیدن تو سیر نگردد دو چشم من
این هردو پادشاه وجودم گدای تست
 
  • Like
واکنش ها: abfa

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من می دانی؟
در گردش خود اگر مرا دست بُدی
خود را برهاندمی ز سر گردانی
 
  • Like
واکنش ها: abfa

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
فلك كي بشنوه آه و فغونم
به هر گردش زنه آتش به جونم
يه عمري بگذرونم با غم درد
به كام دل نگرده آسمونم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
این قـافـله عـمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را کـه شب می گذرد
 
  • Like
واکنش ها: abfa

afsaneh_k

عضو جدید
مرغی دیدم نشسته بر باره توس
در چنگ گرفته کله کیکاوس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرس ها و کجا ناله کوس
 

afsaneh_k

عضو جدید
از جمله رفتگان اين راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گويد باز
هان بر سر این دو راهه از سوی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز
 

Similar threads

بالا